بررسی تناقضات و اشتباهات ساختاری قرآن:
3 - الله ابراز امیدواری میکند!
5 - الله مجبور میشود از خودش درخواستی از روی بیچارگی داشته باشد!
6 - خالق مطلق از مخلوق درخواست یاری مینماید
7 - الله مردم را آزمایش میکند تا علم حاصل کند! (خدای جاهل!!!)
8 - اگر الله نور آسمانها و زمین است، پس نور را چه کسی خلق نمود؟
9 - دانش تشخیص جنسیت جنین و باران مانند دانش روز قیامت تنها نزد الله است
10 - اشتباه الله در بیان اینکه تمامی موجودات زنده نر هستند یا ماده
11 - آیا هم خوبی و هم گرفتاری از جانب الله است یا تنها خوبی از جانب اوست؟
12 - آیا زبان قرآن روشن و آشکار است یا همراه با واژگان گنگ و مبهم؟
13- آیا کلمات و سنت الله تبدیل شدنی هستند و جایگزینی دارند یا نه؟
14 - آیا باده پلید و خوردن آن کاری است شیطانی یا از بهترین نوشیدنی بهشت است؟
15 - در داستان خلقت آدم، الله فرشتگانش را فریب میدهد تا حرفش را ثابت کند!
16 - تناقض گویی قرآن در خلقت انسان
17 - انسان باید برای زندگی تلاش کند یا الله سرنوشتش را در کتابی نوشته است؟
19 - زن به عنوان ابزار جنسی مرد می باشد؛ زن و فرزند کالا و از گروه انسانها خارج شدهاند!
20- کشتن بیگناهان جایز است یا کسی بار گناه دیگری به دوش نخواهد کشید؟
21- آیا محمد باید مردم را به زور مسلمان کند یا حق اجبار کردن آنها در ورود به اسلام را ندارد؟
22- محمد معصوم است یا مانند سایرین گناهکار؟
23- محمد بابت شغل پیامبری باید پول بگیرد یا نگیرد؟
24- محمد به خاطر شهوترانی، اصول اعتقادیاش را نیز نقض کرد
25 - الله انسان را سرکوفت میزند! الله محمد را آزاد گذاشته تا هر کاری که دلش خواست انجام دهد!
26- چه کسی اولین مسلمان است؟ محمد، ابراهیم یا یاران عیسی؟
27- اگر استناد به تورات در رابطه با ابراهیم مردود است، پس چرا قرآن در باره او نظر میدهد؟
28- چرا عربهائی که محمد آنها را متعلق به دوران جاهلیت میداند، جهنمی باشند؟
30- اگر مردم سرزمین یاجوج و ماجوج هیچ زبانی را نمیفهمیدند، پس چگونه با ذوالقرنین سخن گفتند؟
32- قوم عاد با چه چیزی هلاک شدند؟ وزش مداوم تندباد در چند روز یا صاعقه؟
33- بر قوم عاد چند روز تندباد وزید؟ یک روز یا روزها؟
34- چگونه بالای سر یونس، کدو روئید؟!
35- فاصله زمین تا عرش الله چه مقدار است؟
36- آسمان ها و زمین در قیامت پابرجا خواهد بود یا درهم نوردیده خواهند شد؟
...
علم کیهانی بیان شده در قرآن و تناقضات آن
(داستان خلقت زمین و آسمان به نقل از قرآن و تناقضات آشکار آن با دانش کیهان شناسی)
1 - الله خدای نیرنگباز!
الله خود را حرفه ای ترین مکار عالم میداند:
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ (آل عمران/54)
و [منکران] مکرورزیدند و خداوند هم [در پاسخشان] مکر در میان آورد، و خداوند بهترین مکرانگیزان است
وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ (انفال/30)
و [ياد كن] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا [از مكه] اخراج كنند، و [منکران] مکرورزیدند و خداوند هم [در پاسخشان] مکر در میان آورد، و خداوند بهترین مکرانگیزان است
وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا ۖ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ ۗ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/42)
و به راستی که پیشینیان آنان هم مکرورزیدند، ولی مکر و تدبیر هر چه هست در اختیار خداوند است، میداند که هر جانداری چه به دست میآورد، و کافران به زودی خواهند دانست که نیک سرانجامی از آن کیست
اما الله چرا و چگونه مکر می کند؟الله بخاطر اینکه انسانها به او و آیاتش ایمان نمی آورند با نیرنگ سعی دارد آنها را در گناه بیشتری فرو برد تا مقدمات عذاب آنها را در آخرت فراهم آورد. الله به انسانهای کافر نه تنها اجازه نمیدهد که ایمان بیاورند، بلکه آنان را زنده نگه میدارد و با فراهم کردن اسباب گناه، گناهشان را یواش یواش زیاد مینماید تا در آخرت بهانهای برای شکنجه دادن آنها داشته باشد (محمد که خود را در عذاب دادن آنها ناتوان میدید از قول الله میگوید):
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (اعراف/182)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (اعراف/183)
و به آنها مهلت(گناه کردن) میدهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه (نیرنگ) من، قوی (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.)
وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا ۚ قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا ۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ (یونس/21)
هنگامی که به مردم، پس از ناراحتی که به آنها رسیده است، رحمتی بچشانیم، در آیات ما نیرنگ میکنند (، و برای آن نعمت و رحمت توجیهات ناروا میکنند)؛ (محمد،) بگو: «خداوند سریعتر از شما مکر میکند؛ و رسولان [= فرشتگان] ما، آنچه نیرنگ میکنید (و نقشه میکشید)، مینویسند
وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا (اسراء/16)
هنگامی که بخواهیم شهری را نابود کنیم، خوش گذرانهایش را وا میداریم تا در آن شهر به فسق و فجور روی آورند، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم میکوبیم.
فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِيثِ ۖ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (قلم/44)
پس كسى كه اين سخن را تكذيب مىكند به من واگذار. به تدريج آنان را در گناه فرو خواهم بود به گونهای که متوجه نشوند.
وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (قلم/45)
و به آنان مهلت (گناه کردن) میدهیم که نیرنگ ما بزرگ است.
وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ (آل عمران/178)
آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت میدهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند؛ و برای آنها، عذاب خوارکنندهای (آماده شده) است!
نکته جالب در ضعف شخصیتی الله این است که در پاسخ به کسانی که الله را مسخره میکردند او هم آنان را با قرار دادن در گناه، مسخره میکند؛ این صفت انسانی است کینه جو که محمد آن را به خدایش تسری داده است:
وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (بقره/14)
و چون با كسانى كه ايمان آوردهاند برخورد كنند، مىگويند: «ايمان آورديم »، و چون با شيطانهاى خود خلوت كنند، مىگويند: «در حقيقت ما با شماييم، ما فقط [آنان را] ريشخند مىكنيم.»
اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (بقره/15)
خدا [است كه] ريشخندشان (مسخرشان) مىكند، و آنان را در سرکشیشان نکهشان میدارد تا در همان حال سرگردان بمانند.
هرچند که الله با ذکر آیات زیر، تمام موارد فوق را نسخ می کند که این خود یکی دیگر از تناقضات بین آیات قرآن است:
يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ (اعراف/27)
اى فرزندان آدم، زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد؛ چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند، و لباسشان را از ايشان بركند، تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند. در حقيقت، او و قبيلهاش، شما را از آنجا كه آنها را نمىبينيد، مىبينند. ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند.
وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (اعراف/28)
و چون كار زشتى كنند، مىگويند: «پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است.» بگو: «قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد، آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟»
مکرهای تاریخی الله (الله خودش برای هلاکت قومی برنامه ریزی می کند، بجای تلاش برای هدایت آن قوم!):
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (اعراف/96)
و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند، قطعاً بركاتى از آسمان و زمين برايشان مىگشوديم، ولى تكذيب كردند؛ پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم.
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ (اعراف/97)
آيا ساكنان شهرها ايمن شدهاند از اينكه عذاب ما شامگاهان -در حالى كه به خواب فرو رفتهاند- به آنان برسد؟
أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ (اعراف/98)
و آيا ساكنان شهرها ايمن شدهاند از اينكه عذاب ما نيمروز -در حالى كه به بازى سرگرمند- به ايشان دررسد؟
أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ ۚ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ (اعراف/99)
آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند؟ [با آنكه] جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمىداند.
قَالَ يَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ ۖ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (نمل/46)
[صالح] گفت ای قوم من چرا عذاب را پیش از رحمت، به شتاب میطلبید، چرا از خداوند آمرزش نمیخواهید، باشد که مشمول رحمت شوید
قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ ۚ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ ۖ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تُفْتَنُونَ (نمل/47)
گفتند ما به تو و همراهانت فال بد زدهایم ... گفت: «سرنوشت خوب و بدتان پيش خداست، بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفتهايد.»
وَكَانَ فِي الْمَدِينَةِ تِسْعَةُ رَهْطٍ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ (نمل/48)
و در شهر نه تن بودند که در آن سرزمین به فساد میپرداختند و هیچکار شایستهای نمیکردند
قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (نمل/49)
گفتند به خدا هم قسم شوید که بر او و خانوادهاش شبیخون بزنیم، سپس به خونخواهش بگوییم که ما در کشتار خانوادهاش حاضر و ناظر نبودهایم، و ما راستگوییم
وَمَكَرُوا مَكْرًا وَمَكَرْنَا مَكْرًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (نمل/50)
و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند.
فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ (نمل/51)
پس بنگر که سرانجام مکرشان چگونه بود : ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم.
2 - اعتراف الله به اشتباهش! (اشتباه در تخمین یا تشویق اصحاب محمد به شرکت در جنگ و آدم کشی، جنگ بدر)
قرآن میگوید که یک نفر شما میتواند با ده نفر از کفار در جنگ مقابله کند ... ولی الله متوجه شد که اشتباه کرده است و در آیه بعد اشتباهش را تصحیح نمود و بیان نمود که این نسبت، یک به دو است:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ ۚ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ (انفال/65)
اى پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از [ميان] شما بيست تن، شكيبا باشند بر دويست تن چيره مىشوند، و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مىگردند، چرا كه آنان قومىاند كه نمىفهمند.
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا ۚ فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (انفال/66)
اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست. پس اگر از [ميان] شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند، و اگر از شما هزار تن باشند، به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند، و خدا با شكيبايان است.
3- الله ابراز امیدواری (یک صفت انسانی ان هم از قادر متعال) میکند!!!
امیدواری آرزوئی است انسانی که هرگاه در انجام آن اطمینان نداشته باشد، آن را به کار میبرد؛ مثلا "امیدوارم که فلان تیم فوتبال بر بهمان تیم پیروز شود" و یا ....، این صفت در مورد کسی که همه چیز در دست اوست و با ارادهاش انجام خواهد شد، بی معنی است؛ مانند این است که شما تشنه باشید و کنارتان رودخانهای با آب گوارا باشد، آیا شما آرزوی خوردن آب را خواهی کرد! امیدورای نقطه مقابل یائس است، یعنی زمانی که شما از آب دورید و به دنبال آن هستید، امیدوارانه به یافتن آن تلاش میکنید؛ در حالت کلی امید داشتن، زیر مجموعهی انتظار است و سه دسته میباشد: تلاش شما، تلاش دیگران برای شما، و منتظر شانس ماندن، مانند بارش باران و ... .
امیدواری که قرآن از قول الله در آیات پائین بیان میکند، نتیجهی شرط نیست؛ بلکه در برخی از آیات میگوید که اگر شرط انجام گرفت امید است که الله فلان کار را بکند و در برخی از جاها، این امیدواری چیزی جز آرزوئی بیش نیست؛ مانند امید به مرگ آنها، این آیات به گونهای نوشته شدهاند که گوئی شخص سومی به غیر از الله یا محمد این سخنان را بیان میکند و به محمد دلداری میدهد و او را به نتیجهی تلاشش امیدوار مینماید، البته شکی نیست که تمام این امیدورایها، آرزوی محمد بیش نیستند.
فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ ۚ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ عَسَى اللَّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا (نساء/84)
در راه الله به جنگ برخیز! تنها مسؤول وظیفه خود هستی! و مؤمنان را (به جنگ) تشویق نما! امید است خداوند از گزند کافران جلوگیری کند (حتی اگر تنها خودت به میدان بروی)! و خداوند قدرتش بیشتر، و مجازاتش دردناکتر است.
عَسَى اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً ۚ وَاللَّهُ قَدِيرٌ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (ممتحنه/7)
امید است خدا میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند (از راه اسلام) پیوند محبّت برقرار کند؛ خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
عَسَىٰ رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا (تحریم/5)
امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرتکننده، زنانی غیرباکره و باکره!
فَأُولَٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَن يَعْفُوَ عَنْهُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (نساء/99)
آنها امیدوار به عفو و بخشش خدا باشند، که خدا گناهشان را میبخشد و خدا بخشنده و آمرزنده است.
وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/102)
و گروهی دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند؛ و کار خوب و بد را به هم آمیختند؛ امید میرود که خداوند توبه آنها را بپذیرد؛ به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است!
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ (توبه/18)
مساجد خدا را تنها کسی آباد میکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد؛ امید است چنین گروهی از هدایتیافتگان باشند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ ۖ نُورُهُمْ يَسْعَىٰ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (تحریم/8)
ای کسانی که ایمان آوردهاید بسوی خدا توبه کنید، توبهای خالص؛ امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد کند، در آن روزی که خداوند پیامبر و کسانی را که با او ایمان آوردند خوار نمیکند؛ این در حالی است که نورشان پیشاپیش آنان و از سوی راستشان در حرکت است، و میگویند: «پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی!»
فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَن تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ ۚ فَعَسَى اللَّهُ أَن يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِي أَنفُسِهِمْ نَادِمِينَ (مائده/52)
مىبينى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است، در [دوستى] با آنان شتاب مىورزند. مىگويند: «مىترسيم به ما حادثه ناگوارى برسد.» اميد است خدا از جانب خود فتح [منظور] يا امر ديگرى را پيش آورد، تا [در نتيجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشتهاند پشيمان گردند.
وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ( اسراء /79)
و پاسی از شب را (از خواب برخیز، و) قرآن (و نماز) بخوان! این یک وظیفه اضافی برای توست؛ امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد!
قرآن آرزو کرده که میان مسلمین و غیر مسلمین دوستی برقرار شود، این غیر مسلمین کسانی جز بت پرستان و یا به قول قرآن مشرکین و اهل کتاب نیستند:
عَسَى اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً ۚ وَاللَّهُ قَدِيرٌ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (ممتحنه/7)
امید است خدا میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند (از راه اسلام) پیوند محبّت برقرار کند؛ خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
و یا اینچا که الله مایوس و ناامید می شود و انسان را سرکوفت میزند و او را بنده ای ناسپاس می خواند:
رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا (اسراء/66)
پروردگارتان کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت درمیآورد، تا از نعمت او بهرهمند شوید؛ او نسبت به شما مهربان است.
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ ۖ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ كَفُورًا (اسراء/67)
و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) میخوانید، فراموش میکنید؛ اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی میگردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است!
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ ۖ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا (اسراء/83)
هنگامی که به انسان نعمت میبخشیم، (از حق) روی میگرداند و متکبرانه دور میشود؛ و هنگامی که (کمترین) بدی به او میرسد، (از همه چیز) مایوس میگردد!
المر ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ ۗ وَالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ (رعد/1)
المر الف لام میم راء این آیات کتاب آسمانی است، و آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است، راست و درست است، ولی بیشترینه مردم نمیگروند
و یا اینجا که شاهد ناامیدی (قطع امید) خدا هستیم:
اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (انعام/106)
از آنچه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست! و از مشرکان، روی بگردان!
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا ۗ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ (انعام/107)
اگر خدا میخواست، (همه به اجبار ایمان میآوردند،) و هیچ یک مشرک نمیشدند؛ و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهایم؛ و وظیفه نداری آنها را (به ایمان) مجبور سازی!
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/108)
(به معبود) کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل میکردند، آگاه میسازد (و پاداش و کیفر میدهد).
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا ۚ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ ۖ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ (انعام/109)
با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر نشانهای [= معجزهای] برای آنان بیاید، حتماً به آن ایمان میآورند؛ بگو: «معجزات فقط از سوی خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزهای بیاورم)؛ و شما از کجا میدانید که هرگاه معجزهای بیاید (ایمان میآورند؟ خیر،) ایمان نمیآورند!»
وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (انعام/110)
و ما دلها و چشمهای آنها را واژگونه میسازیم؛ (آری آنها ایمان نمیآورند) همانگونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشی، به خود وامیگذاریم تا سرگردان شوند!
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (انعام/111)
(و حتّی) اگر فرشتگان را بر آنها نازل میکردیم، و مردگان با آنان سخن میگفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع مینمودیم، هرگز ایمان نمیآوردند؛ مگر آنکه خدا بخواهد! ولی بیشتر آنها نمیدانند!
و یا که باز شاهد ناامیدی (قطع امید) خدا هستیم:
وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَٰذَا لِشُرَكَائِنَا ۖ فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَىٰ شُرَكَائِهِمْ ۗ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ [٦:١٣٦]
و برای خداوند از زراعت و چارپایانی که خود او آفریده است، بهرهای قائل شدند و به پندار خویش چنین مدعی شدند که: «این مال خداست! و این هم مال شرکای ما [= یعنی بتها] است!» ، آنچه مال شرکای آنها (بتها) بود، به خدا نمیرسید؛ ولی آنچه مال خدا بود، به شرکایشان میرسید! (آری، اگر سهم بتها با کمبودی مواجه میشد، مال خدا را به بتها میدادند؛ امّا عکس آن را مجاز نمیدانستند!) چه بد حکم میکنند (که علاوه بر شرک، حتّی خدا را کمتر از بتها میدانند)!
وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ ۖ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ [٦:١٣٧]
و بدینسان بتانشان در نظر بسیاری از مشركان قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند (کودکان خود را قربانی بتها میکردند، و افتخار مینمودند!) تا سرانجام آنان را نابود کنند و دینشان را بر آنان مشتبه سازند، و اگر خدا میخواست، چنین نمیکردند (زیرا میتوانست جلو آنان را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، ايشان را با آنچه به دروغ مىسازند به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مکن)!
و یا اینجا که الله بطور کل از هدایت عده ای ناامید میشود:
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ ۚ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (انعام/140)
به یقین آنها که فرزندان خود را از روی جهل و نادانی کشتند، گرفتار خسران شدند؛ (زیرا) آنچه را خدا به آنها روزی داده بود، بر خود تحریم کردند؛ و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند؛ و (هرگز) هدایت نیافته بودند.
4- الله شک دارد!
در اینجا حتی الله برای چیزی که در گذشته رخ نداده، با ابراز نگرانی به محمد را سرکوفت میزند و او را به مجازات کار نکرده تهدید می کند (خدا به ایمان محمد شک داشته!!!):
وَإِن كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَّاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا (اسراء/73)
(ای پیامبر) نزدیک بود آنها تو را (با وسوسههای خود) از آنچه بر تو وحی کردهایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمیگزینند!
وَلَوْلَا أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدتَّ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا (اسراء/74)
و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی.
إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَيَاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنَا نَصِيرًا (اسراء/75)
اگر چنین میکردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو میچشاندیم؛ سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمییافتی!
البته الله، انسان را بطور کلی موجود ناسپاسی می دند و به او سرکوفت میزند و امیدی به هدایت وی ندارد، پس دیگر چه نیاز به آزمایش انسان بود؟:
رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا (اسراء/66)
پروردگارتان کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت درمیآورد، تا از نعمت او بهرهمند شوید؛ او نسبت به شما مهربان است.
