قرآن چیست؟
بنظر من قرآن با یک دروغ آغاز می شود: «بنام خداوند بخشنده مهربان»
اسلام دینی است که برای تمام عرصههای زندگی انسان برنامه دارد و در واقع دخالتهای این دین حد و اندازه ندارد؛ مسلمان واقعی کسی است که به این دستورات باور، آنان را اجرا و تبلیغ نماید؛ در این راه هم صبور باشد و اگر چنین نکرد او زیانکار است:
وَالْعَصْرِ (العصر/1)
قسم به عصر (نورانی رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا دوران ظهور ولی عصر علیه السّلام)
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ (العصر/2)
كه واقعاً انسان دستخوش زيان است؛
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (العصر/3)
مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودهاند!
یکی از کلماتی که در قرآن از آن بسیار یاد شده، علم میباشد که ضد آن جهل است .اگر کسی از لحظه ای خاص نسبت به موضوعی علم پیدا نمود ، پیش از آن لحظه او از آن موضوع علمی نداشته، پس نسبت به آن جاهل میباشد. گذر زمان است که همواره از جهل انسانها کاسته و به علمشان افزوده میگردد. اما با توجه به صفاتی که از الله یاد میشود، برای او چنین حالتی بی معناست. او کسی است که در ابتدای پیدایش گیتی، برای آن تقدیری معین نمود و به سمت آن تقدیر هدایت کرده است؛ طبق ادعای مسلمین الله در زمان و مکان جا ندارد و برایش آینده و گذشته یکی است. الله بیان میکند که ما برای هر حرکتی که در جهان رخ داده و یا در آینده رخ خواهد داد، کتابی را در ایتدای پیدایش جهان نوشیتم، و در آن از کوچکترین حرکتی که در آینده رخ خواهد داد غافل نشدیم! الله همه امور را از قبل می داند:
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (انعام/59)
کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (هود/6)
هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را میداند؛ همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است! [= در لوح محفوظ، در کتاب علم خدا]
خود قرآن هم میگوید که "منِ خدا در این کتاب از بیان چیزی فروگذاری نکردهام و همه چیز در این کتاب وجود دارد":
وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ (انعام/38)
و هيچ جنبندهاى در زمين و نه هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند وجود ندارد مگر آنكه آنها ملتهائى مانند شما هستند ما هيچ (از بیان) چيزى را در كتاب (قرآن) فروگذار نكردهايم، سپس به سوى پروردگارشان برانگیخته خواهند شده.
وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ (نحل/89)
و روزى را كه در هر ملتی گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم و تو را بر ایشان گواه آوريم و اين كتاب را كه روشن کنندهی هر چيزى است و براى مسلمین راهنما و رحمت و بشارتگرى است بر تو فرو فرستادیم.
الله ادعا می کند که قرآن لوحی بوده است محفوظ (که در یک شب بر پیامبر نازل شده است!):
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ (بروج/21) فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ (بروج/22)
(این آیات، سحر و دروغ نیست،) بلکه قرآن باعظمت است... که در لوح محفوظ جای دارد!
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (واقعه/77) فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ (واقعه/87)
که آن، قرآن کریمی است ... که در کتاب محفوظی جای دارد،
وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (زخرف/4)
و آن (قرآن) در «امّالکتاب» [= لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است!
قرآن میگوید که سخنان الله غیر قابل تغییر است و کلمات قرآن جایگزین کلمهی دیگری نخواهند شد (لوح محفوظ از دگرگونی):
لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (یونس/64)
آنها را پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا و هم در آخرت (به نعمتهای بهشت). سخنان خدا (وعدههای الهی) را تغییر و تبدیلی نیست (در کلمات الله هیچ جایگزن کردنی نیست)، این است کامیابی بزرگ.
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ (انعام/34)
و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند، ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد، و براى سخنان خدا (وعدههای الهی) هيچ تغييردهندهاى نيست، و مسلماً اخبار پيامبران به تو رسيده است.
أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا ۚ وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (انعام/114)
(با این حال،) آیا غیر خدا را به داوری طلبم؟! در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را، که همه چیز در آن آمده، به سوی شما فرستاده است؛ و کسانی که به آنها کتاب آسمانی دادهایم میدانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده؛ بنابر این از تردیدکنندگان مباش!
وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (انعام/115)
و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید؛ هیچ کس نمیتواند کلمات او را تغییر دهد (دگرگون سازد)؛ و او شنونده داناست.