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ ۖ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ كَفُورًا (اسراء/67)
و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) میخوانید، فراموش میکنید؛ اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی میگردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است!
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ ۖ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا (اسراء/83)
هنگامی که به انسان نعمت میبخشیم، (از حق) روی میگرداند و متکبرانه دور میشود؛ و هنگامی که (کمترین) بدی به او میرسد، (از همه چیز) مایوس میگردد!
سایر آیاتی که گویای شک الله هستند:
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ (بقره/2)
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است.
تَنزِيلُ الْكِتَابِ لَا رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ (سجده/2)
این کتابی است که از سوی پروردگار جهانیان نازل شده، و شک و تردیدی در آن نیست!
وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (ذاریات/49)
و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید!
وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ ۚ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ (شوری/7)
و این گونه قرآنی عربی [= فصیح و گویا] را بر تو وحی کردیم تا «امّالقری» [= مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنی و آنها را از روزی که همه خلایق در آن روز جمع میشوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانی؛ گروهی در بهشتند و گروهی در آتش سوزان!
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (سجده/3)
ولی آنان میگویند: «(محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن حقّی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ انذارکنندهای برای آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند!
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَلَا تَكُن فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَائِهِ ۖ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ (سجده/23)
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت؛ و ما آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم!
عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ (عبس/1) أَن جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ (عبس/2) وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ (عبس/3) أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَىٰ (عبس/4)
چهره در هم کشید و روی برتافت... از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود! ... تو چه میدانی شاید او پاکی و تقوا پیشه کند، ... یا متذکّر گردد و این تذکّر به حال او مفید باشد!
وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَىٰ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ (بقره/51) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (بقره/52)
و (به یاد آورید) هنگامی را که با موسی چهل شب وعده گذاردیم؛ (و او، برای گرفتن فرمانهای الهی، به میعادگاه آمد؛) سپس شما گوساله را بعد از او (معبود خود) انتخاب نمودید؛ در حالی که ستمکار بودید ... سپس شما را بعد از آن بخشیدیم؛ شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید.
وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ (بقره/55) ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (بقره/56)
و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که گفتید: «ای موسی! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!» پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالی که تماشا میکردید ... سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم؛ شاید شکر (نعمت او را) بجا آورید.
وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره/179)
و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.
كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (بقره/242)
این چنین، خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد؛ شاید اندیشه کنید!
5- الله مجبور میشود از خودش درخواستی از روی بیچارگی داشته باشد:
این آیات سوره منافقون نماد شخصی است خشمگین از گروهی (منافقین) که در برابرشان خود را بیچاره میبیند:
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ (منافقون/1)
هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: «ما شهادت میدهیم که یقیناً تو رسول خدایی!» خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند).
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (منافقون/2)
آنها سوگندهایشان را سپر ساختهاند تا مردم را از راه خدا باز دارند، و کارهای بسیار بدی انجام میدهند!
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ (منافقون/3)
این بخاطر آن است که نخست ایمان آوردند سپس کافر شدند؛ از این رو بر دلهای آنان مهر نهاده شده، و حقیقت را درک نمیکنند!
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ ۖ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (منافقون/4)
هنگامی که آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد؛ و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا میدهی؛ اما گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند! هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند؛ آنها دشمنان واقعی تو هستند، پس از آنان بر حذر باش! خداوند آنها را بکشد، چگونه از حق منحرف میشوند؟!
و یا در این آیات از سوره توبه:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/28)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر میترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بینیاز میسازد؛ (و از راه دیگر جبران میکند؛) خداوند دانا و حکیم است.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه/29)
با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (توبه/30)
یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصاری کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنی است که با زبان خود میگویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مییابند؟!
و یا در سوره اعراف که الله در برابر افرادی که آیات قرآنش را تکذیب می کنند، الله خود را درمانده می یابد:
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (اعراف/182)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ (اعراف/183)
و به آنها مهلت میدهم (تا مجازاتشان دردناکتر باشد)؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی (و حساب شده) است. (و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست.)
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ (اعراف/184)
آیا فکر نکردند که همنشین آنها [= پیامبر] هیچگونه (اثری از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او میدهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکاری است (که مردم را متوجه وظایفشان میسازد).
أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَىٰ أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ ۖ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ (اعراف/185)
آیا در ملکوت و نظام آسمانها و زمین، هر چيزى كه خدا آفریده است، (از روی دقت و عبرت) نظر نیفکندند؟! (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد (و اینکه چه بسا مرگشان نزدیک شده باشد)؟! (اگر به این کتاب آسمانی روشن ایمان نیاورند،) بعد از آن به کدام سخن ایمان خواهند آورد؟!
گاهی هم به خاطر کینه توزی شروع به لعن و نفرین می کند، ولی بازهم آرزو به دل می ماند زیرا هرگز دست ابولهب بریده نشد:
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ (لهب/1)
بریده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)!
مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ (لهب/2)
هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید!
سَيَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ (لهب/3)
و بزودی وارد آتشی شعلهور و پرلهیب میشود؛
وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ (لهب/4)
و (نیز) همسرش، در حالی که هیزمکش (دوزخ) است،
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ (لهب/5)
و در گردنش طنابی است از لیف خرما!
6 - خالق مطلق از مخلوق درخواست یاری مینماید:
برخی از جملات الله به سبب تکرار در شنیدن، به نظر ما عادی شده و از بدیهیات به نظر به میرسد، ولی در واقع تناقضی است آشکار! ... یک نمونه این آیه است که بیانگر یکی از پارادوکسهای دین اسلام است که خدایشان عاجزانه از بندگانش درخواست یاری مینماید؛ پر واضح است که در اینجا خدا کسی جز محمد نیست و پیروی ادیان به معنی پیروی از مؤسسین آن جهت به بندگی کشیدن پیروان است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ (محمد/7)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر الله (و آئینش) را یاری کنید، شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
یاری کردن الله چیزی جز کشتن مخالفین نیست (مراجعه به آیات جنایی قرآن)، یک نمونه از صدها نمونه در زیر:
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد/4)
و هنگامی که با کافران (جنایتپیشه) در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد!
7 - الله مردم را آزمایش میکند تا علم حاصل کند! (خدای جاهل!!!)
الله از یک سو طبق ادعای مسلمین در زمان و مکان جا ندارد و برایش آینده و گذشته یکی است و از سوی دیگر در مواجه با مسائل روز حکمش را تغییر میدهد!!! یکی از کلماتی که در قرآن از آن بسیار یاد شده، علم میباشد که ضد آن جهل است .اگر کسی از لحظه ای خاص نسبت به موضوعی علم پیدا نمود ، پیش از آن لحظه او از آن موضوع علمی نداشته، پس نسبت به آن جاهل میباشد. گذر زمان است که همواره از جهل انسانها کاسته و به علمشان افزوده میگردد. اما با توجه به صفاتی که از الله یاد میشود، برای او چنین حالتی بی معناست. او کسی است که در ابتدای پیدایش گیتی، برای آن تقدیری معین نمود و به سمت آن تقدیر هدایت کرده است؛ الله بیان میکند که ما برای هر حرکتی که در جهان رخ داده و یا در آینده رخ خواهد داد، کتابی را در ایتدای پیدایش جهان نوشیتم، و در آن از کوچکترین حرکتی که در آینده رخ خواهد داد غافل نشدیم:
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (انعام/59)
و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى] آن را نمىداند، و آنچه در خشكى و درياست مىداند، و هيچ برگى فرو نمىافتد مگر [اينكه] آن را مىداند، و هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين، و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است.
پس برای چنین موجودی زمان و مکان معنائی ندارد و بر علم او در گذر زمان هم افزوده نخواهد شد ؛ اما آیاتی را در قران مشاهده می نمائیم که خلاف این امر را ثابت مینماید ، در اینجا به برخی از این آیات اشاره می شود. الله ابتدا ادعا می کند که قرآن لوحی بوده است محفوظ (که در یک شب بر پیامبر نازل شده است!).
هر جا که در قرآن به واژهی علم اشاره شده، به معنای آگاهی و اطلاع از موضوعی است خاص؛ ضد این واژه نیز جهل میباشد. این موضوع در مورد انسانها هم صادق است، بدین صورت که اگر کسی نسبت به موضوعی از لحظهای خاص آگاهی پیدا کرد پس پیش از آن نسبت به آن نادان، نا آگاه و فاقد دانش بوده است. از صفات بارز انسانها، استفاده از تجربیات دیگران در قالب علم میباشد، بشریت سراغ کسب دانش میرود تا ناشناختهها را بشناسد و بر آنان آگاهی داشته باشد، یکی از راههای رسیدن به دانش، آزمایش و کسب تجربه به منظور آگاهی از موضوعی است خاص؛ انسان آزمایش مینماید تا بداند که نتیجهاش چه خواهد شد؛ بنابراین آزمون و آزمودن ابزار انسان برای رسیدن به دانش است؛ اما آیا این موضوع در مورد تصور ذهنی که انسانها از خدا دارند نیز صادق است؟ آیا خدا هم آزمایش میکند، تا بر دانشش افزوده شود؟ الله گاها در قرآن بندگان خویش را مورد امتحان و آزمایش قرار می دهد تا ازتوانایی، نهان، قصد و نیت آنها آگاه شود (الله آزمایش میکند تا بر اموری آگاهی پیدا کند که از آنها بی اطلاع است = الله جاهل و نادان!!!)، ولی این از ساحت پروردگار دو عالم بدورست تا دست به چنین امتحانات و آزمایشاتی بزند، از آنجایی که خدا بر همیه امور بندگان خویش از پیش دانش و آگاهی دارد! قرآن پس از اینکه علیرغم وعدهی پیروزی، مسلمانان در جنگ اُحد از ساکنان مکه شکست خوردند، این موضوع را اینگونه توجیه نمود:
إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (آل عمران/140)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربهای وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید. و ما این روزها(ی پیروزی و شکست) را در میان مردم میگردانیم؛ (-و این خاصیّت زندگی دنیاست-) تا خدا، افرادی را که ایمان آوردهاند را بداند (بشناسد)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانی بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمیدارد.
قرآن برای توجیه این شکست موضوع دیگری را بیان مینماید که باز در چارجوب ازمایش و تجربه به قصد دانستن است. این آیه که نشان میدهد الله قبلا شک داشت و با بیعت رضوان شکش به یقین تبدیل گردید:
لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا (فتح/18)
بدون شک الله، هنگامى كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت مینمودند، از آنان خشنود شد و به آنچه در دلهايشان بود یقین حاصل کرد، پس بر ایشان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد.
موضوعی که در تناقضی است آشکار با صفاتی که از این خدا بیان میگردد در این آیه:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ (آل عمران/142)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعای ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را (با آزمایش) مشخصّ نساخته است؟!
وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ ۚ مِنكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنكُم مَّن يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا عَنكُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (آل عمران/152)
خداوند، وعده خود را به شما، (در باره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل میرساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رهاکردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست میداشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ فَأَثَابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِّكَيْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا مَا أَصَابَكُمْ ۗ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (آل عمران/153)
(به خاطر بیاورید) هنگامی را که از کوه بالا میرفتید؛ و جمعی در وسط بیابان پراکنده شدند؛ و از شدت وحشت،) به عقب ماندگان نگاه نمیکردید، و پیامبر از پشت سر، شما را صدا میزد. سپس اندوهها را یکی پس از دیگری به شما جزا داد؛ این بخاطر آن بود که دیگر برای از دست رفتن (غنایم جنگی) غمگین نشوید، و نه بخاطر مصیبتهایی که بر شما وارد میگردد. و خداوند از آنچه انجام میدهید، آگاه است.
ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِّنكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ ۖ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شَيْءٍ ۗ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ ۗ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ ۖ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا ۗ قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ ۖ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (آل عمران/154)
سپس بدنبال این غم و اندوه، آرامشی بر شما فرستاد. این آرامش، بصورت خواب سبکی بود که (در شب بعد از حادثه احد،) گروهی از شما را فرا گرفت؛ اماگروه دیگری در فکر جان خویش بودند؛ (و خواب به چشمانشان نرفت.) آنها گمانهای نادرستی -همچون گمانهای دوران جاهلیت- درباره خدا داشتند؛ و میگفتند: «آیا چیزی از پیروزی نصیب ما میشود؟!» بگو: «همه کارها (و پیروزیها) به دست خداست!» آنها در دل خود، چیزی را پنهان میدارند که برای تو آشکار نمیسازند؛ میگویند: «اگر ما سهمی از پیروزی داشتیم، در این جا کشته نمیشدیم!» بگو: «اگر هم در خانههای خود بودید، آنهایی که کشتهشدن بر آنها مقرر شده بود، قطعاً به سوی آرامگاههای خود، بیرون میآمدند (و آنها را به قتل میرساندند). و اینها برای این است که خداوند، آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهای شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینههاست، با خبر است.
قرآن در اینجا تقصیر را بر گردن خود مسلمانان انداخت، اما از آنجائیکه که موضوع خلاف قضا و قدر الهی است، اینگونه اراهی الله را در این موضوع دخیل داد:
أَوَلَمَّا أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَدْ أَصَبْتُم مِّثْلَيْهَا قُلْتُمْ أَنَّىٰ هَٰذَا ۖ قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آل عمران/165)
آیا هنگامی که مصیبتی (در میدان جنک احد) به شما رسید، در حالی که دو برابر آن را (در میدان جنگ بدر بر دشمن) وارد ساخته بودید، گفتید: «این مصیبت از کجاست؟!» بگو: «از ناحیه خود شماست (که در میدان جنگ احد، با دستور پیامبر مخالفت کردید)! خداوند بر هر چیزی قادر است.»
به رغم اینکه در آیهی پیش گفته بود که تقصیر از خود شما بود در اینجا هدف از این شکست را شناسائی مؤمنان حقیقی از غیر مؤمنان دانست، اما چگونه این تشخیص داده شد؟ ضمنا مگر الله پیش از این نمیدانست که چه کسی مؤمن و چه کسی منافق است؟ آیا به قیمت مرگ مؤمنان و خرسندی منافقین؟ ... خدای ناقص است و مانند بشر باید تجربه کند تا بداند؟:
وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ (آل عمران/166)
و آنچه (در روز احد،) در روزی که دو دسته [= مؤمنان و کافران] با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهی) بود؛ و برای این بود که مؤمنان را مشخص کند.
وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا ۚ وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا ۖ قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَّاتَّبَعْنَاكُمْ ۗ هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ ۚ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ ۗ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ (آل عمران/167)
و نیز برای این بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهایی که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حداقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر میدانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی میکردیم. (اما میدانیم جنگی نمیشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان خود چیزی میگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان میکنند، آگاهتر است (چیزی را با زبان میگفتند در حالیکه از ته دلشان نبود و الله به انچه که پنهان میکنند داناتر است)
ایا برای شناسائی این گروه از سوی الله باید گروه بسیاری از بیگناهانی که مسلمان بودند مانند حمزه کشته شوند؟ پس از این واقعه بود کسانیکه از جنگیدن خودداری کرده بودند به محمد و یارانش گفتند که اگر آنان(کشته شدگان) مانند ما در خانه مانده بودند هرگز به این بلا دچار نمیشدند، محمد هم از قول خدایش پاسخی منفعلانه و از سر یأس به آنان میدهد و میگوید که اگر راست میگوئید، پس مرگ را از خود دور کنید:
الَّذِينَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا ۗ قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (آل عمران/168)
(منافقان) آنها هستند که به برادران خود -در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند- گفتند: «اگر آنها از ما پیروی میکردند، کشته نمیشدند!» بگو: «(مگر شما میتوانید مرگ افراد را پیشبینی کنید؟!) پس مرگ را از خودتان دور سازید اگر راست میگویید!»
و در ادامه برای حفظ روحیه و دلگرمی خانواده و جهادگران میگوید که شهدا را مرده مپندارید، آنان نزد الله زنده هستند و به آنها روزی داده میشود:
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آل عمران/169)
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (آل عمران/170)
آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند؛ و بخاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشدهاند [= مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقتند؛ (زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان میبینند؛ و میدانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت.
الله غیبش را تنها بر برخی از پیامبرانش آشکار میکند تا بداند که آنها دستوراتش را اجرا میکنند یا نه:
وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ ۖ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَٰئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا (جن/14)
و اینکه گروهی از ما مسلمان و گروهی ظالمند؛ هر کس اسلام را اختیار کند راه راست را برگزیده است،
وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (جن/15)
و امّا ظالمان آتشگیره و هیزم دوزخند!
وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا (جن/16)
و اینکه اگر آنها [= جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان میکنیم!
لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذَابًا صَعَدًا (جن/17)
هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازماییم؛ و هر کس از یاد پروردگارش روی گرداند، او را به عذاب شدید و فزایندهای گرفتار میسازد!
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا (جن/26)
دانای غیب اوست (فقط خداست که از غیب خبر دارد) و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد،
إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا (جن/27)
مگر پیامبرانی که آنان را برگزیده و مراقبانی از پیش رو و پشت سر برای آنها خواهد گماشت
لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا (جن/28)
تا بداند پیامبرانش رسالتهای پروردگارشان را (پيامهاى پروردگار خود را) ابلاغ کردهاند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است
در آیات زیر نیز قرآن میگوید هرگز پیش از اینکه الله مجاهدان و کسانیکه تنها الله را اولیاء خویش قرار دادهاند را شناسائی نکند، آنان را به صرف اینکه بر زبان چیزی بگویند وارد بهشت نمیسازد:
أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ أَتَخْشَوْنَهُمْ ۚ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (توبه/13)
آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمیکنید؟! در حالی که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند؛ آیا از آنها میترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید!
قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ (توبه/14)
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند؛ و آنان را رسوا میسازد؛ و سینه گروهی از مؤمنان را شفا میبخشد (؛ و بر قلب آنها مرهم مینهد)
وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ ۗ وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَىٰ مَن يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/15)
و خشم دلهای آنان را از میان میبرد! و خدا توبه هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، میپذیرد؛ و خداوند دانا و حکیم است.
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (توبه/16)
آیا گمان کردید که (به حال خود) رها میشوید در حالی که هنوز کسانی که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخصّ نشدهاند؟! (باید آزمون شوید؛ و صفوف از هم جدا گردد؛) و خداوند به آنچه عمل میکنید، آگاه است!
الله از کسانیکه مسلمان هستند امتحان میگیرد، تا بداند که آیا آنها از منافقان هستند یا از مسلمانان واقعی ؟ زیرا در آن زمان اخباری از مردم به گوش پیامبر اسلام میرسید که برخی از مسلمانان، در واقع منافق(در دل کافر و ظاهرا مسلمان) هستند:
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَن لَّن يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ (محمد/29)
آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینههایشان را آشکار نمیکند؟!
وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُم بِسِيمَاهُمْ ۚ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ (محمد/30)
و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان میدهیم تا آنان را با قیافههایشان بشناسی، هر چند میتوانی آنها را از طرز سخنانشان بشناسی؛ و خداوند اعمال شما را میداند!
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ (محمد/31)
ما همه شما را قطعاً میآزمائیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و به احوال و اخبار (که از آنها بیان میشود) رسیدگی کنیم!
و یا الله مسلمانان را امتحان میکند تا بداند که آنها چگونه هستند ، و این بدان معناست که او پیش از امتحان نسبت به آنها جاهل بود:
لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوا وَّآمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَّآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وَّأَحْسَنُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (مائده/93)
بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، گناهى در آنچه [قبلاً] خوردهاند نيست، در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند؛ سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند؛ آنگاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند، و خدا نيكوكاران را دوست مىدارد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِّنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ ۚ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ (مائده/94)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا شما را به چيزى از شكار كه در دسترس شما و نيزههاى شما باشد خواهد آزمود، تا معلوم دارد (تا دریابد) چه كسى در نهان از او مىترسد. پس هر كس بعد از آن تجاوز كند، براى او عذابى دردناك خواهد بود.
قرآن هدف از پیدایش و آزاد گذاشتن ابلیس، را در این میداند که الله ، مومنان در آخرت را از غیر مومنان تشیخیص دهد:
وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ ۗ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ (سبا/21)
و [شيطان] را بر آنان (مردم سبا) تسلطى نبود، جز آنكه كسى را كه به آخرت ايمان دارد از كسى كه در باره آن در ترديد است، باز شناسيم. و پروردگار تو بر هر چيزى نگاهبان است.
و یا قرآن میگوید که ما اصحاب کهف را بیدار نمودیم تا بدانیم که کدام گروه، بهتر مدت زمانی که آنها در خواب بودند را حساب نموده اند:
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا (کهف/9)
آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا (کهف/10)
زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز!»
فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا (کهف/11)
ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند.
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا (کهف/12)
سپس آنان را بيدار كرديم تا بدانیم (و این امر آشکار گردد که) کدام یک از آن دو گروه، مدّت خواب خود را بهتر حساب کردهاند.
و سایر آیاتیکه نشان از جهل الله نسبت به امور بندگان دارد:
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (کهف/7)
در حقيقت، ما آنچه را كه بر زمين است، زيورى براى آن قرار داديم، تا آنان را بيازماييم كه كدام يك از ايشان نيكوكارترند.
إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ [٥٤:٢٧]
ما «ناقه» را برای آزمایش آنها میفرستیم؛ در انتظار پایان کار آنان باش و صبر کن!
وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ ۖ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ [٥٤:٢٨]
و به آنها خبر ده که آب (قریه) باید در میانشان تقسیم شود، (یک روز سهم ناقه، و یک روز برای آنها) و هر یک در نوبت خود باید حاضر شوند!
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ [٥٤:٢٩]
آنها یکی از یاران خود را صدا زدند، او به سراغ این کار آمد و (ناقه را) پی کرد!
فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ [٥٤:٣٠]
پس (بنگرید) عذاب و انذارهای من چگونه بود!
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ [٥٤:٣١]
ما فقط یک صیحه [= صاعقه عظیم] بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگی بصورت گیاه خشکی درآمدند که صاحب چهارپایان (در آغل) جمعآوری میکند!
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ (عنکبوت/2)
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمىگيرند؟
وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ (عنکبوت/3)
و به يقين، كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ ۚ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا (اسراء/60)
(به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملاً آگاه است.) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه [= درخت نفرین شده] را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) میکنیم؛ اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمیافزاید!»
8 - اگر الله نور آسمانها و زمین است، پس نور را چه کسی خلق نمود؟
در میان اوصافی که الله از وجود خودش بیان نموده است، نور تنها کمیت فیزیکی و قابل آزمایش و تولید است؛ از آنجائی که خدای مسلمین یعنی الله، خود را ازلی میداند و از بینهایت گذشته تا بینهایت آینده، اسیر زمان و مکان نبوده و نیست؛ پس نه چیزی به ویژگیاش افزود میشود و نه کاسته، بنابراین نور نیز همیشه بخشی از هستی اوست؛ اگر الله خالق نور است پس الله خودش، خودش را خلق نموده است یا چیزهای دیگری خالق الله هستند حتی انسان، در هر صورت حتی اگر هم نور مخلوق باشد، پس الله در برههای از زمان ناقص بوده و تصمیم گرفته خودش را کامل نماید. یعنی الله هم مخلوق است و هم خالق!
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/35)
خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشهاى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مىشود. نزديك است كه روغنش -هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنىِ بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مىكند، و اين مَثَلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست.
همانگونه که در آیه بالا مشاهده میگردد:
-
اوصافی که الله بیان نموده، دقیقا فانوسی است که با سوخت روغن زیتون کار مینماید.
-
الله متعجب است که چگونه علیرغم نزدیک بودن آتش به مخزن سوخت، چرا این مخزن آتش نمیگیرد؟
-
از آنجائیکه الله شیشهی این فانوس را به سیارهای (کوکب) مرواریدگون تشبیه نموده است، پس قطعا در آن زمان فانوس کالائی بوده کاملا لوکس که پیامبر اسلام با دیدن آن به یاد الله افتاده است.
-
در بیان معنای نه شرقی و نه غربی بیش از هفت قول بیان شده است که مهمترین آنها زیتون منطقهی شام است که با حجاز در یک راستاست (شمال حجاز است)
9 - دانش تشخیص جنسیت جنین و باران مانند دانش روز قیامت تنها نزد الله است!
الله اشاره دارد که علم غیب (علم روز قیامت) فقط نزد اوست:
أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَىٰ (نجم/35)
آیا علم غیب نزد اوست و او (به احوال آن جهان) بیناست (که میداند رفیقش میتواند بار گناه او را به دوش گیرد).
یکی از آیاتی که موارد بر شمرده در آن، جزء امور غیبی است؛ آیهی 34 سورهی لقمان میباشد:
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (لقمان/34)
آگاهی از زمان قیام قیامت مخصوص خداست، و اوست که باران را نازل میکند، و آنچه را که در رحمها (ی مادران) است میداند، و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست میآورد، و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد؟ خداوند عالم و آگاه است
در این آیه قرآن پنج مورد را بیان نموده است، مواردی خاص؛ اما چرا این موارد را در طول هم قرار داده است، آیا خبری مهم را به اطلاع بشر میرساند؟... این آیه خبری خاص را میدهد، خبری که حاکی از علمی است خاص، علمی که تنها نزد الله است، زیرا اثبات یکی از موارد فوق بر دیگر موارد هم تطبیق دارد. قرآن در ابتدای سخن تأکید دارد که علم روز قیامت نزد الله است و در ادامه سایر علومی که اینگونه هستند را بیان مینماید این علوم عبارتند از:
1. علم روز قیامت (زمان پایان یافتن هستی)
2. دانش فرو فرستادن باران (پیش بینی زمان ریزش باران)
3. دانش آن چیزی که در رحمهاست (جنسیت پیش از تولد)
4. دانش اینکه انسان فردا چه چیزی را بدست میآورد (آینده و سرنوشت انسان)
5. دانش اینکه انسان در کجا مرگش فرا میرسد (در چه سنی و در چه جایی)
در منابع اهل سنت در تفسیر این آیه به حدیثی اشاراه دارند که بیان مینماید این 5 مورد جزء امور غیبی است و غیر از الله کسی نمیداند.
فی خَمْسٍ لَا يَعْلَمُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ تَلَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
صحیح یخاری/کتاب الایمان/ الإسلام أن تشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله عليه وسلم وتقيم الصلاة وتؤتي الزكاة وتصوم رمضان وتحج البيت.
صحيح مسلم / كِتَاب الْإِيمَانِ / أن تؤمن بالله وملائكته وكتابه ولقائه ورسله وتؤمن بالبعث الآخر
سنن ابن ماجه/ كِتَاب الْمُقَدِّمَةِ /أن تؤمن بالله وملائكته وكتبه ورسله ولقائه وتؤمن بالبعث الآخر
بنابراین از دیده اسلام 5 موارد پایانی سورهی لقمان یعنی: زمان برپائی روز قیامت، علم بارش باران، جنسیت فرزند پیش از تولد، آن چیزی که انسان در فردا بدست میآورد و زمان مرگش؛ جزء امور غیبی هیتند که هیچکس غیر از الله بر آنها علمی ندارد؛ البته در آن زمان اسلام به این موضوع افتخار میکرد و در تمامی تفسیرهای قدیمی قرآن به چنین چیزی اشاره شده است. آن چیزی که در اینجا قابل توجه است، این موضوع میباشد که از دید قرآن، حتی دانش این امور هم نزد الله است، دانشی که کاملا غیبی است! دو مورد به دانش بشری امروزی مرتبط است:
1- بارش باران.
2- دانستن جنسیت جنین پیش از تولد.
10 - اشتباه الله در بیان اینکه تمامی موجودات زنده نر هستند یا ماده!
ابتدا الله بیان می کند که از هر چیز دو جفت آفریده است (که چون بیان نموده است "از هر چیزی" پس این آیه شامل اشیاء، روح، گیاهان، حیوانات، انسانها و ... می شود!):
وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (زاریات/49)
و از هر چیز دو جفت آفریدیم، شاید متذکّر شوید (تا که شما به یادتان بیاید!)
وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَىٰ (نجم/45)
و اوست که دو زوج نر و مادّه را آفرید...
مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَىٰ (نجم/56)
از نطفهای هنگامی که خارج میشود (و در رحم میریزد)،
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا ۖ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ۖ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (رعد/3)
و او کسی است که زمین را گسترد؛ و در آن کوهها و نهرهایی قرار داد؛ و در آن از تمام میوهها دو جفت آفرید؛ (پرده سیاه) شب را بر روز میپوشاند؛ در اینها آیاتی است برای گروهی که تفکر میکنند!
فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ ۚ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (شورا/42)
او آفریننده آسمانها و زمین است و از جنس شما همسرانی برای شما قرار داد و جفتهایی از چهارپایان آفرید؛ و شما را به این وسیله [= بوسیله همسران] زیاد می کند؛ هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست!
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ ۚ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (لقمان/10)
(او) آسمانها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوههایی افکند تا شما را نلرزاند (و جایگاه شما آرام باشد) و از هر گونه جنبندهای روی آن منتشر ساخت؛ و از آسمان آبی نازل کردیم و بوسیله آن در روی زمین انواع گوناگونی از جفتهای گیاهان پر ارزش رویاندیم.
بگذریم از اینکه این سخن کاملا اشتباه است و با نگاهی به طبیعت نه تنها بسیاری از مواد جفت نیستند، بلکه بسیاری از جانداران هم جفت نیستند، اما موضوع را از دل خود قرآن مورد بررسی قرار میدهیم، قرآن در پاسخ به کسانی که میگفتند " فرشتگان دختران الله هستند"، جنسیت مادگی انها را به طور مطلق رد میکند:
وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا ۚ إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِينٌ (زخرف/15)
آنها از میان بندگانش برای خداوند جزئی (فرزندی) قرار دادند (و ملائکه را دختران خدا خواندند)؛ انسان ناسپاسی آشکاری است!
أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُم بِالْبَنِينَ (زخرف/16)
آیا از آنچه آفریده است برای خود دختران را برگزیده است و شما را به داشتن پسران، برگزیده است؟
وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَٰنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ (زخرف/17)
و چون هر یک از آنان را به آنچه برای خداوند مثل میزند [= به تولّد دختر]، خبر دهند، چهرهاش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود و خشمگین میگردد!
وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَٰنِ إِنَاثًا ۚ أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ ۚ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ (زخرف/19)
آنها فرشتگان را که بندگان خداوند رحمانند مؤنّث پنداشتند؛ آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند؟! گواهی آنان نوشته میشود و (از آن) بازخواست خواهند شد!
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ (صافات/149)
پس، از مشركان جويا شو: آيا پروردگارت را دختران و آنان را پسران است؟!
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ (صافات/150)
يا فرشتگان را مادينه (دختر) آفريديم و آنان شاهد بودند؟
أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ (صافات/151)
بدانید آنها با این تهمت بزرگشان میگویند:
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (صافات/152)
«خداوند فرزند آورده!» ولی آنها به یقین دروغ میگویند!
در اینجا نیز الله به این نکته اشاره دارد که گروهی از انسانها به خدا طعنه می زنند که چرا ملائکه (دختران) را برای خود اختصاص داده است. الله این آیات را به این دلیل نازل می کند که بگوید آنها دختران الله نیستند (الله فرزندی ندارد)، ولی در عین حال دچار تناقض گویی می شود و بطور مطلق جنسیت مادینه ملائکه را رد می کند. پس با در نظر گرفتن آیات فوق، ملائکه از نظر الله مذکر هستند و الله برای آنها جفتی نیافریده است که این موضوع با آیه زاریات/49 در تناقض است.
سایر آیات که در قرآن به این موضوع اشاره دارد:
أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَىٰ (نجم/21)
آيا [به خيالتان] براى شما پسر است و براى او دختر(فرشتگان و ملائکه)؟
تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَىٰ (نجم/22)
در اين صورت، اين تقسيم نادرستى است.
إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَىٰ (نجم/27)
در حقيقت، كسانى كه آخرت را باور ندارند، فرشتگان را در نامگذارى به صورت مؤنّث نام مىنهند.
11 - آیا هم خوبی و هم گرفتاری از جانب الله است یا تنها خوبی از جانب اوست؟
قرآن میگوید"قوم نادان میگویند که تنها خوبی از طرف الله و بدی از سوی توست"؛ ای محمد، بگو که هم خوبی و هم بدی از سوی ماست" که این حکمی است کلی:
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ ۗ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِندِ اللَّهِ ۖ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِندِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِّنْ عِندِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا (نساء/78)
هر جا که باشید - ولو در دژهای استوار سر به فلک کشید - مرگ شما را فراخواهد گرفت، و چون به ایشان خیری برسد میگویند این از سوی خداوند است، و اگر شری به ایشان برسد میگویند این از سوی توست(ای پیامبر)، (ولی این صحیح نیست) بگو همه از سوی خداوند است، این گروه را چه میشود که به نظر نمیرسد سخنی دریابند
ولی در چرخشی آشکار، محمد را از این حکم خارج کرده میگوید در مورد تو تنها خوبیها از سوی خداست، یعنی قرآن همان سخنی که نقل قول مخالفین بود را در مورد محمد صادق میداند:
مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ ۚ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا (نساء/79)
هر خیری که به تو (ای پیامبر) برسد از سوی خداوند است و هر شری که به تو برسد از خود توست، و تو را به پیامبری برای مردمان فرستادهایم و خداوند گواهی را کافی است.
و یا اینجا:
فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنبِهِ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (عنکبوت/40)
آنگاه هر یک از آنان را به گناهش فرو گرفتیم، پس بعضی از آنان بودند که بر آنان شنبادی فرستادیم، و بعضی از آنان بودند که بانگ مرگبار فروگرفتشان، و بعضی از آنان بودند که به زمین فرو بردیمشان، و بعضی از آنان بودند که غرقهشان کردیم و خداوند نبود که به آنان ستم کرد، بلکه خود بر خویشتن ستم کردند
و یا اینجا در داستان خلقت انسان:
وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ [٧:٢٨]
و (انسانها) هنگامی که کار زشتی انجام میدهند میگویند: «پدران (آدم) خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!» بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمیدهد! آیا چیزی به خدا نسبت میدهید که نمیدانید؟!»
12 - آیا زبان قرآن روشن و آشکار است یا همراه با واژگان گنگ و مبهم؟
در قرآن آمده است که این کتاب به زبان عربی روشن و واضح و اشکارست:
وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء/192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (شعراء/193) عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ (شعراء/194) بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ (شعراء/195)
مسلّماً این (قرآن) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است! ... روح الامین آن را نازل کرده است... بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی! ... آن را به زبان عربی آشکار (نازل کرد)!
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ۗ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ (نحل/103)
ما میدانیم که آنها میگویند: «این آیات را انسانی به او تعلیم میدهد!» در حالی که زبان کسی که اینها را به او نسبت میدهند عجمی است؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار است!
كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (فصلت/3)
کتابی که آیاتش هر مطلبی را در جای خود بازگو کرده، در حالی که فصیح و گویاست برای جمعیّتی که آگاهند! (كتابى است كه آيات آن، به شیوایی و روشنى بيان شده. قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مىدانند.)
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ (قمر/22)
ما قرآن را برای تذکّر آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود!
وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ (قمر/32)
ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟!
وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (زخرف/2)
سوگند به کتاب مبین (و روشنگر)،
إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (زخرف/3)
که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید!
اگر قرآن به زبانی روشن و به اصطلاح آشکار و همه فهم بیان شده، پس چرا برخی از واژگان بی معنی در آن وجود دارند؟
اما چند پرسش:
در زبان عربی "یس" در سورهای به همین نام به چه معناست؟ "الم" در سورههای عنکبوت، بقره، لقمان، سجده و روم یعنی چه؟ و همچنین "کهیعص" در سوره مریم؛ "الر" در سورههای یونس، ابراهیم و حجر، هود و یوسف! "حم" در سوره های غافر فصلت جاثیه احقاف، دخان و زخرف و "حم عسق" در سوره شوری و "طس" در سوره نمل و ....!!! البته مسلمین مفسر چارهای ندارند جز اینکه بگویند این رمزی است میان الله و محمد، که باز به معنی پذیرش زبان رمزآمیز قرآن است.
ذوالقرنین کیست؟
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا (کهف/83)
و از تو درباره «ذو القرنین» میپرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»
روح چیست؟
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ ۖ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا (اسراء/85)
و از تو درباره «روح» سؤال میکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!»
و دلیلی دیگر بر رد ادعای روشن و آشکار بودن قرآن (باب محکمات و متشابهات)! قرآن میگوید که این کتاب واضح و همه فهمی است، اما در جائی دیگر گفته است که ایات متشابه قران کسی غیر از الله تأویلش را نمی داند! محمد آنگونه که دوست داشت با خدایش، الله بازی کرد، او در حالی که در نماز بود، قبله را تغییر داد، آیا او هنگام نماز هم رویا میدیده است؟ ... در زمان محمد هم از قران ایراد میگرفتند، او برای اینکه بتواند تناقضات گفتههایی که معتقد بود وحی خداوندی و دارای اعجاز هستند را توجیه نماید، بیان نمود که معجزه بودن قرآن هم دارای دو بخش هستند، برخی از ایات محکماتند و برخی دیگر متشابهات، او د ر ادامه میگوید "" تنها افرادی بیمار که نمیخواهند به قرآن ایمان بیاورند به متشابهات متوسل میشوند":
هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ (آل عمران/7)
او کسی است که این کتاب (آسمانی) را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [= صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب میباشد؛ (و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد.) و قسمتی از آن، «متشابه» است [= آیاتی که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفی در آن میرود؛ ولی با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستی) برای آن میطلبند؛ در حالی که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی) میگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند (و این حقیقت را درک نمیکنند).
ولی اگر تأویل آیات محکمات قرآن را کسی نمیداند و با زبان رمز و راز بیان شده، کاربردش برای بشر چیست؟ البته از آیه بالا، هم شیادی محمد را می توان استخراج کرد و هم توهمی که در حالتی خاص به او دست میداد.
13 - آیا کلمات و سنت الله تبدیل شدنی هستند و جایگزینی دارند یا نه؟
الله از یک سو طبق ادعای مسلمین در زمان و مکان جا ندارد و برایش آینده و گذشته یکی است و از سوی دیگر در مواجه با مسائل روز حکمش را تغییر میدهد!!! یکی از کلماتی که در قرآن از آن بسیار یاد شده، علم میباشد که ضد آن جهل است .اگر کسی از لحظه ای خاص نسبت به موضوعی علم پیدا نمود ، پیش از آن لحظه او از آن موضوع علمی نداشته، پس نسبت به آن جاهل میباشد. گذر زمان است که همواره از جهل انسانها کاسته و به علمشان افزوده میگردد. اما با توجه به صفاتی که از الله یاد میشود، برای او چنین حالتی بی معناست. او کسی است که در ابتدای پیدایش گیتی، برای آن تقدیری معین نمود و به سمت آن تقدیر هدایت کرده است؛ الله بیان میکند که ما برای هر حرکتی که در جهان رخ داده و یا در آینده رخ خواهد داد، کتابی را در ایتدای پیدایش جهان نوشیتم، و در آن از کوچکترین حرکتی که در آینده رخ خواهد داد غافل نشدیم:
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (انعام/59)
و كليدهاى غيب، تنها نزد اوست. جز او [كسى] آن را نمىداند، و آنچه در خشكى و درياست مىداند، و هيچ برگى فرو نمىافتد مگر [اينكه] آن را مىداند، و هيچ دانهاى در تاريكيهاى زمين، و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت] است.