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا (کهف/27)
و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. كلمات او (سخنان او) را تغييردهندهاى نيست، و هرگز پناهگاهی جز او نمییابی!
برای اینکه ثابت شود این کتاب واقعا نویسندهاش کسی است که علم کل است باید سخنانی که به او نسبت داده شده را بررسی نمود، این سخنان طبیعتا نباید مشمول مرور زمان گردند. از سوی دیگر الله در مواجه با مسائل روز حکمش را تغییر میدهد و ادعا می کند که در صورت لزوم آیاتش را با آیت دیگر جایگزین خواهد کرد:
وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نحل/101)
و هنگامی که آیهای را به آیه دیگر مبدّل کنیم [حکمی را نسخ نماییم] - و خدا به آنچه به تدريج نازل مىكند داناتر است (و خدا بهتر میداند چه حکمی را نازل کند) – آنها مىگويند: «جز اين نيست كه تو دروغ بافى»، امّا بیشترشان (حقیقت را) نمیدانند.
از این رو می توان گفت که قرآن کتابی است که گویندهی آن با توجه به شرایط زمان سخنانی را بیان کرده، گاهی میگوید در دین اجباری نیست و زمان دیگری میگوید که بکشید کافرانی که مجاور شما هستند. دلیلش از این تغییر دادن قرآن هم این است که کتاب مادر که همان قرآن اصل است، نزد خودش است (جالب است، در این آیه محمد از قول الله میگوید که چون اصل کتاب تنها نزد من است پس در انجام تغییرات در آن آزادم):
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (رعد/39)
خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و «امّ الکتاب» [=کتاب مادر، اصل کتاب] نزد اوست (لوح محفوظ!)
وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نحل/101)
و هنگامی که آیهای را به آیه دیگر مبدّل کنیم [حکمی را نسخ نماییم] - و خدا به آنچه به تدريج نازل مىكند داناتر است (و خدا بهتر میداند چه حکمی را نازل کند) – آنها مىگويند: «جز اين نيست كه تو دروغ بافى»، امّا بیشترشان (حقیقت را) نمیدانند.
این کتاب فاقد سرفصل و کتابی کاملا به هم ریخته است، بزرگترین سورهاش ماده گاو نام دارد که تنها ارتباط آن با این موضوع تنها در یک آیه بیان شده آن هم در مورد گاو بنیاسرائیل و بقیهی جملاتش ارتباطی با گاو ماده ندارد، اگر دنبال موضوعی در این کتاب هستی باید به کل آن مسلط باشی؛ بنابراین قرآن نه یک کتاب که جملات جمع آوری شدهی محمد در مدت 23 سالی است که او ادعای واسطهی بین مردم و خدا را داشت، خدائی که راهی جز گزینش او برای رسانیدن پیامش به انسانها نداشت.
ادعا میگردد که قرآن دارای معجزه است، ادعا میگردد که نویسندهی این کتاب خداوندی است به نام الله که آفرینشگر همه چیز است، ادعا میگردد که انسان را الله برای بندگی کردنش آفریده است:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ذاریات/56)
و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
بگذریم از اینکه همین خدا از وجود این همه کراتی که در گیتی وجود دارد غافل است، اما صرف اینکه ادعا شود موجودی وجود دارد با نام کلی خدا که خود را پنهان نگه داشته و با ایما و اشاره سخن میگوید و شخصی هم پیدا شده که مدعی است همین خدا او و نژاد او را بر تمامی جهانیان برگزیده، نشانهای است از وجود تناقض در ذات این خدا:
إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آل عمران/33)
به يقين الله، آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (آل عمران/34)
فرزندانى كه بعضى از آنان از بعضى ديگرند و الله شنواى داناست
برخی از آیات قرآن آنچنان به اصطلاح ناشیانه بیان شده که انسان انگشت حیرت را بر دهن میگیرد از کسانیکه کوشش در علمی نشان دادن این کتاب دارند، از ادعای خلقت زمین در 4 روز و آسمان با تمام آنچه که در آن هست را در 2 روز گرفته تا سایر خرافات این کتاب. بزرگترین تناقض ادیان در این است که اگر خدایشان پدید آورده تمام جهان است، پس آیا منطقی است که خدا به زمینی بسیار کوچک، تا این اندازه اهمیت بدهد که اندازهاش به نسبت کل جهان، از اندازهی سر سورن به نسبت زمین هم کوچکتر است!؟ آنچه که از مطالعه عادی قرآن به دست میآید، وجود تناقضات در این کتاب است، از تناقضات متنی و غلطهای املائی گرفته تا تناقضات مفهومی و استراتژیک در بالاترین مفهوم اسلامی. برای فهم بهتر قرآن و پاسخ به این تناقضات، ناچاریم به خود قرآن بپردازیم تا درک بهتری از این کتاب داشته باشیم؛ چیزی که برای ما مسلم است، این است که قرآن از زبان محمد بیان شده؛ پس نخست سخنان محمد را در چارچوب دینی مورد بررسی قرار میدهیم؛ از دید اسلامی، سخنان او به 3 دسته بخشبندی میگردند:
1- سخنانی که خدایی به نام الله مستقیما بر قلب محمد به وسیلهی قاصدی به نام جبرئیل القا کرده و دارای معجزه هستند؛ این سخنان داری دو بخش مهم میباشند؛ برخی از این سخن محکمات هستند و برخی دیگر متشابهاتند، مسلمانان این سخنان را قرآن میدانند.