پس برای چنین موجودی زمان و مکان معنائی ندارد و بر علم او در گذر زمان هم افزوده نخواهد شد ؛ اما آیاتی را در قران مشاهده می نمائیم که خلاف این امر را ثابت مینماید ، در اینجا به برخی از این آیات اشاره می شود. الله ابتدا ادعا می کند که قرآن لوحی بوده است محفوظ (که در یک شب بر پیامبر نازل شده است!):
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ (بروج/21) فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ (بروج/22)
(این آیات، سحر و دروغ نیست،) بلکه قرآن باعظمت است... که در لوح محفوظ جای دارد!
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (واقعه/77) فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ (واقعه/87)
که آن، قرآن کریمی است ... که در کتاب محفوظی جای دارد،
وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (زخرف/4)
و آن (قرآن) در «امّالکتاب» [= لوح محفوظ] نزد ما بلندپایه و استوار است!
قرآن میگوید که سخنان الله غیر قابل تغییر است و کلمات قرآن جایگزین کلمهی دیگری نخواهند شد (لوح محفوظ از دگرگونی):
لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (یونس/64)
آنها را پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا و هم در آخرت (به نعمتهای بهشت). سخنان خدا (وعدههای الهی) را تغییر و تبدیلی نیست (در کلمات الله هیچ جایگزن کردنی نیست)، این است کامیابی بزرگ.
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَىٰ مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّىٰ أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ۚ وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ (انعام/34)
و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند، ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند، شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد، و براى سخنان خدا (وعدههای الهی) هيچ تغييردهندهاى نيست، و مسلماً اخبار پيامبران به تو رسيده است.
أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا ۚ وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (انعام/114)
(با این حال،) آیا غیر خدا را به داوری طلبم؟! در حالی که اوست که این کتاب آسمانی را، که همه چیز در آن آمده، به سوی شما فرستاده است؛ و کسانی که به آنها کتاب آسمانی دادهایم میدانند این کتاب، بحق از طرف پروردگارت نازل شده؛ بنابر این از تردیدکنندگان مباش!
وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (انعام/115)
و کلام پروردگار تو، با صدق و عدل، به حدّ تمام رسید؛ هیچ کس نمیتواند کلمات او را تغییر دهد (دگرگون سازد)؛ و او شنونده داناست.
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا (کهف/27)
و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. كلمات او (سخنان او) را تغييردهندهاى نيست، و هرگز پناهگاهی جز او نمییابی!
اما خود الله حرف خویش را نقض می کند و ادعا می کند که در صورت لزوم آیاتش را با آیت دیگر جایگزین خواهد کرد:
وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَّكَانَ آيَةٍ ۙ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نحل/101)
و هنگامی که آیهای را به آیه دیگر مبدّل کنیم [حکمی را نسخ نماییم] - و خدا به آنچه به تدريج نازل مىكند داناتر است (و خدا بهتر میداند چه حکمی را نازل کند) – آنها مىگويند: «جز اين نيست كه تو دروغ بافى»، امّا بیشترشان (حقیقت را) نمیدانند.
نمونه یک: در جنگها ابتدا الله برای تحریک و به هیجان آوردن مسلمانان جهت جنگ با توجه به کم بودن تعدادشان به آنان وعده داده بود که هر کدام از شما بر ده نفر از کفار غلبه خواهی نمود:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ ۚ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ (انفال/65)
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه میکنند؛ و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند، پیروز میگردند؛ چرا که آنها گروهی هستند که نمیفهمند!
اما الله، متوجه گردید که عددی غیر معقول را بیان نموده ، این بود که آنرا اینگونه اصلاح نمود:
الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا ۚ فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ (انفال/66)
هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد، و دانست که در شما ضعفی است؛ بنابراین، هرگاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر پیروز میشوند؛ و اگر یکهزار نفر باشند، بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد! و خدا با صابران است!
نمونه دو: پیامبر اسلام در ابتدای بیان این دین به مردم ، وظایفی سنگین را برای خویش بیان نمود، تا دیگر مسلمانان بهتر بتوانند احکام این دین را اجرا نمایند ، زیرا آنها با دیدن اینکه نه تنها پیامبر از آنها راحتتر نیست ، بلکه وظایفش در این دین از آنها سنگین تر است، همواره بر ایمانشان نسبت به این دین افزوده میشده ، روی همین اصل بود که او در ابتدای اسلام ، خواندن قرآن را از قول الله در بیشتر از نصف شب بر خویش واجب میدانست:
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (مزمل/1)
ای مرد جامه بر خود پیچیده (پیامبر اسلام)،
قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا (مزمل/2)
جز کمی از شب (بقیه را ) بپاخیز ( بیشتر شب را بیدار باش)
نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا (مزمل/3)
نیمهاش، یا اندکی از نیمه کم نما
أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا (مزمل/4)
یا اندکی بر آن بیفزا، و قرآن را شمرده و شیوا بخوان
اما پیامبر اسلام متوجه شد که مردم میدانند ، او اینگونه عمل نمیکند، این بود که در جهت توجیه این امر، این آیه را بیان نمود؛ قرآن میگوید که الله دانست که تو و برخی از کسانیکه با تو (محمد) شب بیداری میکنند، حساب اینکار را ندارند:
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ ۚ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ۚ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَىٰ ۙ وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ ۚ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا ۚ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مزمل/20)
بیگمان پروردگارت میداند که تو و گروهی از همراهانت نزدیک به دو سوم شب و [گاه] نصف آن و [گاه] یک سوم آن را [به نماز] بر میخیزی، و خداوند است که شب و روز را سامان میدهد، و معلوم داشت که شما هرگز آن را تاب نمیآورید، لذا از شما درگذشت، حال هر چه مقدور باشد از قرآن بخوانید، معلوم داشت که بعضی از شما [ممکن است] بیمار باشند و دیگران در این سرزمین [تلاش میکنند و] گام میزنند و روزی خود از فضل الهی میجویند، و دیگرانی هم هستند که در راه خدا کارزار میکنند، لذا هر چه مقدور باشد از آن بخوانید، و نماز [پنجگانه واجب] را برپا دارید و زکات بپردازید، و در راه خدا قرضالحسنه دهید، و هر آنچه از کارهای خیر که برای خود پیش اندیشی کنید، پاداش آن را بهتر و بزرگتر نزد خداوند خواهید یافت، و از خداوند آمرزش خواهید، که خداوند آمرزگار مهربان است
نمونه سه: اگر زنی شوهرش را از دست داد ، او باید بیشتر از چهار ماه در عده بنشیند (خود را به هیچ نامحرمی نشان ندهد):
وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا ۖ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (بقره/234)
و کسانی که از شما میمیرند و همسرانی باقی میگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)! و هنگامی که به آخر مدتشان رسیدند، گناهی بر شما نیست که هر چه میخواهند، در باره خودشان به طور شایسته انجام دهند (و با مرد دلخواه خود، ازدواج کنند). و خدا به آنچه عمل میکنید، آگاه است.
این در حالی بود که اگر زنی خوشگل، شوهرش از دنیا میرفت و یا او را طلاق میداد، برخی از اعراب زودتر او را برای خویش خواستگاری مینمودند، این کار از دید اسلام حرام شمرده میشد ، اما قران باز متوجه شد که نمیتواند اعراب را از این عمل باز دارد، و اگر آنها را گناهکار شمارد، یقینا از پیروانش کاسته خواهد شد، این بود که این آیه بر آنها خوانده شد:
وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُم بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنتُمْ فِي أَنفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَٰكِن لَّا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَن تَقُولُوا قَوْلًا مَّعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ (بقره/235)
و نيز در خواستگارى از زنان [مطلقه، يا همسر مرده] آنچه به كنايه بر زبان آوريد يا در دل نگه داريد، گناهى بر شما نيست و گناهی بر شما نیست که به طور کنایه، (از زنانی که همسرانشان مردهاند یا زنان مطلقه) خواستگاری کنید، و یا در دل تصمیم بر این کار بگیرید (بدون اینکه آن را اظهار کنید). خداوند میدانست كه به زودى از آنان ياد خواهيد كرد؛ (و با خواسته طبیعی شما به شکل معقول، مخالف نیست؛) ولی پنهانی با آنها قرار زناشویی نگذارید، مگر اینکه به طرز پسندیدهای (به طور کنایه) اظهار کنید! (ولی در هر حال،) اقدام به ازدواج ننمایید، تا عدّه آنها سرآید! و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، میداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمیکند)!
نمونه چهار: در مورد روزه الله نخست هرگونه ارتباط جنسی را (حتی در شب) در ماه رمضان بر مسلمانان حرام دانسته بود، اما پس از اینکه متوجه شد ، بسیاری از اعراب مسلمان چنین کاری را انجام میدهند. محمد از طریق برخی از یارانش متوجه شد که حتی کسانیکه در این ایام در مسجد معتکف شدهاند نیز بصورت پنهانی با زنان خویش مقاربت مینمایند و دانست که نمیتواند بر ادامه ی تحریم اینکار اسرار نماید، از آنجائیکه میدانست ترک اینکار در مدت طولانی برای آنها (و صد البته خود او) سخت است این حکم را اینگونه اصلاح نمود:
أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِكُمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنكُمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ ۚ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (بقره/187)
آمیزش شما با زنانتان در شبهای روزه داری بر شما حلال شد. آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند میدانست که شما به خود خیانت میکردید؛ (و این کارِ ممنوع را انجام میدادید؛) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداختهاید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛ پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را برای مردم، روشن میسازد، باشد که پرهیزکار گردند!
دلیلش از این تغییر دادن قرآن هم این است که کتاب مادر که همان قرآن اصل است، نزد خودش است (جالب است، در این آیه محمد از قول الله میگوید که چون اصل کتاب تنها نزد من است پس در انجام تغییرات در آن آزادم):
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ ۖ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ (رعد/39)
خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات میکند؛ و «امّ الکتاب» [=کتاب مادر، اصل کتاب] نزد اوست (لوح محفوظ!)
دلیل دیگر الله برای ایجاد تغییرات در ایات قرآن (بخصوص در مورد آیات شیطانی و حذف آنها از قرآن توسط محمد، که در ستایش برخی از بتها نازل شده بود!!!)، القائات شیطان است. محمد در مقام توجیه این تغییرات در آیات قرآن در می آید؛ مثلا اینکه اگر محمد جایی مرتکب اشتباه اساسی میشد، بیان میکرد که این سخنان، نه وحی الله، که القائات شیطان بوده اند، که این پارادکس تنها با این فرضیه قابل توجیه است:
وَالَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ (حج/51)
و آنها که در (محو) آیات ما تلاش کردند، و چنین میپنداشتند که میتوانند بر اراده حتمی ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!»
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّىٰ أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/52)
هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هرگاه آرزو میکرد (و طرحی برای پیشبرد اهداف الهی خود میریخت)، شیطان القائاتی در آن میکرد؛ امّا خداوند القائات شیطان را از میان میبرد، سپس آیات خود را استحکام میبخشید؛ و خداوند علیم و حکیم است.
لِّيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (حج/53)
هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفتهاند!
وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (حج/54)
و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّی است از سوی پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد؛ و خداوند کسانی را که ایمان آوردند، بسوی صراط مستقیم هدایت میکند.
قرآن نه تنها در مورد سخن الله و اینکه دچار تغییر خواهد شد یا نه، دارای تناقض است؛ بلکه در سنت الهی و شیوهی برخورد الله هم دچار تناقض شده. ابتدا الله ادعا می کند در سنت الهی هیچ تغییری رخ نخواهد داد. به این نمونه ها دقت کنید:
نمونه اول:
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَىٰ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا (فاطر/42)
آنان با نهایت تأکید به خدا سوگند خوردند که اگر پیامبری انذارکننده به سراغشان آید، هدایت یافتهترین امّتها خواهند بود؛ امّا چون پیامبری برای آنان آمد، جز فرار و فاصلهگرفتن از (حق) چیزی بر آنها نیفزود!
اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ ۚ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا (فاطر/43)
اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگهای بدشان بود؛ امّا این نیرنگها تنها دامان صاحبانش را میگیرد؛ آیا آنها چیزی جز سنّت پیشینیان و (عذابهای دردناک آنان) را انتظار دارند؟! هرگز برای سنّت خدا تبدیل نخواهی یافت، و هرگز برای سنّت الهی تغییری نمییابی!
نمونه دوم:
لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا (احزاب/60)
اگر منافقان و بیماردلان و آنها که اخبار دروغ و شایعات بیاساس در مدینه پخش می کنند دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان میشورانیم، سپس جز مدّت کوتاهی نمیتوانند در کنار تو در این شهر بمانند!
مَّلْعُونِينَ ۖ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا (احزاب/61)
و از همه جا طرد میشوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید!
سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (احزاب/62)
این سنّت خداوند در اقوام پیشین است، و برای سنّت الهی هیچ گونه تغییر نخواهی یافت!
نمونه سوم:
قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَىٰ قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ ۖ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا ۖ وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (فتح/16)
به متخلّفان از اعراب بگو: «بزودی از شما دعوت میشود که بسوی قومی نیرومند و جنگجو بروید و با آنها پیکار کنید تا اسلام بیاورند؛ اگر اطاعت کنید، خداوند پاداش نیکی به شما میدهد؛ و اگر سرپیچی نمایید -همان گونه که در گذشته نیز سرپیچی کردید- شما را با عذاب دردناکی کیفر میدهد!»
وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (فتح/19)
و (همچنین) غنایم بسیاری که آن را به دست میآورید؛ و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است!
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا (فتح/20)
خداوند غنایم فراوانی به شما وعده داده بود که آنها را به دست میآورید، ولی این یکی را زودتر برای شما فراهم ساخت؛ و دست تعدّی مردم [= دشمنان] را از شما بازداشت تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راه راست هدایت کند!
وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا (فتح/21)
و نیز غنایم و فتوحات دیگری (نصیبتان میکند) که شما توانایی آن را ندارید، ولی قدرت خدا به آن احاطه دارد؛ و خداوند بر همه چیز تواناست!
وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا (فتح/22)
و اگر کافران (در سرزمین حدیبیّه) با شما پیکار میکردند بزودی فرار میکردند، سپس ولیّ و یاوری نمییافتند!
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا (فتح/23)
این سنّت الهی است که در گذشته نیز همین بوده است؛ و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت!
با توجه به آیات فوق، بخش نخست هر دو آیه در مورد تشویق به جنگ، کشتن مخالفین و سرقت اوال آنهاست؛ ولی در انتهای آیات ذکر شده، الله روش کلیاش را بیان کرده است که تغییر ناپذیرست؛ پس طبق این بیان، روش الله همیشه ثابت بوده است (و سنت کلی الله در خصوص امور بشری در طول زمان و با تغییر پیامبران دستخوش تغییرات نخواهد شد). اما ببینید که چگونه در در آیات پائین، الله در روش برخورد با مسلمانان و یهودیان دچار تغییر و دوگانگی شده است. ابتدا الله طعام اهل کتاب را بر مسلمانان حلال اعلام میکند (به امید اینکه اهل کتاب نیز به دین او ایمان آورند):
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَّهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ ۗ وَمَن يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (مائده/5)
امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده؛ و (همچنین) طعام اهل کتاب، برای شما حلال است؛ و طعام شما برای آنها حلال؛ و (نیز) زنان پاکدامن از مسلمانان، و زنان پاکدامن از اهل کتاب، حلالند؛ هنگامی که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید؛ نه زناکار، و نه دوست پنهانی و نامشروع گیرید. و کسی که انکار کند آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، اعمال او تباه میگردد؛ و در سرای دیگر، از زیانکاران خواهد بود.
هر چند ظاهرا محمد در مناقشه با اعراب پیش از اسلام قرار دارد، کسانیکه حالت خاصی از حیوانات را حلال میدانستند:
ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۖ مِّنَ الضَّأْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ ۗ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنثَيَيْنِ ۖ نَبِّئُونِي بِعِلْمٍ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (انعام/143)
هشت جفت از چهارپایان (برای شما) آفرید؛ از میش دو جفت، و از بز دو جفت؛ بگو: «آیا خداوند نرهای آنها را حرام کرده، یا مادهها را؟ یا آنچه شکم مادهها در برگرفته؟ اگر راست میگویید (و بر تحریم اینها دلیلی دارید)، به من خبر دهید!»
وَمِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ ۗ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحَامُ الْأُنثَيَيْنِ ۖ أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّاكُمُ اللَّهُ بِهَٰذَا ۚ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا لِّيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (انعام/144)
و از شتر یک جفت، و از گاو هم یک جفت (برای شما آفرید)؛ بگو: «کدامیک از اینها را خدا حرام کرده است؟ نرها یا مادهها را؟ یا آنچه را شکم مادهها دربرگرفته؟ یا هنگامی که خدا شما را به این موضوع توصیه کرد، شما گواه (بر این تحریم) بودید؟! پس چه کسی ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ میبندد، تا مردم را از روی جهل گمراه سازد؟! خداوند هیچ گاه ستمگران را هدایت نمیکند»
محمد ابن عبدالله در پاسخ به اعراب پیش از اسلام میگوید "همه چیز غیر از خون و مردار و گوشت خوک و همچنین گوشت جانورانی که در هنگام ذبحشان نام خدایش الله به زبان برده شود را حلال اعلام نموده است":
قُل لَّا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (انعام/145)
بگو: «در آنچه بر من وحی شده، هیچ غذای حرامی نمییابم؛ بجز اینکه مردار باشد، یا خونی که (از بدن حیوان) بیرون ریخته، یا گوشت خوک -که اینها همه پلیدند- یا حیوانی که به گناه، هنگام سر بریدن، نام غیر خدا [= نام بتها] بر آن برده شده است.» اما کسی که مضطر (به خوردن این محرمات) شود، بی آنکه خواهان لذت باشد و یا زیاده روی کند (گناهی بر او نیست)؛ زیرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است.
يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ ۖ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۙ وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ ۖ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (مائده/4)
از تو سؤال میکنند چه چیزهایی برای آنها حلال شده است؟ بگو: «آنچه پاکیزه است، برای شما حلال گردیده؛ (و نیز صید) حیوانات شکاری و سگهای آموخته (و تربیت یافته) که از آنچه خداوند به شما تعلیم داده به آنها یاد دادهاید، (بر شما حلال است؛) پس، از آنچه این حیوانات برای شما (صید میکنند و) نگاه میدارند، بخورید؛ و نام خدا را (به هنگام فرستادن حیوان برای شکار،) بر آن ببرید؛ و از (معصیت) خدا بپرهیزید که خداوند سریع الحساب است!»
در خصوص اهل کتاب، الله تشخیص حلال و حرام برای یهودیان پیش از بیان تورات را به عهده یعقوب گذاشته بود تا از هر خوراکی که خوشش آمده بخورد و آن را نیز برای یهودیان حلال کند (قرآن در ابتدا بیان مینماید که تمام خوردنیها بر بنی اسرائیل حلال بود مگر آن چیزی که اسرائیل(یعقوب) آنها را بر خودش حرام کرده بود و نمیخورد!!! آیا الله اختیاراتش را در مورد حلال و حرام کردن خوردنیهای به یعقوب سپرده بود؟):
كُلُّ الطَّعَامِ كَانَ حِلًّا لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلَّا مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَىٰ نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ ۗ قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (آل عمران/93)
همه غذاها بر بنی اسرائیل (یهودیان) حلال بود، جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل (یعقوب) بر خويشتن حرام ساخته بود؛ (مانند گوشت شتر که برای او ضرر داشت.) بگو: «اگر راست میگویید تورات را بیاورید و بخوانید! (این نسبتهایی که به پیامبران پیشین میدهید، حتّی در تورات تحریف شده شما نیست!)»