2- سخنانی که خدایی به نام الله بر قلب محمد القا کرده، ولی این سخنان دارای اعجاز نیستند، مسلمین این گونه سخنان را حدیث قدسی مینامند.
3- سخنانی که محمد در راستای اراده خدایی به نام الله بیان کرده، بدون اینکه مستقیما بر قلبش القا گردد؛ مسلمین این سخنان را زیر مجموعه احادیث میدانند.
اما این طبقه بندی هم دارای اشکال اساسی است؛ زیرا در همان سخنانی که در چارچوب بخش "1" یعنی قرآن طبقه بندی گردیده، گاهی جملاتی به چشم میخورد که نشان از نقص این طبقه بندی اسلامی دارد، مانند:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى (نجم/3 )
و (محمد) از سر هوس سخن نمیگوید.
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى (نجم/4)
اين سخن بجز وحيى كه وحى میشود نيست.
در دو آیه بالا بیان شده که تمامی سخنان محمد، به طور مطلق وحی است از سوی الله؛ یعنی رد مورد سوم؛ شاید گفته شود که هر سه مورد وحی خداوندی هستند؛ اگر چنین باشد، پس چرا الله نیاز دید که قرآن را به وسیلهی قاصدی به نام جبرئیل بر قلب او القا کند، ایا میبایست وحی را ابتدا بر جبرئیل القاء نماید و سپس جبرئیل بر محمد؟ چرا؟ اگر دو مورد دیگر را همان خدا شخصا بر او القا کرده باشد، پس مورد 2 و 3 از قرآن قویترند، زیرا هم مقام محمد از جبرئیل هم بالاتر بود و هم اینکه الله وحی را مستقیما و بدون واسظه بر محمد نازل کرده است.
محمد برای تآکید بر امانت داری او، او را الامین نامید:
وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء/192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (شعراء/193) عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ (شعراء/194)
و به راستي اين (قرآن) نازل شدهی پروردگار جهانيان است - كه روح الامين (جبرئیل) آن را نازل كرده است - بر دل تو تا از هشداردهندگان باشي - به زبان عربي روشن.
کسی نمیتواند بگوید که جبرئیل وجودی مجاز است، زیرا محمد از جبرئیل با عنوان رسول کریمی یاد میکند که او را در افق روشن دیده است، و این به معنای قبول جایگاه ویژه جبرئیل است تا جائی که محمد افتخار دیدن او را داشته است:
انَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (تکویر/19)
كه سخن فرستادهی (جبرئیل) بزرگوارى است.
وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (تکویر/23)
و قطعا آن را در افق روشن ديده است.
چرا برخی از این وحی های خداوندی که به صورت سخنان محمد نمود پیدا کرده، نه تنها سبب اتحاد جامعه اسلامی نشده؛ بلکه باعث گردیده است که بر سر آن، الله پرستان آنچنان با هم دعوا داشته باشند تا جائی که همدیگر را بکشند کما اینکه تاریخ حکایت از این کشتار دارد؟ چرا برخی از وحیهائی که از سوی الله جهت نطق محمد بیان شده است، دارای اعجاز هستند و برخی دیگر نیستند؟ اگر هر فکری که در محمد حادث میشد، تماما وحی الله باشند؛ چرا محمد در بسیاری از کارها با سایرین مشورت میکرد؟ اگر آموزگار او قادر و عالم مطلق باشد، مشورت با کسانی که دانش آنان در مقابل این عالم مطلق صفر است، کاری است ابلهانه. اگر سخنان محمد، نه نطق او، بلکه وحی خداوندی است؛ پس چرا او سخنانش را نه تنها ویرایش، بلکه برخی از این سخنان را به رغم اینکه ابتدا گفته بود "شامل قرآن یعنی دارای اعجاز هستند"، به مرور زمان با مشاهده نقص های آنان، آنان را نقض میکرد؟:
مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره/106)
هر آيهای را كه نسخ كنيم يا بدست فراموشی بسپاریم، بهتر يا همانند آن را میآوريم، آيا نمیدانى كه الله بر هر كارى تواناست؟
آزمایش کردن برای تجربه اندوزی است، چرا خداوند مجبور میشود که آزمایش کند؟
وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ (آل عمران/166)
آنچه که در روز برخورد دو گروه به شما رسید با اجازهی الله بود و برای اینکه مؤمنان را بداند (بشناسد).
قرآن بیان میکند که این کتاب، کلام الله است و از نویسندهی این کتاب به عنوان آفریدگار یاد میکند ، آفریدگاری که سخنش در گذر زمان همواره دارای تازگی است و در بیانش هیچ گونه تناقضی را مشاهده نخواهید کرد اما در این کتاب به آیاتی بر میخوریم، که نشان دهنده ی خلاف این گفته است:
أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا (نساء / 82)
آيا در قرآن نمىانديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند.
بی نظمی شدید قرآن و تکرار آیات
آنچه که در زیر مشاده مینمائید خود بهترین دلیل بر این امر است که بیان کنندهی قرآن هرگاه از جملهای خوشش میآمد آن را تکرار میکرد آن هم نه یک بار که در بیش از 20 بار؛ جالبتر اینجاست که همین سخنان را نه سخن یک انسان که کلام خدا میدانند، در نظر بگیرید که شاعری مانند حافظ در بسیاری در غزلیاتش بیتهای آن را تکرار میکرد، تکرار عینی جملات نشان دهندهی یا فراموشکاری است و یا به جفنگ آئی شاعر:
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (حشر/1)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براي الله تسبيح ميگويد، و او عزيز و حكيم است.
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (صف/1)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است براي الله تسبيح ميگويد، و او عزيز و حكيم است.
با اندکی تغییر:
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (حدید/1)
آنچه در آسمانها و زمين است براي الله تسبيح ميگويند، و او عزيز و حكيم است.
همان مفهوم را با اندکی تغییر دوباره آورده است:
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (حشر/24)
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ (جمعه/1)
ُیسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ(تغابن/1)
قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَآئِنِ حَاشِرِينَ (اعراف/111)
گفتند او و برادرش را به بند بکش و گردآورندگانى را به شهرها بفرست.
قَالُوا أَرْجِهِ وَأَخَاهُ وَابْعَثْ فِي الْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ (شعراء/36)
گفتند او و برادرش را به بند بکش و گردآورندگان را به شهرها برانگیز.
همان مفهوم با اندکی تغییر:
فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ (اعراف/135)
و چون عذاب را تا سرنوشت مشخصی (که الله تعیین نموده بود) كه آنان بدان رسيدند از آنها برداشتيم باز هم پيمانشكنى كردند.
فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ (زخرف/50)
و چون عذاب را از آنان بر طرف ساختيم، آنگاه بود كه پيمان شكنى كردند.
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (شعراء/37)
(تا) تمام جادوکنندگان دانايى را نزد تو آوردند.
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ (اعراف/112)
(تا) تمام جادوگران دانايى را نزد تو آوردند.
قَالَ نَعَمْ وَإِنَّكُمْ إِذًا لَّمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (شعراء/42)
گفت آرى و مسلما حتما شما از مقربان خواهيد شد.
قَالَ نَعَمْ وَإَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (اعراف/114)
گفت آرى و شما حتما ازمقربان خواهيد شد.
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (یونس/80)
و چون جادوگران آمدند موسى به آنان گفت آنچه را مىاندازيد بيندازيد.
همان مفهوم با اندکی تغییر:
قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُوا مَا أَنتُم مُّلْقُونَ (شعراء/43)
موسى به آنان گفت آنچه را شما مىاندازيد بيندازيد.
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى (طه/65)
گفتند اى موسى يا تو مىافكنى يا [ما] نخستين كس باشيم كه افکنده(باشد).
قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ (اعراف/115)
گفتند اى موسى آيا تو مىافكنى و يا اينكه ما افکندگان(باشیم)
قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ (اعراف/121)
گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.(داستان موسی)
قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ (اعراف/47)
گفتند به پروردگار جهانيان ايمان آورديم.(داستان موسی)
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (اعراف/48)
پروردگار موسى و هارون.