سپس قرآن شروع به سرزنش یهودیان مینماید، زیرا در دین یهود خوردن پیه (مانند دنبه) جانوران و همچنین جانورانی که دارای ناخن هستند، حرام شده است (برای آنان محدودیت قائل شد، محدودیتی که ویژه آنان بود)؛ در این آیه، الله بخشهائی از چربی حیوان را برای یهودیان حرام و برای مسلمانان حلال کرده است:
وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ ۖ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ۚ ذَٰلِكَ جَزَيْنَاهُم بِبَغْيِهِمْ ۖ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ (انعام/146)
و بر یهودیان، هر حیوان ناخندار [= حیواناتی که سم یکپارچه دارند] را حرام کردیم؛ و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را بر آنان تحریم نمودیم؛ مگر چربیهایی که بر پشت آنها قرار دارد، و یا در دو طرف پهلوها، و یا آنها که با استخوان آمیخته است؛ این را بخاطر ستمی که میکردند به آنها کیفر دادیم؛ و ما راست میگوییم.
براستی چرا؟ مگر نه اینکه تورات هم همان خدا برای یهودیان نازل کرده است؟ چرا از سر لج با قوم یهود برخی از خوردنیهائی که از دید الله جزء طیبات هستند را حرام نموده است؟ خوردنیهائی مانند پیه! گناه پیروان آیندهی این دین چیست؟ گناه کودکان و سایر کسانیکه با الله سر لج نداشتند چه بود؟ ... این سخنان عجیب و غریب محمد در پاسخ به پرسش یهودیان بود؛ او با اطلاعاتی که از این دین به دست آورده بود این سخنان را بیان نمود؛ البته در ادامه و زمانیکه متوجه شد امکان مسلمان شدن یهودیان وجود ندارد تورات را رد نمود و دستور به کشتن و آوارگی تمام یهودیانی که در مجاور او بودند را صادر نمود!
نکته: چرا الله یادش رفته تا ناسخ را نگه دارد و منسوخ را حذف کند؟ چه دلیلی بر حفظ آیاتی که تاریخ اعتبار آنها تمام شده وجود دارد؟ آیا اگر محمد این ایات را به کل از قرآن حذف میکرد، پیروانش در رسالت او دچار تردید می شدند، چرا که الله احکام خود را، که آنها را سرلوحه زندگی بشر ان هم تا ابد می داند، نقض کرده است؟
در ادامه الله تلاش دارد تا حتی دینش را در خصوص مسائل غذایی از سایر عقاید متمایز سازد، و تاکید بر خوردن گوشتی دارد که در هنگام ذبح نام الله بر آن برده شده باشد. این خود یک سوء استفاده از عقاید مذهبی جهت ایجاد شکاف در اجتماعات انسانی محسوب می گردد:
فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ (انعام/118)
از (گوشت) آنچه نام خدا (هنگام سر بریدن) بر آن گفته شده، بخورید (و غیر از آن نخورید) اگر به آیات او ایمان دارید!
وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ (انعام/119)
چرا از چیزها [= گوشتها] ئی که نام خدا بر آنها برده شده نمیخورید؟! در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بیان کرده است! مگر اینکه ناچار باشید؛ (که در این صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جایز است.) و بسیاری از مردم، به خاطر هوی و هوس و بیدانشی، (دیگران را) گمراه میسازند؛ و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر میشناسد.
وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ (انعام/121)
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود!
و در ادامه محدودیت های بیشتری نیز توسط الله وضع می گردد که بیشتر رنگ و بوی مذهب به خود گرفته است که عدم رعایت آنها حتی باعث رسیدن به درجه کفر و شرک خواهد شد:
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مائده/3)
گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفهشده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرتشدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح میشوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبههای تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
نکته: پرسشی که در ذهن نقش میبندد این است: پس چرا الله در آن موقع مشروبات الکلی را حرام نموده است؟!!! مشخص است که شرآب تا مدتی پس از اسلام حلال بوده است و به مرور زمان قوانین الله در مورد شرآب نیز دستخوش تغییرات گردیده!!! در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.
14 - آیا باده پلید و خوردن آن کاری است شیطانی یا از بهترین نوشیدنی بهشت است؟
الله در یک جا میگوید که خمر پلید و خوردن آن کاری است شیطانی:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/90)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بختآزمایی]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید!
إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ (مائده/91)
شیطان میخواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهی اکید،) خودداری خواهید کرد؟!
يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ (بقره/219)
در باره شراب و قمار از تو سؤال میکنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو میپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود.» اینچنین خداوند آیات را برای شما روشن میسازد، شاید اندیشه کنید!
ولی در اینجا شراب را رزق نیکو در زمین میداند:
وَاللَّهُ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ (نحل/65)
خداوند از آسمان، آبی فرستاد؛ و زمین را، پس از آنکه مرده بود، حیات بخشید! در این، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که گوش شنوا دارند!
وَإِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً ۖ نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِي بُطُونِهِ مِن بَيْنِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَّبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِّلشَّارِبِينَ (نحل/66)
و در وجود چهارپایان، برای شما (درسهای) عبرتی است: از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضمشده و خون، شیر خالص و گوارا به شما مینوشانیم!
وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (نحل/67)
و از ميوه درختان خرما و انگور، شرابی مست کننده و روزی نیکوئی براى خود مى گيريد. قطعاً در اين[ها] براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانهاى است.
نکته: از آنجائی که قرآن در زمان محمد هرگز به صورت کتابی مدون نوشته نشده بوده، محمد هنگامی که باده را از خبائث (پلیدیها) نامیده بود، فراموش کرده بود که زمانی از آن با نام رزقا حسنا یاد کرده است. در این آیات آن را پاداش بهشتیان در آخرت میداند (بهترین نوشیدنیهای بهشتی):
يُسْقَوْنَ مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ (مطفقین/25)
آنها از شراب (طهور) زلال دستنخورده و سربستهای سیراب میشوند!
وَمِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ (مطفقین/27)
این شراب (طهور) آمیخته با «تسنیم» است،
عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (مطفقین/28)
همان چشمهای که مقرّبان از آن مینوشند.
يُطَافُ عَلَيْهِم بِكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (صافات/45)
و گرداگردشان قدحهای لبریز از شراب طهور را میگردانند؛
بَيْضَاءَ لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ (صافات/46)
شرابی سفید و درخشنده، و لذّتبخش برای نوشندگان؛
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ (صافات/47)
شرابی که نه در آن مایه تباهی عقل است و نه از آن مست میشوند!
بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (واقعه/18)
با قدحها و کوزهها و جامهایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور)!
لَّا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ (واقعه/19)
امّا شرابی که از آن درد سر نمیگیرند و نه مست میشوند!
وَيُسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِيلًا (انسان/17)
و در آنجا از جامهایی سیراب میشوند که لبریز از شراب طهوری آمیخته با زنجبیل است،
عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّىٰ سَلْسَبِيلًا (انسان/18)
از چشمهای در بهشت که نامش سلسبیل است!
عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ ۖ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان/21)
بر اندام آنها [= بهشتیان] لباسهایی است از حریر نازک سبزرنگ، و از دیبای ضخیم، و با دستبندهایی از نقره آراستهاند، و پروردگارشان شراب طهور به آنان مینوشاند!
يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ (طور/23)
آنها در بهشت جامهای پر از شراب طهور را که نه بیهودهگویی در آن است و نه گناه، از یکدیگر میگیرند!
يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ ۖ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ ۖ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (زخرف/43)
(این در حالی است که) ظرفها (ی غذا) و جامهای طلائی (شراب طهور) را گرداگرد آنها میگردانند؛ و در آن (بهشت) آنچه دلها میخواهد و چشمها از آن لذت میبرد موجود است؛ و شما همیشه در آن خواهید ماند!
مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۖ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى ۖ وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ ۖ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ (محمد/15)
توصیف بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده، چنین است: در آن نهرهایی از آب صاف و خالص که بدبو نشده، و نهرهایی از شیر که طعم آن دگرگون نگشته، و نهرهایی از شراب (طهور) که مایه لذّت نوشندگان است، و نهرهایی از عسل مصفّاست، و برای آنها در آن از همه انواع میوهها وجود دارد؛ و (از همه بالاتر) آمرزشی است از سوی پروردگارشان! آیا اینها همانند کسانی هستند که همیشه در آتش دوزخند و از آب جوشان نوشانده میشوند که اندرونشان را از هم متلاشی میکند؟!
نکته: الله حواسش نیست که اگر باده مدت زیادی در هوای آزاد و در معرض اکسیژن قرار گیرد، به دلیل اینکه باکتریهای مخمرش غیر هوازی هستند، الکل موجود در آن به استیک (سرکه) تبدیل میشود و اگر هم عرق باشد، الکلش میپرد؛ چه برسد که مانند رودی روان باشد. اشتباه دیگری که در این آیه وجود دارد و محمد متوجه آن نبوده این است که عسل به دلیل غلظتش، امکان ندارد مانند رودی جاری شود، مگر اینکه بهشت در زاویه ای با شیب بالای 45 درجه قرار گرفته باشد. البته محمد زیر سایه کعبه، باده خورده است.
15 - در داستان خلقت آدم، الله فرشتگانش را فریب میدهد تا حرفش را ثابت کند!
قرآن پس از بیان چگونگی پیدایش زمین و اتمام خلقت آن، اولین آیهای که میآورد بیان چگونگی خلقت انسان است؛ این کتاب انسان را فقط مردان میداند و زن را موجودی میداند که برای آرامش(جنسی) مردان خلق نموده است، آن هم از بقل مرد! (نکته: این هم از معجزات الله که آیاتی این چنین مشابه ولی با یک مضمون در قرآن آورده است!!!)
قرآن داستان خلقت را اینگونه آغاز مینماید :هنگامیکه الله به فرشتگانش گفت "من قصد پیدایش انسان را به عنوان خلیفهی خویش بر زمین دارم"، فرشتگان اعتراض کردند که چرا او را خلق می نمائی؟ او موجودی است خونریز:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره/30)
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= خلیفه ای، نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقی را میدانم که شما نمیدانید.»
فرشتگان الله چگونه خون را شناخته بودند؛ مگر آنها در بدنشان خون داشتند؟ قرآن میگوید که جنس آنها از نور است. فرضاً که خون را میشناختند، چگونه فهمیدند که انسانها خونریزی میکنند؟ چگونه دانستند که انسانها فساد میکنند؟
او برای اینکه حرفش را برای فرشتگانش ثابت نماید، مخفیانه به آدم همهی نامها را یاد میدهد، پس از آن است که از فرشتگانش میپرسد، نامها را به من بگوئید اگر شما راست میگوئید؟:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (بقره/31)
سپس علم اسماء [= علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت. سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست میگویید، اسامی اینها را به من خبر دهید!»
پس کاملا طبیعی بود که آنها نخواهند توانست به پرسش الله پاسخ دهند، لذا همگی اقرار نمودند که ما نمیدانیم:
قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (بقره/32)
فرشتگان عرض کردند: «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای، نمیدانیم؛ تو دانا و حکیمی.»
الله(خدای خیالی) خوب میداند که فرشتگانش نخواهند توانست به پرسش او پاسخ دهند (و طبیعی است که فرشتگان اطلاعی ندارند ولی انسان قادر به پاسخ گویی به پرسش الله باشد)، بلافاصله از آدم میپرسد؛ او نیز آنگونه که الله میخواهد پاسخ میدهد؛ الله شروع به سرکوفت زدن فرشتگانش را مینماید و میگوید "مگر من به شما نگفته بودم چیزی را که من میدانم شمت نمیدانید"، چرا بی دلیل اعتراض میکنید؟:
قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ بقره/33)
فرمود: «ای آدم! آنان را از اسامی (و اسرار) این موجودات آگاه کن.» هنگامی که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمانها و زمین را میدانم؟! و نیز میدانم آنچه را شما آشکار میکنید، و آنچه را پنهان میداشتید!»
مانند این است که کسی بخواهد از دو نفر امتحان بگیرد؛ به یکی پاسخ پرسش را بدهد و همان پرسش را از هر دو بپرسد.
16 - تناقض گویی قرآن در خلقت انسان
انسان از گل آفریده شده است:
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ كَالْفَخَّارِ (الرحمن/14)
انسان را از گِل خشکیدهای همچون سفال آفرید،
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ( مؤمنون/12)
و ما انسان را از عصارهای از گِل آفریدیم؛
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ( مؤمنون/13)
سپس او را نطفهای در قرارگاه مطمئن [= رحم] قرار دادیم؛
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ( مؤمنون/14)
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم (!!!)؛ سپس آن را آفرینش تازهای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَىٰ أَجَلًا ۖ وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ ۖ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ (انعام/2)
او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او،) تردید میکنید!
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا ۚ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (حج/5)
ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجّه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنینهایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم (مادران) قرارمیدهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ میکنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون میآوریم؛ سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما میمیرند؛ و بعضی آن قدر عمر میکنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) میرسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمیدانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده میبینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو میفرستیم، به حرکت درمیآید و میروید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا میرویاند!
نکته: مضغه در زبان عربی با لحم تفاوت دارد و چیزی است شیبه گوشت له شده، قرآن میگوید که ما از استخوان را میآفرینیم و آن را با گوشت میپوشانیم که صد البته اشتباه است و استخوان پس از تشکیل بافتهای گوشتی شکل میگیرند.
متاسفانه تا پیش از پیدایش علم جدید و پیشرفت علمی بشر؛ این تصور در بین همه و حتی اندیشمندان زمان , غالب بود که کل نطفهی انسان از مرد میباشد, و زن فقط نقش پرورش کنندهی این نفطه را دارد, آنها اینگونه تصور میکردند که رحم زن جائیست برای رشد جنین, دانشمندی که بانی علمی این تصور بود, ارسطو است . همین ایده را در قرآن مشاهده می نمائیم. الله در اینجا می گوید که انسان از یک آب جهنده (منی) آفریده شده است :
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (اعراف/ 189 )
او كسی است كه شما را از یک تن آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد پس چون با او (حوا) نزدیکی نمود باردار شد بارى سبك (منی) و [چندى] با آن گذرانيد و چون سنگينبار شد(آبستن) الله پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندى] شايسته عطا كنى قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود .
الم یک نطفه من منی یمنی"(قیامه/37)
آيا او نطفهاى از منى كه در رحم ريخته مىشود نبود.در سورهی طارق از آیهی 5 تا 7 نیز اشاره شده که انسان فقط از مرد است
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ (طارق/5)
انسان بايد نگاه كند كه از چه چيز آفريده شده؟!
خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ (طارق/6)
از آب جهندهاى خلق شده.
يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ
(طارق) كه از ميانه پشت(کمر) و سينهها بيرون آيد.
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ (طارق/5)
انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است!
خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ (طارق/6)
از یک آب جهنده آفریده شده است،
يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ (طارق/7)
آبی که از میان پشت و سینهها (ی مرد) خارج میشود!
و معنی دیگر آن این است که انسان تنها از آب جهنده خلق شده که متعلق به مرد است و از بین کمر و سینهها خارج میگردد؛ ممکن است گفته شود که منظور از ترائب، بخشهائی از بدن زن است (نکته: قرآن معتقد است، در پیدایش انسان تنها آب جهنده نقش دارد، انسان تنها از منی مرد خلق شده است)؛ برای رد این ادعا کافی است که بدانیم آب جهنده در مورد زن معنائی ندارد، همچنین بیان شده که این آب جهنده در رحم ریخته میشود:
مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَىٰ (نجم/46)
از نطفهای هنگامی که خارج میشود (و در رحم میریزد)،
أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَىٰ (قیامه/37)
آیا او نطفهای از منی که در رحم ریخته میشود نبود؟!
نکته: تخمک در رحم زن ریخته نمیشود، بلکه به صورت تدریجی وارد آن میگردد، (ریخت یعنی اینکه به ناگهان کسی چیزی را در جائی وارد کند)!
ولی اینجا الله سعی در تصحیح تناقض گویی خویش در خصوص منشاء خلقت انسان دارد (ناسخ و منسوخ):
الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ۖ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ (سجده/7)
او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد؛
ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ (سجده/8)
سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بیقدر آفرید.
با کمی تعقل در اینجا مشخص میگردد که منظور از آب جهنده تنها و تنها منی مرد است و در مورد زن آب جهنده معنائی ندارد؛ ضمنا اگر فرض قرآن را در اینکه انسان تنها از منی مرد است را بپذبریم، باز خود قرآن دچار اشتباهی فاحش شده که عمق بیاطلاعی نویسندهی این کتاب را نشان میدهد؛ زیرا جای تشکیل اسپرم، بیضهها هستند نه جائی مابین کمر و سینهها.
همچنین زن از دید قرآن تنها نقش پرورش دهنده را بر عهده دارد:
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا ۖ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ ۖ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ [٧:١٨٩]
او خدایی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. پس چون [آدم] با او [حوّا] آمیزش کرد، باردار شد، بارى سبك برداشت و [چندى] با آن [بار سبك] گذرانيد (به کارهای خود ادامه میداد )، و چون سنگينبار شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!»
مغالطهبازان اسلامی به این آیه استناد میکنند:
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا (انسان/2)
ما انسان را از نطفهاى آميخته آفريدهايم و به آزمونش كشاندهايم، و او را شنوا و بينا ساختهايم.
قرآن در اینجا وصف نطفه را میکند، نطفهای که به قول قرآن و بنا بر آیهی نوشته شده در بالا بطور کامل از مرد است و در رحم زن ریخته میشود و از مادهای خالص تشکیل نشده و بصورت خون بسته در میآید، در اینجا برخلاف ادعای مسلمانان مغالطهباز هیچ اشارهای به نقش زن نمیکند؛ استناد اینان به کلمهی امشاج از ریشه مشج است، این کلمه در اصل به معنی ترکیب رنگهاست و برخی نیز می گویند چیزی که از ترکیب دو رنگ سرخ و سفید به دست آید و همچنین به معنی هر چیز مختلط نیز معنی شده است که با توجه به سایر آیات قرآن در این زمینه، منظور قرآن این است که در مایع نطفه سفیدی هست که بعدا قرمزی (علق) میگردد:
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (علق /2)
انسان را از خون بستهای خلق كرد.
علاوه بر اینها، هدف اصلی از بیان آیات فوق در حقیقت تحقیر انسان توسط الله و سپس سرکوفت زدن به وی که چرا او را نمی پرستد:
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ (نحل/4)
انسان را از نطفه بیارزشی آفرید؛ و سرانجام (او موجودی فصیح، و) مدافع آشکار از خویشتن گردید!
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (حجر/26)
ما انسان را از گِل خشکیدهای (همچون سفال) که از گِل بد بوی (تیره رنگی) گرفته شده بود آفریدیم!
أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ (یاسین/77)
آیا انسان نمیداند که ما او را از نطفهای بیارزش آفریدیم؟! و او (چنان صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به دشمنی آشکار (با ما) برخاست!