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (اعراف/122)
پروردگار موسى و هارون.
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ (اعراف/107)
پس عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى نمایان شد
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ (شعراء/31)
پس عصایش را افكند و بناگاه اژدهایى نمايان شد.
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ (اعراف/108)
و دستش را بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد مینمود.
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ (شعراء/32)
و دستش را بيرون كشيد و ناگهان براى تماشاگران سپيد مىنمود.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿غافر/۲۳﴾
ما موسي را با آيات خود و دليل آشکار فرستاديم.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿هود/۹۶﴾
ما موسي را با آيات خود و دليل آشكار فرستاديم.
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (شعراء/153)
گفتند که یقینا تو از جادو شدگان هستی.
قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (شعراء/185)
گفتند که یقینا تو از جادو شدگان هستی.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/47)
اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ (بقره/122)
اى فرزندان اسرائيل از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم و اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد.
وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ (بقره/48)
و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى را از كسى دفع نمىكند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مىشود و نه يارى خواهند شد.
وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ (بقره/123)
و بترسيد از روزى كه هيچ كس چيزى را از كسى دفع نمىكند و نه از او شفاعتى پذيرفته و نه به جاى وى بدلى گرفته مىشود و نه يارى خواهند شد.
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (مومنون/5)
و کسانی که نگهدارندهی آلت خویش(از زنا) هستند).
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (معرج/29)
و کسانی که نگهدارندهی آلت خویش(از زنا) هستند).
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (معارج/30)
مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آوردهاند كه در اين صورت بر آنان نكوهشى نيست.
إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (مومنون/6)
مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آوردهاند كه در اين صورت بر آنان نكوهشى نيست.
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (معارج/31)
و هر كس ماوراء اين را طلب كند متجاوز است.
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (مومنون/7)
و هر كس ماوراء اين را طلب كند متجاوز است.
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (معرج/32)
و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت ميكنند.
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (مومنون/8)
و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت ميكنند.
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ (مومنون/9)
و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند.
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ (معارج/34))
و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند
و املی لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (اعراف/183)
و به آنان مهلت (گناه کردن) میدهیم که نیرنگ ما بزرگ است.
و املی لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (قلم/45)
و به آنان مهلت (گناه کردن) میدهیم که نیرنگ ما بزرگ است.
وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(اعراف/19)
و اى آدم تو و همسرت در بهشت آرام گیرید و از هر جا كه خواستيد بخوريد، ولى به اين درخت نزديك نشويد وگرنه از ستمكاران خواهيد بود.
و همان مفهوم را با اندکی تغییر:
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ (بقره /35)
و گفتيم اى آدم تو و همسرت در بهشت آرامش گیرید و از آن از هر جا كه خواستيد به خوشى و فراوانى بخوريد، ولى به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ (قلم/46)
آيا از آنها درخواست مزدی میکنی و آنان خود را زیر بار تاوان سنگین آن مییابند؟
أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ (طور/40)
آيا از آنها درخواست مزدی میکنی و آنان خود را زیر بار تاوان سنگین آن مییابند؟
در داستان عیسی و مریم و از قول الله:
وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (مریم/15)
و درود بر او ، روزى كه زاده شد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده برانگيخته میشود.
و همان جمله را این بار از قول خود عیسی هنگامی که تازه زاده شده بیان مینماید:
وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (مریم/33)
و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده برانگيخته میشوم.
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (اعراف/83)
پس او و خانواده اش را نجات داديم جز زنش را كه تصمیم گرفتیم از بازماندگان باشد.
فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ (نمل/57)
پس او و خانواده اش را نجات داديم جز زنش را كه تصمیم گرفتیم از بازماندگان باشد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (صف/9)
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان بیزار باشند.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه/33)
او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان بیزار باشند.
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ (عنکبوت/57)
كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ (انبیاء/35)
فَسَجَدَ الْمَلائِكَهُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (ص/73)
فَسَجَدَ الْمَلائِكَهُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (حجر/30)
البته برخی از آیات بسیار تکرار شدهاند مانند:
الم (بقره/1 و آل عمران/1 و سجده/1 و لقمان/1 و روم/1 و عنکبوت/1)
فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (31 با در سورهی رحمن تکرار شده است)
وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ (10 بار در مرسلات)
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ (3 بار در سورهی کافرون)
كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (دو بار در تکاثر)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً (دو بار در سورهی شرح)