در پاسخ به ادعای مغلطه کاران در خصوص پرده های جنین، علم ثابت کرده است که جنین در رحم مادر محاط به سه پرده است، این پرده ها تنها با تشریخ دقیق علمی قابل درک میشود، ورنه با دید چشم تنها میتوانی یک پرده را مشاهده کنی. این پرده ها طوری اند که مانع رسیدن نور و روشنی به جنین میشوند. این چیزی است که طب امروز به آن پی برده است. مغلطه کاران ادعا می کندد که قرآن از قبل این امر را تأیید کرده است طبق این آیه در سورهء زمر (در این آیت الله خبر داده است که جنین در سه پرده پوشیده است که آنهارا بنام ظلمات ( تاریکها) یاد نموده است):
خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۚ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ (زمر/6)
او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گِل) او خلق کرد؛ و برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد؛ او شما را در شکم مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکیهای سه گانه، میبخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ پس چگونه از راه حق منحرف میشوید؟!
پاسخ: اولا این خلقت ربطی به پرده و غیر پرده ندارد، قرآن اشاره به مراحل خلقت سه گانه ی انسان را دارد(از دید خودش)، او را ابتدا از گل بدبوئی، آفرید:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ (مؤمنون/12)
و ما انسان را از عصارهای از گِل آفریدیم؛
سپس او را بصورت نطفه ای در جایگاهی امن (رحم) و استوار، قرار داد:
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ (مؤمنون/13)
سپس او را نطفهای در قرارگاه مطمئن [= رحم] قرار دادیم؛
و مرحله سوم همان تبدیل او به علقه (خون بسته )، میباشد:
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ ۚ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون/14)
سپس نطفه را بصورت علقه [= خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [= چیزی شبیه گوشت جویده شده]، و مضغه را بصورت استخوانهایی درآوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازهای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!
این است مراحل سه گانه پیدایش انسان از دید قرآن!!!
17 - انسان باید برای زندگی تلاش کند یا الله سرنوشتش را در کتابی نوشته است؟
برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست:
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ (نجم/39)
و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست،
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىٰ (نجم/40)
و اینکه تلاش او بزودی دیده میشود،
وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا [١٧:١٩]
آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند -در حالی که ایمان داشته باشد- سعی و تلاش او، (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.
ولی در جایی دیگر می گوید که هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است:
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ (هود/6)
و هيچ جنبندهاى در زمين نيست مگر [اينكه] روزيش بر عهده خداست، و [او] قرارگاه (محل زیستن) و محل مُردنش را مىداند. همه [اينها] در كتابى روشن [ثبت] است.
إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ ۖ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّوا وَّهُمْ فَرِحُونَ ( توبه/50)
هرگاه نیکی به تو رسد، آنها را ناراحت میکند؛ و اگر مصیبتی به تو رسد، میگویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفتهایم.» و بازمیگردند در حالی که خوشحالند!
قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ( توبه/51)
بگو: «هیچ حادثهای برای ما رخ نمیدهد، مگر آنچه خداوند برای ما نوشته و مقرّر داشته است؛ او مولا (و سرپرست) ماست؛ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند!»
18 - انسان در انتخاب دین آزاد است یا زیر تصمیم الله قرار دارد؟ الله گمراهان را هدایت میکند یا نمیکند؟
اول بیان میشود که انسانها در ایمان آوردن مختارند:
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ۖ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ ۚ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا ۚ وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ ۚ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا (کهف/29)
و بگو: «حق از پروردگارتان [رسيده] است. پس هر كه بخواهد (به اسلام) ایمان بیاورد و هر كه بخواهد انكار كند (کافر شود)، كه ما براى ستمگران آتشى آماده كردهايم كه سراپردههايش آنان را در بر مىگيرد، و اگر فريادرسى جويند، به آبى چون مس گداخته كه چهرهها را بريان مىكند يارى مىشوند. وه! چه بد شرابى و چه زشت جايگاهى است.»
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (یونس/99)
و اگر پروردگار تو مىخواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مىآوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مىكنى كه بگروند؟
رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ ۖ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ ۚ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا (اسراء/54)
پروردگار شما، از (نیات و اعمال) شما آگاهتر است؛ اگر بخواهد (و شایسته بداند)، شما را مشمول رحمت خود میسازد؛ و اگر بخواهد، مجازات میکند؛ و ما تو را بعنوان مأمور بر آنان نفرستادهایم (که آنان را مجبور به ایمان کنی!)
ولی گفته است که ایمان آوردن به خواست انسان نیست، تنها اراده الله است که موجب ایمان آوردن میشود:
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ (یونس/100)
هيچ كس نیست که ایمان بیاورد مگر با اجازهی الله و [خدا] بر كسانى كه نمى انديشند، پليدى را قرار مىدهد.
ولی خواست الله بر خواست ما ارجحیت دارد؛ یعنی حتی ارادهی ما در اسلام آوردن هم تابع اراده الله است، بدین صورت که تا او اراده نکند که ما اراده کنیم، ما هرگز اراده اسلام آوردن هم نخواهیم کرد:
إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا (انسان/29)
این یک (قرآن) تذکر و یادآوری است، و هر کس بخواهد (با استفاده از آن) راهی به سوی پروردگارش برمیگزیند!
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا (انسان/30)
و شما چیزی را نخواهی خواست مگر اینکه الله آنرا (برای شما) خواسته باشد، قطعا الله دانا و حکیم بوده و هست!
يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ ۚ وَالظَّالِمِينَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا (انسان/31)
و هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) در رحمت (وسیع) خود وارد میکند، و برای ظالمان عذاب دردناکی آماده ساخته است!
لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (شعراء/3) إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ (شعراء/4)
گویی میخواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی بخاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند! ... اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیهای نازل میکنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد!
و خدا می گوید که مشرکان به خواست خود او شرک می ورزند و امیدی به هدایتشان نیست:
اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (انعام/106)
از آنچه که از سوی پروردگارت بر تو وحی شده، پیروی کن! هیچ معبودی جز او نیست! و از مشرکان، روی بگردان!
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا ۗ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ (انعام/107)
اگر خدا میخواست، (همه به اجبار ایمان میآوردند،) و هیچ یک مشرک نمیشدند؛ و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار ندادهایم؛ و وظیفه نداری آنها را (به ایمان) مجبور سازی!
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (انعام/108)
(به معبود) کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل میکردند، آگاه میسازد (و پاداش و کیفر میدهد).
فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ (انعام/125)
آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که بخاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینهاش را آنچنان تنگ میکند که گویا میخواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمیآورند قرار میدهد!
وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِن جَاءَتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا ۚ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللَّهِ ۖ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ (انعام/109)
با نهایت اصرار، به خدا سوگند یاد کردند که اگر نشانهای [= معجزهای] برای آنان بیاید، حتماً به آن ایمان میآورند؛ بگو: «معجزات فقط از سوی خداست (و در اختیار من نیست که به میل شما معجزهای بیاورم)؛ و شما از کجا میدانید که هرگاه معجزهای بیاید (ایمان میآورند؟ خیر،) ایمان نمیآورند!»
وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (انعام/110)
و ما دلها و چشمهای آنها را واژگونه میسازیم؛ (آری آنها ایمان نمیآورند) همانگونه که در آغاز، به آن ایمان نیاوردند! و آنان را در حال طغیان و سرکشی، به خود وامیگذاریم تا سرگردان شوند!
وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ (انعام/111)
(و حتّی) اگر فرشتگان را بر آنها نازل میکردیم، و مردگان با آنان سخن میگفتند، و همه چیز را در برابر آنها جمع مینمودیم، هرگز ایمان نمیآوردند؛ مگر آنکه خدا بخواهد! ولی بیشتر آنها نمیدانند!
پس بر طبق این آیات، اگر کسی به مرحلهی ضلالت (یمرحلهی گمراهی ، آخرین مرحله از مراحل کفر به الله است) رسید و یا در این مرحله باشد، الله او را هدایت نخواهد کرد. ولی طبق آیات زیر، معلوم نیست که در نهایت الله گمراهان را هدایت میکند یا نمیکند؟
وَهَٰذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ (انعام/126)
و این راه مستقیم (و سنت جاویدان) پروردگار توست؛ ما آیات خود را برای کسانی که پند میگیرند، بیان کردیم!
سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّىٰ ذَاقُوا بَأْسَنَا ۗ قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ (انعام/148)
بزودی مشرکان (برای تبرئه خویش) میگویند: «اگر خدا میخواست، نه ما مشرک میشدیم و نه پدران ما؛ و نه چیزی را تحریم میکردیم!» کسانی که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ میگفتند؛ و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. بگو: «آیا دلیل روشنی (بر این موضوع) دارید؟ پس آن را به ما نشان دهید؟ شما فقط از پندارهای بیاساس پیروی میکنید، و تخمینهای نابجا میزنید.»
قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ ۖ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ (انعام/149)
بگو: «دلیل رسا (و قاطع) برای خداست (دلیلی که برای هیچ کس بهانهای باقی نمیگذارد). و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت میکند. (ولی چون هدایت اجباری بیثمر است، این کار را نمیکند.)»
و حتی اگر منافقان بخواهند توبه کنند، الله نمی تواند تصمیم بگیرد که آیا توبه آنها را بپذرد یا خیر (عدم ثبات شخصیت الله در تصمیم گیری!!!):
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (توبه/80)
چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمیآمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمیکند!
كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (آل عمران/86)
چگونه خداوند قومی را هدایت کند که بعد از ایمانشان و پس از اینکه شهادت دادهاند که پیامبر [اسلام] بر حق است و روشنگریهایی برای آنان آمده است، کافر شدند، و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (آل عمران/85)
و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.
كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (آل عمران/86)
چگونه خداوند، قومى را كه بعد از ايمانشان كافر شدند، هدايت مىكند؟ با آنكه شهادت دادند كه اين رسول، بر حق است و برايشان دلايل روشن آمد، و خداوند قوم بيدادگر را هدايت نمىكند.
أُولَٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (آل عمران/87)
آنان، سزايشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى برايشان است.
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ (آل عمران/88)
در آن [لعنت] جاودانه بمانند؛ نه عذاب از ايشان كاسته گردد و نه مهلت يابند.
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/89)
مگر كسانى كه پس از آن توبه كردند و درستگارى [پيشه] نمودند، كه خداوند آمرزنده مهربان است!!! (نکته: در همین آیه، الله گفته های قبلی خود را مجددا نسخ کرد!!!)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ (آل عمران/90)
کسانی که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان قبول نمیشود؛ و آنها گمراهان (واقعی) اند.
پس طبق آیات بالا اگر کسی اسلام را قبول نکند، به عذای الهی دچار خواهد شد و انسان در انتخاب دین اسلام مختار نیست!
19 - زن به عنوان ابزار جنسی مرد می باشد؛ زن و فرزند کالا و از گروه انسانها خارج شدهاند!
هدف اصلی از آفرینش زن از دید اسلام، آرامش جنسی مرد و تناسل است:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم/21)
و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا ۖ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ ۖ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (اعراف/189)
او خدایی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت، که با وجود آن، به کارهای خود ادامه میداد؛ و چون سنگین شد، هر دو از خداوند و پروردگار خود خواستند «اگر فرزند صالحی به ما دهی، از شاکران خواهیم بود!»
خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۚ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ (زمر/6)
او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گِل) او خلق کرد؛ و برای شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد؛ او شما را در شکم مادرانتان آفرینشی بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکیهای سه گانه، میبخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستی) از آن اوست؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ پس چگونه از راه حق منحرف میشوید؟!
در اینجا آشکار است که گویندهی سخن هدف از خلقت زن را آرامش مرد میداند؛ زیرا خطاب آیه به مردان است و از ضمیر مذکر " كُم" استفاده شده؛ ضمنا الیها جفت(زوج) این نفس می باشد که ضمیری است مؤنت.
و طبق نظر اسلام مرد به هر صورتیکه مایل باشد میتواند با زنان خویش رفتار (مقاربت جنسی) نماید:
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (بقره/223)
زنان شما، محل بذرافشانی شما هستند؛ پس هر زمان که بخواهید، میتوانید با آنها آمیزش کنید. و (سعی نمائید از این فرصت بهره گرفته، با پرورش فرزندان) اثر نیکی برای خود، از پیش بفرستید! و از خدا بپرهیزید و بدانید او را ملاقات خواهید کرد و به مؤمنان، بشارت ده!
لذا زن ابزار جنسی مرد است؛ اما حتی یک آیه هم در قرآن وجود ندارد که مرد برای آرامش زن خلق شده باشد. در ادامه زن را کالای جنسی و بقیه را کالای معمولی قرار داده است که مردم آنها را دوست دارند، نکتهای که در اینجا به چشم میخورد این است که به جای دوست داشتن اولاد، دوست داشتن بنین (پسران) به کار گرفته شده است. مانند این است که بگوئیم در نهاد ما انسانها، دوست داشتن رابطه جنسی با زنان به همراه دوست داشتن پسرانمان، اسب، طلا، نقره، دام و زمین، وجود دارد؛ زیرا اینها کالای خوبی در جهان هستند. همچنین نگاه الله به زن فقط از دید شهوت مورد توجه قرار گرفته است و بیان می نماید که زن ابزاری است جنسی در دست مرد. در خصوص "دوست داشتن پسران" که در آیات فوق ذکر شده است باید اضافه نمود که الله غلمان یا همان پسران خوشگل نوجوان را برای هر مؤمنی در بهشت در نظر گرفته شده است تا در صورتی که میل به همجنسگرائی داشته باشد با او همخوابگی نماید:
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران /14)
برای مردم (انسانها) دوست داشتن لذت شهوت از زنان و (دوست داشتن) پسران و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت (محبّت امور مادی)، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست.
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (انفال/28)
و بدانيد كه اموال و فرزندان شما [وسيله] آزمايش [شما] هستند، و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.
إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ۚ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ (تغابن/15)
اموال شما و فرزندانتان صرفاً [وسيله] آزمايشى [براى شما]يند، و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.
أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِينَ (مؤمنون/55)
آنها (مخالفان فرمان الله) گمان میکنند اموال و فرزندانی که بعنوان کمک به آنان میدهیم...
نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ ۚ بَل لَّا يَشْعُرُونَ (مؤمنون/56)
برای این است که درهای خیرات را با شتاب به روی آنها بگشاییم!! (چنین نیست) بلکه آنها نمیفهمند (که این وسیله امتحانشان است).
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (منافقون/9)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند!
فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ (توبه/55)
اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد. جز اين نيست كه خدا مىخواهد در زندگى دنيا به وسيله اينها عذابشان كند و جانشان در حال كفر بيرون رود.
وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ (توبه/85)
مبادا اموال و فرزندانشان، مایه شگفتی تو گردد! (این برای آنها نعمت نیست؛ بلکه) خدا میخواهد آنها را به این وسیله در دنیا عذاب کند، و جانشان در حال كفر بيرون رود.
وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَىٰ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ (صبا/37)
و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند، مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند. پس براى آنان دو برابر آنچه انجام دادهاند پاداش است و آنها در غرفهها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود.
و حتی الله آتش دشمنی بین والدین و فرزندان را جهت رسیدن به اهداف خویش شعله ور می سازد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ ۚ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (تغابن/14)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد، و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.
و الله در ازاء چشم پوشی مؤمنان از این امور دنیوی (زن و فرزندان)، به مؤمنان وعده بهشت می دهد:
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (حدید/20)
بدانيد كه زندگى دنيا، در حقيقت، بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است. [مثَل آنها] چون مثَل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد، سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى، آنگاه خاشاك شود. و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (حدید/21)
[براى رسيدن] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است [و] براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردهاند، بر يكديگر سبقت جوييد. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد آن را مىدهد، و خداوند را فزونبخشى بزرگ است.
قُلْ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيْرٍ مِّن ذَٰلِكُمْ ۚ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (آل عمران/15)
بگو: «آیا شما را از چیزی آگاه کنم که از این (سرمایههای مادی مثل زن، فرزند و اموال)، بهتر است؟» برای کسانی که پرهیزگاری پیشه کردهاند، در نزد پروردگارشان (در بهشت)، باغهایی است که نهرها از پایِ درختانش میگذرد؛ همیشه در آن خواهند بود؛ و همسرانی پاکیزه، و خشنودی خداوند (نصیب آنهاست). و خدا به (امورِ) بندگان، بیناست.
20- کشتن بیگناهان جایز است یا کسی بار گناه دیگری به دوش نخواهد کشید؟
الله ادعا می کند که اگر بیگناهی کشته شود، گوئی تمامی مردم جهان کشته شدهاند:
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده/32)
به همین جهت (کشته شدن هابیل از سوی قابیل)، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند.
و یا در جای دیگری از قرآن گفته است که کسی بار گناه دیگری را بر دوش نخواهد کشید و مورد عذاب قرار نخواهد گرفت (مجازات نخواهد کرد)، حتی اگر از نزدیکان و اقوام آن شخص باشد:
أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ (نجم/38)
که هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمیگیرد،
وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۗ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ ۚ وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (فاطر/18)
هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد؛ و اگر شخص سنگینباری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! تو فقط کسانی را بیممیدهی که از پروردگار خود در پنهانی میترسند و نماز را برپا میدارند؛ و هر کس پاکی (و تقوا) پیشه کند، نتیجه آن به خودش بازمیگردد؛ و بازگشت (همگان) به سوی خداست!
مَّنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا (اسراء/15)
هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)
ولی در اینجا الله بیان می کند که بار گناهان بیشتری بر دوش گناهکاران خواهد گذاشت:
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُم بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُم مِّن شَيْءٍ ۖ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (عنکبوت/12)
و کافران به مؤمنان گویند از راه ما پیروی کنید ما گناهانتان را به گردن میگیریم، ولی در حقیقت هیچ باری از گناهان ایشان را به گردن نگیرند، که ایشان دروغگو هستند
وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَّعَ أَثْقَالِهِمْ ۖ وَلَيُسْأَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ (عنکبوت/13)
و باشد که بار گناهان خودشان و بار گناهانی علاوه بر بار گناهان خودشان را بر دوش گیرند، و روز قیامت از آنچه افتراء میبستند خواهندشان پرسید
و حتی الله شدت این عذاب مضاعف (بواسطه کار اشتباه گنهکاران) را بر دوش بی گناهان نیز می نهد و خشک و تر را با هم می سوزاند، مثلا به دلیل اینکه مردان قوم لوط همجنسگرا بودند، تمام مردم شهر سدوم را نابود کرد! یعنی میگوید که چون مردان این شهر کار زشتی میکردند، ما همه را عذاب دادیم و همچنین داستان نابودی قوم عاد و ثمود و شعیب و از همه مهمتر کشتن تمامی بشریت به جز نوح و اندکی دیگر در طوفان. فرضا تمامی مردم این شهرها گناهکار بودند، گناه کودکانشان و کسانی که به سن دینی تکلیف نرسیده بودند، چه بود؟
فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنبِهِ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا ۚ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (عنکبوت/40)
آنگاه هر یک از آنان را به گناهش فرو گرفتیم، پس بعضی از آنان بودند که بر آنان شنبادی فرستادیم، و بعضی از آنان بودند که بانگ مرگبار فروگرفتشان، و بعضی از آنان بودند که به زمین فرو بردیمشان، و بعضی از آنان بودند که غرقهشان کردیم و خداوند نبود که به آنان ستم کرد، بلکه خود بر خویشتن ستم کردند.
وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا (اسراء/16)
و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم، خوشگذرانانش را وا مىداريم تا در آن شهر به فسق و فجور[و فساد] بپردازند، و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم (به شدت درهم می کوبیم).
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (عنکبوت/31)
و چون فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند ما نابودگران اهالی این شهر(سدوم) هستیم، چرا که اهل آن ستمکارند
قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا ۚ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا ۖ لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (عنکبوت/32)
[ابراهیم] گفت در آنجا لوط هم هست گفتند ما به کسانی که در آنجا هستند آگاهتریم، او و خانوادهاش جز همسرش را که از واپسماندگان [در عذاب] است، نجات میدهیم
وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (عنکبوت/33)
و چون فرشتگان ما به نزد لوط آمدند، از ایشان نگران شد و [از کمک به آنان] دستش کوتاه شد و [آنان] به او گفتند مترس و اندوهگین مباش، ما رهاننده تو و خاندانت هستیم، جز همسرت که از واپس ماندگان [در عذاب] است
إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (عنکبوت/34)
ما بر اهل این شهر(سدوم) به خاطر نافرمانی ورزیدنشان عذابی از آسمان فرود میآوریم
وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (عنکبوت/36)
و به سوی قوم مدین، برادرشان شعیب را [به رسالت فرستادیم] که گفت ای قوم من خداوند را بپرستید و به روز بازپسین امید داشته باشید، و در این سرزمین فتنه و فساد برپا مکنید
فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (عنکبوت/37)
سپس او را دروغگو شمردند، آنگاه زلزله ایشان را فرو گرفت و در خانهشان از پای در آمدند
وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَىٰ عَلَى الْهُدَىٰ فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (فصلت/17)
و اما قوم ثمود هدایتشان کردیم، ولی سرگشتگی را از هدایت خوشتر داشتند، آنگاه به خاطر کار و کردارشان، صاعقه عذاب رسواگر آنان را فرو گرفت.
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا (فرقان/35)
و به راستی به موسی کتاب آسمانی دادیم و برادرش هارون را همراه او دستیار گرداندیم
فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا (فرقان/36)
آنگاه گفتیم که به سوی قومی (قوم موسی و هارون) که آیات ما را دروغ انگاشتند بروید، آنگاه به کلی نابودشان کردیم
وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً ۖ وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا (فرقان/37)
و قوم نوح چون پیامبران را دروغگو انگاشتند، غرقهشان کردیم و آنان را برای مردم مایه عبرت ساختیم، و برای ستمکاران [مشرک] عذابی دردناک آماده ساختیم
وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَٰلِكَ كَثِيرًا (فرقان/385)
و عاد و ثمود و اصحاب رس و نسلهایی فراوان را در میان اینان [هلاک کردیم]
وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ ۖ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا (فرقان/39)
و برای هر یک مثلها زدیم و همه را یکایک هلاک ساختیم
وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ ۚ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا ۚ بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا (فرقان/40)
و به سراغ شهری که بر آن باران بلا باریده شده بود، رفتند، آیا آن را نمیدیدند، یا بلکه امیدی به حشر و نشر نداشتند
وَيَا قَوْمِ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ (هود/64)
[صالح گفت:] و ای قوم من، این شتر خداست که معجزه برای شماست، پس بگذارید در زمین خدا [آزادانه بچرد و] بخورد و به آن آسیبی نرسانید، که عذابی زودرس گریبانگیرتان خواهد شد
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ۖ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (هود/65)
آنگاه آن را پی کردند، [صالح] گفت سه روز در خانههایتان [از زندگی] برخوردار باشید، که این وعدهای بیدروغ است
فَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ (هود/66)
و چون فرمان ما در رسید صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند، به رحمت خویش از خواری و زاری آن روز نجات دادیم، چرا که پروردگارت نیرومند پیروزمند است
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ (هود/67)
و ستمپیشگان [مشرک] را بانگ مرگبار فرو گرفت، و در خانه و کاشانهشان از پا در آمدند
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۗ أَلَا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ ۗ أَلَا بُعْدًا لِّثَمُودَ (هود/68)
گویی که در آن نبودهاند، بدانید که قوم ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند، هان نفرین بر ثمود باد
وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ ۖ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً ۖ فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ ۖ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (اعراف/73)
و به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را [فرستادیم] [که به آنان] گفت ای قوم من، خداوند را که خدایی جز او ندارید بپرستید، به راستی که پدیدهای از سوی پروردگارتان برای شما آمده است، این شتر خداست که معجزهای برای شماست پس رهایش کنید که در زمین خدا [بچرد و هر چه خواست] بخورد و به او آسیبی نرسانید که عذابی دردناک گریبانگیرتان میشود
وَكَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ (اعراف/4)
چه بسیار شهرها و آبادیها که آنها را (بر اثر گناه فراوانشان) هلاک کردیم! و عذاب ما شبهنگام، یا در روز هنگامی که استراحت کرده بودند، به سراغشان آمد.
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا بِالَّذِي آمَنتُم بِهِ كَافِرُونَ (اعراف/76)
استکبارپیشگان میگفتند ما به آنچه شما ایمان دارید، اعتقادی نداریم
فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (اعراف/77)
آنگاه شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر پیچیدند و گفتند ای صالح اگر از پیامبرانی آنچه از عذاب به ما وعده میدهی [بر سر ما] بیاور
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف/78)
آنگاه زلزله ایشان را فرو گرفت و در خانهشان از پا درآمدند
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ (اعراف/80)
و لوط را [به پیامبری فرستادیم] که به قومش میگفت آیا عمل ناشایستی را که پیش از شما هیچکس از جهانیان مرتکب نشده است، مرتکب میشوید؟
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ (اعراف/81)
شما از روی شهوت، با مردان، به جای زنان میآمیزید، آری شما قومی تجاوزکار هستید
وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ (اعراف/82)
و پاسخ قوم او جز این نبود که میگفتند آنان را از شهرتان برانید که مردمانی منزهطلب هستند
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (اعراف/83)
آنگاه او[لوط] و خانوادهاش را نجات دادیم، مگر زنش را که از واپس ماندگان بود
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (اعراف/84)
بر آنان بارانی [از سنگ] باراندیم، بنگر که سرانجام گناهکاران چگونه بود
وَإِلَىٰ مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا ۗ قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ ۖ قَدْ جَاءَتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ ۖ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (اعراف/85)
و به سوی [قوم] مدین برادرشان شعیب را [فرستادیم] که گفت ای قوم من خداوند را که خدایی جز او ندارید بپرستید، به راستی که حکم روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است، پس پیمانه و ترازو را درست بدارید [و تمام بدهید] و به مردم اجناسشان را کم ندهید، و در این سرزمین پس از آنکه به صلاح آمده است، فتنه و فساد نکنید که اگر مؤمن باشید این برایتان بهتر است
وَلَا تَقْعُدُوا بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ وَاذْكُرُوا إِذْ كُنتُمْ قَلِيلًا فَكَثَّرَكُمْ ۖ وَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (اعراف/86)
بر سر هر راهی [به کمین مردم] منشینید که [مردم را] بترسانید، و هرکسی را که ایمان دارد از راه خدا بازدارید و آن را ناهموار و ناهنجار مشمارید، و یاد کنید که زمانی اندکشمار بودید و او افزونتان کرد، و بنگرید که سرانجام اهل فساد چگونه بود
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف/91)
آنگاه زلزله آنان [قوم مدین] را فروگرفت و در خانهشان از پا درآمدند
الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْا فِيهَا ۚ الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْبًا كَانُوا هُمُ الْخَاسِرِينَ (اعراف/92)
گویی دروغگوانگاران شعیب، هرگز در آن [سرزمین] نبودهاند، دروغگوانگاران شعیب زیانکار بودهاند
و بسیاری غذاب های دیگر که بر اقوام پیشین رفته است که در سوره قمر در قرآن انعکاس یافته است و الله این اخبار پیشینیان مانند قوم ثمد، قوم نوح، قوم لوط و ... را به عنوان درس عبرت به میان آورده است است تا انسانها الله را ستایش کنند ولی با هلاک نمودن انسانهایی گاها بی گناه، و این است عدالت الله در قرآن!!! ... این همان الله نبود که می گفت من به پرستش شما نیازی ندارم؟!!!
ظاهرا قرآن عذاب قومی در گذشته را مایه عبرت می پندارد حتی اگر مردمی بی گناه کشته شده باشند:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ ۗ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۗ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَوْا ۗ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (یوسف/109)
و ما پیش از تو جز مردانی از اهل [همین] شهرها [به رسالت] نفرستادهایم که به آنان وحی میکردیم، آیا در زمین سیر و سفر نمیکنند که بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چه بوده است، و سرای آخرت برای پرواپیشگان بهتر است، آیا نمیاندیشید؟
حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاءُ ۖ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ (یوسف/110)
تا آنجا که چون پیامبران نومید شدند و [پیروان] پنداشتند که به دروغ وعده داده شدهاند، آنگاه بود که نصرت ما به آنان در رسید و هرکس که خواسته بودیم نجات یافت، و عذاب ما از قوم گناهکار برنمیگردد
لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ ۗ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (یوسف/111)
به راستی که در بیان داستان ایشان مایه عبرتی برای خردمندان هست [و این قرآن] سخنی برساخته نیست، بلکه همخوان با کتابی است که پیشاپیش آن است و روشنگر همه چیز است و رهنمود و رحمتی برای اهل ایمان است
21- آیا محمد باید مردم را به زور مسلمان کند یا حق اجبار کردن آنها در ورود به اسلام را ندارد؟
در این آیه از قول الله گفته است که تو (ای محمد) حق اجبار مردم جهت با ایمان کردنشان را نداری و نباید از غیر مسلمانان بیزار باشی، این الله است که دوست ندارد آنها ایمان بیاورند:
فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ (یونس/98)
چرا هیچ یک از شهرها و آبادیها ایمان نیاوردند که (ایمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفید افتد؟! مگر قوم یونس، هنگامی که آنها ایمان آوردند، عذاب رسوا کننده را در زندگی دنیا از آنان برطرف ساختیم؛ و تا مدّت معیّنی [= پایان زندگی و اجلشان] آنها را بهرهمند ساختیم.
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (یونس/99)
و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان میآوردند؛ آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟! (ایمان اجباری چه سودی دارد؟!)
الله هم ابراز امیدواری (آرزو) میکند که میان مسلمانان و غیر مسلمانان دوستی برقرار کند، این غیر مسلمین کسانی جز بت پرستان و یا به قول قرآن مشرکین و اهل کتاب نیستند. الله حتی به مومنان توصیه می نماید تا با مشرکان با نیکی وعدالت برخورد کنند:
عَسَى اللَّهُ أَن يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَ الَّذِينَ عَادَيْتُم مِّنْهُم مَّوَدَّةً ۚ وَاللَّهُ قَدِيرٌ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (ممتحنه/7)
امید است خدا میان شما و کسانی از مشرکین که با شما دشمنی کردند (از راه اسلام) پیوند محبّت برقرار کند؛ خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
لَّا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (ممتحنه/8)
خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمیکند؛ چرا که خداوند عدالتپیشگان را دوست دارد.
ولی در ادامه الله حرفش را نقض می کند و می گوید دین جز دین اسلام پذیرفته نیست و مشرکان را از عذاب آخرت بیم می دهد:
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (آل عمران/18)
خداوند، (با ایجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستی،) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهای بر این مطلب،) گواهی میدهند؛ در حالی که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودی جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است.
إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ ۗ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۗ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (آل عمران/19)
دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است. و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد، اختلافی (در آن) ایجاد نکردند، مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود؛ و هر کس به آیات خدا کفر ورزد، (خدا به حساب او میرسد؛ زیرا) خداوند، سریع الحساب است.
فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ (آل عمران/20)
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شدهایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند [= یهود و نصاری] و بیسوادان [= مشرکان] بگو: «آیا شما هم تسلیم شدهاید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مییابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛ و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ (آل عمران/21)
کسانی که نسبت به آیات خدا کفر میورزند و پیامبران را بناحق میکشند، و (نیز) مردمی را که امر به عدالت میکنند به قتل میرسانند، و به کیفر دردناک (الهی) بشارت ده!
و در ادامه الله حرف خود را نسخ می کند (ممتحنه/7) و مومنان را از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که به اسلام ایمان نمیاورند و یا در امر دین با آنها پیکار کردند و پیمان شکسته اند (حتی اگر جزء پدران و برادرانشان باشند):
لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ (آل عمران/28)
افراد باایمان نباید به جای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنین کند، هیچ رابطهای با خدا ندارد (و پیوند او بکلّی از خدا گسسته میشود)؛ مگر اینکه از آنها بپرهیزید (و به خاطر هدفهای مهمتری تقیّه کنید). خداوند شما را از (نافرمانی) خود، برحذر میدارد؛ و بازگشت (شما) به سوی خداست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (ممتحنه/1)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت میکنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون میرانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کردهاید؛ (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار میکنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!
إِن يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدَاءً وَيَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُم بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ (ممتحنه/2)
اگر آنها بر شما مسلّط شوند، دشمنانتان خواهند بود و دست و زبان خود را به بدی کردن نسبت به شما میگشایند، و دوست دارند شما به کفر بازگردید!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ ۙ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي ۚ تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ ۚ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (ممتحنه/7)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبّت میکنید، در حالی که آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شدهاند و رسول اللّه و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون میرانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کردهاید؛ (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آنها رابطه دوستی برقرار میکنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار میسازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!
إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (ممتحنه/9)
تنها شما را از دوستی و رابطه با کسانی نهی میکند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند یا به بیرونراندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستی داشته باشد ظالم و ستمگر است!
لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22)
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن میمانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانید «حزب اللّه» پیروزان و رستگارانند.
كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ۖ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ (توبه/7)
چگونه برای مشرکان پیمانی نزد خدا و رسول او خواهد بود (در حالی که آنها همواره آماده شکستن پیمانشان هستند)؟! مگر کسانی که نزد مسجد الحرام با آنان پیمان بستید؛ (و پیمان خود را محترم شمردند؛) تا زمانی که در برابر شما وفادار باشند، شما نیز وفاداری کنید، که خداوند پرهیزگاران را دوست دارد!
كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (توبه/8)
چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالی که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندی با شما را میکنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود میکنند، ولی دلهایشان ابا دارد؛ و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند!
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِن دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (توبه/16)
آیا گمان کردید که (به حال خود) رها میشوید در حالی که هنوز کسانی که از شما جهاد کردند، و غیر از خدا و رسولش و مؤمنان را محرم اسرار خویش انتخاب ننمودند، (از دیگران) مشخصّ نشدهاند؟! (باید آزمون شوید؛ و صفوف از هم جدا گردد؛) و خداوند به آنچه عمل میکنید، آگاه است!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (توبه/23)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هرگاه پدران و برادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آنها را ولیّ (و یار و یاور و تکیهگاه) خود قرار ندهید! و کسانی از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهند، ستمگرند!
ولی در ادامه مواضع الله نسبت به مشرکان بسیار شدیدتر شده و رنگ و بوی ارعاب و تهدید و نفرین به خود می گیرد:
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ كُبِتُوا كَمَا كُبِتَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ وَقَدْ أَنزَلْنَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ ۚ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ (مجادله/5)
کسانی که با خدا و رسولش دشمنی میکنند خوار و ذلیل شدند آنگونه که پیشینیان خوار و ذلیل شدند؛ ما آیات روشنی نازل کردیم، و برای کافران عذاب خوارکنندهای است
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم مَّا هُم مِّنكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (مجادله/14)
آیا ندیدی کسانی را که طرح دوستی با گروهی که مورد غضب خدا بودند ریختند؟! آنها نه از شما هستند و نه از آنان! سوگند دروغ یاد میکنند (که از شما هستند) در حالی که خودشان میدانند (دروغ نمیگویند)!
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (مجادله/15)
خداوند عذاب شدیدی برای آنان فراهم ساخته، چرا که اعمال بدی انجام میدادند!
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ (مجادله/16)
آنها سوگندهای خود را سپری قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند؛ از اینرو برای آنان عذاب خوارکنندهای است!
لَّن تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُم مِّنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (مجادله/17)
هرگز اموال و اولادشان آنها را از عذاب الهی حفظ نمیکند؛ آنها اهل آتشند و جاودانه در آن میمانند!
اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ (مجادله/19)
شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده؛ آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند!
إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَٰئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ (مجادله/20)
کسانی که با خدا و رسولش دشمنی میکنند، آنها در زُمره ذلیلترین افرادند!
لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22)
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده، و آنها را در باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است، جاودانه در آن میمانند؛ خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند؛ آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانید «حزب اللّه» پیروزان و رستگارانند.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ هِيَ حَسْبُهُمْ ۚ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ (توبه/68)
خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار، وعده آتش دوزخ داده؛ جاودانه در آن خواهند ماند -همان برای آنها کافی است!- و خدا آنها را از رحمت خود دور ساخته؛ و عذاب همیشگی برای آنهاست!
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ (توبه/101)
و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آنها را نمیشناسی، ولی ما آنها را می شناسیم. بزودی آنها را دو بار مجازات میکنیم (: مجازاتی با رسوایی در دنیا، و مجازاتی به هنگام مرگ)؛ سپس بسوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده میشوند.
ولی در اینجا نه تنها مومنان باید از کفار متنفر باشد، بلکه محمد و مسلمین وظیفه دارند در برخورد با آنها، گردنشان را بزنند، انگشتانشان را قطع کنند و ... ! این آیات به "آیات جنایی محمد رسول در کتاب هدایت بشریت" معروف است:
فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ (محمد/4)
و هنگامی که با کافران (جنایتپیشه) در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را همچنان ادامه دهید) تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید؛ در این هنگام اسیران را محکم ببندید؛ سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنان فدیه [= غرامت] بگیرید؛ (و این وضع باید همچنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آری) برنامه این است! و اگر خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد، اما میخواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید؛ و کسانی که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمیبرد!
فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/5)
(امّا) وقتی ماههای حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛ و آنها را اسیر سازید؛ و محاصره کنید؛ و در هر کمینگاه، بر سر راه آنها بنشینید! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازید؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است!
وَإِن نَّكَثُوا أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ ۙ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ (توبه/12)
و اگر پیمانهای خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانی ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند!
قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ (توبه/14)
با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات میکند؛ و آنان را رسوا میسازد؛ و سینه گروهی از مؤمنان را شفا میبخشد (؛ و بر قلب آنها مرهم مینهد)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/28)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر میترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بینیاز میسازد؛ (و از راه دیگر جبران میکند؛) خداوند دانا و حکیم است.
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ (توبه/29)
با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند!
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (توبه/73)
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند!
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/123)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! با کافرانی که به شما نزدیکترند، پیکار کنید! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند!) آنها باید در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس کنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33)
کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله میبرند،) فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12)
و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم؛ کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم؛ ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَمَن يُشَاقِقِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (انفال/13)
این بخاطر آن است که آنها با خدا و پیامبرش (ص) دشمنی ورزیدند؛ و هر کس با خدا و پیامبرش دشمنی کند، (کیفر شدیدی میبیند؛) و خداوند شدید العقاب است!
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ (بقره/191)
و آنها را [= بت پرستانی] هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند [= مکه]، آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزای کافران!
آیات فوق فقط بخش کوچکی از مجوزهای صادر شده توسط الله است تا به انواع جرم و جنایت رسول خدا چهره و روح الهی بخشد. متاسفانه شمار آیه های خشونت آمیز قران، که در ارتباط با کشتن ، عذاب و شکنجه دادن ، قتل عام کردن است از700 آیه تجاوز میکند . بیش از 50 درصد از 3000 مجموع آیه های باقیمانده قرآن نیز به نوعی در ارتباط با آیه های خشونت آمیز اند. بطوری که به سختی امکان پذیر است صفحه ای از این کتاب را باز کرد و آثاری از خشونت و وحشیگری در آن نیافت .
22 - محمد معصوم است یا مانند سایرین گناهکار؟
محمد گاهی آنچنان دچار خودشیفتگی است که خود را به مانند خدا تصور میکند:
مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ۖ وَمَن تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا (نساء/80)
هرکس از پیامبر اطاعت کند در حقیقت از خداوند اطاعت کرده است، و هرکس سر پیچد [بدان] که تو را نگهبان ایشان نفرستادهایم
و زمانی دیگر ( پس از بر ملا شدن اشتباهاتش) خود را مانند سایرین گناهکاری میداند. گاهی عملی را انجام میداد و بعدا دچار عذاب وجدان میگردید و از قول الله میگفت:
عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ (عبس/1)
چهره در هم كشيد و روى گردانيد،
أَن جَاءَهُ الْأَعْمَىٰ (عبس/2)
هنگامیکه آن مرد نابينا (کور) پيش او آمد؛
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّىٰ (عبس/3)
و تو چه دانى، شايد او به پاكى گرايد،
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَىٰ (عبس/4)
يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد.
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَىٰ (عبس/5)
اما آن كس كه خود را بىنياز مىپندارد،
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّىٰ (عبس/6)
تو بدو مىپردازى؛
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّىٰ (عبس/7)
با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليتى] نيست.
وَأَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَىٰ (عبس/8)
و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد،
وَهُوَ يَخْشَىٰ (عبس/9)
در حالى كه [از خدا] مىترسيد،
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّىٰ (عبس/10)
تو از او به ديگران مىپردازى.
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ (عبس/11)
زنهار [چنين مكن] اين [آيات] پندى است.
او هنگامی این سوره را از قول الله بیان کرد که کور کثیفی به نام عبدالله ابن ام مکتوم که چندان وجاهتی میان مردم نداشت در حالی که محمد مشغول سخن گفتن با بزرگان قوم مانند عباس ابن عبدالمطلب و عمرو ابن هشام معروف به ابوالحکم (ابوجهل) و سایر بزرگان بود، نزدش آمد و محمد او را با ترشروئی و به دلیل فقیر و ناآراسته بودنش، از خود راند و سپس از کارش پشیمان گردید و مانند همیشه الله را برای جبران به خدمت گرفت. و سپس برای جبران این گناهان طلب بخشایش می کند:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ (محمد/19)
بدان که در حقیقت خدایی جز خداوند نیست، و برای گناهت، و نیز برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه، و خداوند [جای] جنب و جوش و آرام و قرارتان را میداند.
23- محمد بابت شغل پیامبری باید پول بگیرد یا نگیرد؟
الله در قرآن گفته است که پیامبران بابت این کار (پیامبری و هدایت مردم)، هیچ مزدی از کسی نمیخواهند. محمد در جاهائی از قرآن از قول الله میگوید که من مطلقا هیچ پاداشی را از شما نمیخواهم.
در سوریه یاسین (اصحاب قریه انطاکیه):
وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ (یاسین/20)
و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید!
اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ (یاسین/20)
از کسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمیخواهند و خود هدایت یافتهاند!
و یا در سوریه ص:
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ (ص/86)
بگو: «مزدى بر اين [رسالت] از شما طلب نمىكنم و من از كسانى نيستم كه وظیفهای را بر خود تحمیل نمایم (و من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم)
و یا در سوره سبا (ظاهرا در اینجا محمد قبلا از مردم ردخواست مزدی کرده بوده و بعدا بدلیلی منصرف شده بود و در ادامه گفته شده که پاداش محمد به عهده الله است!!!):
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ ۖ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ (سبا/46)
بگو: «من فقط به شما يك اندرز مىدهم كه: دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد، سپس بينديشيد كه رفيق شما هيچ گونه ديوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پيش است جز هشداردهندهاى [بيش] نيست.
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (سبا/47)
بگو: «هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان، مزد من جز بر خدا نيست، و او بر هر چيزى گواه است.»
و یا در سوره شعراء (در داستان حضرت نوع) بیان شده است:
إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (شعراء/107)
مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم!
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ (شعراء/108)
تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید!
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَىٰ رَبِّ الْعَالَمِينَ (شعراء/109)
من برای این دعوت (شغل پیامبری)، هیچ مزدی از شما نمیطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است!
در سوره یونس محمد این مثل را بیان می کند که حضرت نوح مزدش را از الله طلب می کرده نه از مردم:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ (یونس/71)
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکّرات من نسبت به آیات الهی، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمّل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکّل کردهام! فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید؛ سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند؛ (تمام جوانب کارتان را بنگرید؛) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظهای) مهلتم ندهید! (امّا توانایی ندارید!)
فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (یونس/72)
و اگر از قبول دعوتم روی بگردانید، (کار نادرستی کردهاید؛ چه اینکه) من از شما مزدی نمیخواهم؛ مزد من، تنها بر خداست! و من مأمورم که از مسلمین [= تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا] باشم!»
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ (یونس/73)
امّا آنها او را تکذیب کردند! و ما، او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجات دادیم؛ و آنان را جانشین (و وارث کافران) قرار دادیم؛ و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم! پس ببین عاقبت کار کسانی که انذار شدند (و به انذار الهی اهمیّت ندادند)، چگونه بود!
اما در این آیه سخنان خودش را نقض کرده بیان مینماید که من تنها پاداشی که از شما میخواهم احترام به نزدیکان و خویشاوندانم است و این بدان معناست که او نوعی پاداش را بابت این کار درخواست مینماید:
ذَٰلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ (شوری/23)
این همان است که خداوند به بندگانش، همان کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دادهاند، مژده داده است؛ بگو برای آن کار از شما مزدی نمیطلبم، مگر دوستی و احترام به نزدیکانم [/اهل بیتم]، و هر کس کار نیکی کند، در آن برایش جزای نیک بیفزاییم، چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
ولی در آیات پائین محمد از جانب الله این حق را برای پیامبران قائل شده که بابت این کار از مردم درخواست پولی به عنوان صدقه و زکات بنماید. به تدریج محمد پس از اینکه به اصطلاح کارش گرفت، سخنانی که در بالا از قول الله بیان نموده را فراموش کرد و بیان نمود "اگر کسی درخواست ملاقات خصوصی با من نمود باید بابت هر دیدار پولی را پرداخت نماید"، او نام این پول را صدقه گذاشت! قرآن در این آیات به محمد دستور میدهد تا از اموال مسلمانان پولی را به عنوان صدقه دریافت نماید، ولی ظاهرا مومنان از پداخت صدقه سر باز زدند و در عوض پیامبر پول زکات از آنها طلب می کند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَاجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَةً ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَأَطْهَرُ ۚ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مجادله/12)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که میخواهید با رسول خدا نجوا کنید (و سخنان درگوشی بگویید)، قبل از آن صدقهای بدهید؛ این برای شما بهتر و پاکیزهتر است و اگر توانایی نداشته باشید، خداوند غفور و رحیم است!
أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مجادله/13)
آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید؟! اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام میدهید با خبر است!
در ادامه قرآن به محمد دستور میدهد تا دوباره از مسلمانان پولی را به عنوان صدقه طلب کن تا اینکه آنها را پاک کرده و روحشان را پرورش دهد (این آیه دربارهی ابولبابه که از همراهی محمد در کشتن بنیقریظه خودداری کرد و پس از پیروزی مسلمین پشیمان گردید، بیان شد؛ محمد از قول الله بیان نمود که اگر مالت را بدهی من برای تو "دعا" میکنم که در لفظ آیه "صلاه به معنی دعا" آمده):
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ ۖ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ ۖ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٍ (توبه/101
و از (میان) اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند، جمعی منافقند؛ و از اهل مدینه (نیز)، گروهی سخت به نفاق پای بندند. تو آنها را نمیشناسی، ولی ما آنها را می شناسیم. بزودی آنها را دو بار مجازات میکنیم (: مجازاتی با رسوایی در دنیا، و مجازاتی به هنگام مرگ)؛ سپس بسوی مجازات بزرگی (در قیامت) فرستاده میشوند.
وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/102)
و گروهی دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند؛ و کار خوب و بد را به هم آمیختند؛ امید میرود که خداوند توبه آنها را بپذیرد؛ به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است!
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (توبه/103)
از اموال آنها صدقهای بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن صدقه،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!
و برای توجیه بیشتر، دریافت صدقه توسط خودش را به الله نسبت میدهد (زیرا میان خویش و الله تفاوتی قائل نیست):
أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (توبه/104)
آيا ندانستهاید تنها الله است كه از بندگانش توبه میپذیرد و صدقات را میگیرد و الله است كه خود توبه پذير مهربان است.
ممکن است برخی از مسلمانان این موضوع را تناقض در قرآن ندانند و بگویند که منظور از صدقه در اینجا همان زکات است، در پاسخ باید گفت که درست است در برخی از آیات قرآن صدقه را معادل زکات دانسته است ولی وجوب پرداخت زکات در اسلام سالی یک بار است آن هم مقداری خاص از مال که به گروههائی خاص از جامعه تعلق میگیرد، در فقه اهل سنت عموما شامل یک چهلم از پولی است که یک سال قمری بر آن بگذرد و بدون استفاده بماند.، دوم اینکه احکام زکات در اسلام نسخ نشده ولی ظاهرا مردم در آن زمان به این دستور محمد چندان توجهی نکردند، محمد هم چون دید که نمیتواند بر این موضوع پافشاری نماید، از قول الله بیان نمود "او این عدم تمکین دستور را بر شما بخشید" و به آنان دستور میدهد که نماز را به پا دارند و این صدقه را به جای پرداخت در هر بار ملاقات سالی یک بار با نام زکات بپردارند، واژه زکاة ریشه در زکیة و به معنای پاکسازی معنوی را دارد:
أَأَشْفَقْتُمْ أَن تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْوَاكُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مجادله/13)
آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات قبل از نجوا خودداری کردید؟! اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت، نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام میدهید با خبر است!
و یا در این آیه که از قول الله خود را بابت این کار (طلب مزد از مومنان بابت انجام رسالت) سرزنش مینماید بدلیل اینکه درخواست پولی از مردم داشته ولی مومنان از پرداخت آن سر باز زده اند (ظاهرا محمد از روی عجز درخواست پولی از مردم را دارد ولی مردم آن پول را به او پرداخت نکرده اند و محمد از اینکه چنین درخواستی از مردم کرده است اضخار پشیمانی می کند!!!):
قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (سبا/47)
بگو: «هر مزدى كه از شما خواستم آن از خودتان، مزد من جز بر خدا نيست، و او بر هر چيزى گواه است.»
أَمْ تَسْأَلُهُمْ خَرْجًا فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيْرٌ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (مؤمنون/72)
یا اینکه تو از آنها مزد و هزینهای (در برابر دعوتت) میخواهی؟ با اینکه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترین روزی دهندگان است!
و در آیه زیر محمد که سود خوبی در اموال غارت شده توسط سپاه مسلمانان می بیند، از آنها درخواست خمس می نماید:
وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال/41)
بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) [= روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست!
الله از اهل کتاب طلب قرض حسنه می نماید که با تمسخر آنها روبرو می شود (الله گدا!):
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً ۚ وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (بقره/245)
کیست که به الله «قرض الحسنهای» دهد، (و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را برای او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزی بندگان را) محدود یا گسترده میسازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزی آنها نمیشود). و به سوی او باز میگردید (و پاداش خود را خواهید گرفت).
إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ ۚ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ ۚ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَىٰ ۙ وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ ۚ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا ۚ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (مزمل/20)
پروردگارت میداند که تو و گروهی از آنها که با تو هستند نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا میخیزند؛ خداوند شب و روز را اندازهگیری میکند؛ او میداند که شما نمیتوانید مقدار آن را (به دقّت) اندازهگیری کنید (برای عبادت کردن)، پس شما را بخشید؛ اکنون آنچه برای شما میسّر است قرآن بخوانید او میداند بزودی گروهی از شما بیمار میشوند، و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر میروند، و گروهی دیگر در راه خدا جهاد میکنند (و از تلاوت قرآن بازمیمانند)، پس به اندازهای که برای شما ممکن است از آن تلاوت کنید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به خدا «قرض الحسنه» دهید [= در راه او انفاق نمایید] و (بدانید) آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش میفرستید نزد خدا به بهترین وجه و بزرگترین پاداش خواهید یافت؛ و از خدا آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است!
و بدلیل عدم توان مالی محمد، اهل کتاب محمد را خطاب قرار داده و می گویند:
وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (مائده/64)
و یهود گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.» ... دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، میبخشد! ولی این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیاری از آنها میافزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنی افکندیم. هر زمان آتش جنگی افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و برای فساد در زمین، تلاش میکنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.
این همان محمد بود که در ابتدا در قرآن از قول الله میگفت که من مطلقا هیچ مزدی را از شما بابت رسالتم (پیامبری) نمیخواهم، و بعد از به قدرت رسیدن به طور کامل تغییر موضع می دهد.
و در زیر نمونه آیاتی ذکر شده است که محمد مردم را به پرداخت زکات (مزد پیامبری) تشویق می نماید تا وی آنان را از گناه پاک کند، و اگر زکات پرداخت نکنند، مشرک محسوب خواهند شد (بسیار جای تعجب دارد که چقدر محمد بر پرداخت زکات توسط مردم اصرار ورزیده است و آنها را در صورت عدم پرداخت زکات حتی مشرک نامیده است!!!):
كَيْفَ وَإِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً ۚ يُرْضُونَكُم بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَىٰ قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ (توبه/8)
چگونه (پیمان مشرکان ارزش دارد)، در حالی که اگر بر شما غالب شوند، نه ملاحظه خویشاوندی با شما را میکنند، و نه پیمان را؟! شما را با زبان خود خشنود میکنند، ولی دلهایشان ابا دارد؛ و بیشتر آنها فرمانبردار نیستند!
فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ ۗ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (توبه/11)
(ولی) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینی شما هستند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند (و میاندیشند)، شرح میدهیم!
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ (نور/37)
مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند؛ آنها از روزی میترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو میشود.
لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (نور/38)
(آنها به سراغ این کارها میروند) تا خداوند آنان را به بهترین اعمالی که انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هر کس بخواهد بی حساب روزی میدهد (و از مواهب بیانتهای خویش بهرهمند میسازد).
وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (بقره/110)
و نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید؛ و هر کار خیری را برای خود از پیش میفرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت؛ خداوند به اعمال شما بیناست.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/277)
کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زکات را پرداختند، اجرشان نزد پروردگارشان است؛ و نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین میشوند.
هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ (لقمان/3)
مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران (مومنان نیکوکار) است.
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (لقمان/4)
همانان که نماز را برپا میدارند، و زکات را میپردازند و آنها به آخرت یقین دارند.
طس ۚ تِلْكَ آيَاتُ الْقُرْآنِ وَكِتَابٍ مُّبِينٍ (نمل/1)
طس - این آیات قرآن و کتاب مبین است،
هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ (نمل/2)
وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است؛
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (نمل/3)
همان کسانی که نماز را برپا میدارند، و زکات را ادا میکنند، و آنان به آخرت یقین دارند.
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا ۚ وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (نور/55)
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید؛ و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیّت و آرامش مبدّل میکند، آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (نور/56)
و نماز را برپا دارید، و زکات را بدهید، و رسول (خدا) را اطاعت کنید تا مشمول رحمت (او) شوید.
اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَن سَبِيلِهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [٩:٩]
... آنها آیات خدا را به بهای کمی فروختند؛ و (مردم را) از راه او باز داشتند؛ آنها اعمال بدی انجام میدادند!
فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ ۗ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ [٩:١١]
(ولی) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینی شما هستند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند (و میاندیشند)، شرح میدهیم!
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (مائده/55)
سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع، زکات میدهند.
وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ (بقره/43)
و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)!
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ ۗ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ (فصلت/6)
بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم؛ این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبودی یگانه است؛ پس تمام توجّه خویش را به او کنید و از وی آمرزش طلبید؛ وای بر مشرکان!
الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (فصلت/7)
همانها که زکات را نمیپردازند، و آخرت را منکرند!
محمد در قرآن ادعا می کند که اسماعیل و عیسی نیز مردمش را به نماز و پرداخت زکات دعوت می نموده است (اصلا مگر اسماعیل و عیسی مسلمان بودند؟!!!):
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا (مریم/30)
(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است!
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا (مریم/31)
و مرا -هر جا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده؛ و تا زمانی که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است!
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا (مریم/54)
و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!
وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (مریم/55)
او همواره خانوادهاش را به نماز و زکات فرمان میداد؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
و یا اشاره به قوم بنی اسرائیل(اصلا مگر آنها مسلمان بودند؟!!!):
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنكُمْ وَأَنتُم مُّعْرِضُونَ (بقره/83)
و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید؛ و به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکی کنید؛ و به مردم نیک بگویید؛ نماز را برپا دارید؛ و زکات بدهید. سپس (با اینکه پیمان بسته بودید) همه شما -جز عده کمی- سرپیچی کردید؛ و (از وفای به پیمان خود) رویگردان شدید.
وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا ۖ وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ ۖ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۚ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (مائده/12)
خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت. و از آنها، دوازده نقیب [= سرپرست] برانگیختیم. و خداوند (به آنها) گفت: «من با شما هستم! اگر نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یاری کنید، و به خدا قرض الحسن بدهید [= در راه او، به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را میپوشانم [= می بخشم]؛ و شما را در باغهایی از بهشت، که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد میکنم. اما هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است.
زکات (به انگلیسی: Alms Tax) از دستورات اسلامی و یکی از فروع دین است و در مورد چیزهایی وضع شده که انسان آنها را با کمک طبیعت به وجود میآورد، آن هم طبیعت سهل و ساده؛ یعنی انسان به نسبت، کار کمی انجام داده و طبیعت کار بیشتر را انجام میدهد و محصول را مفت و رایگان در اختیار انسان میگذارد. زکات بر نه چیز واجب است: «گندم» و «جو» و «خرما» و «کشمش» و «طلا» و «نقره» و «گوسفند» و «گاو» و «شتر».
اما برخی از مفسران به این آیه اشاره دارند که در آن به ذکر مصارف پول حاصل از زکات اشاره شده است:
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ ۖ فَرِيضَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/60)
زکاتها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت میکشند، و کسانی که برای جلب محبّتشان اقدام میشود، و برای (آزادی) بردگان، و (ادای دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است!
در قرآن، در اکثر موارد، پرداخت زکات در کنار برپایی نماز آمدهاست، که بیانگر اهمیت این حکم است. آیهٔ ۶۰ سورهٔ توبه مصارف زکات را چنین بیان میکند (رسالهٔ آیتالله سیستانی، مسئلهٔ ۱۹۳۳):
۱. فقیر (نیازمند)
۲. مسکین (کسی که در نهایت نیازمندی است)
۳. عاملین (مأمورین جمعآوری زکات)
۴. مؤلفهٔ قلوب (برای نزدیک کردن کسانی که احتمالاً کدورتی از اسلام دارند)
۵. آزادسازی بردگان
۶. مقروضین
۷. در راه خدا
۸. درراهماندگان
نقد احمد کسروی بر روند تغییرات مصارف زکات در طول زمان:
احمد کسروی، معتقد بود که: «زکات و مال امام، مالیات اسلام بوده. اسلام یک حکومتی داشته که سپاه میگرفته و حکمرانان میفرستاده و قاضی میگمارده و شحنه و شرطه برمیگزیده و یک کشور بسیار بزرگی را اداره میکرده و مسلمانان را نگهداری مینموده و در برابر آن از مردم مال امام و زکات میگرفته، اما اکنون که حکومت واحد اسلامی برافتاده و هر توده و نژادی از مسلمانان خود را جدا گردانیده و یک حکومت نژادی بنیاد گزاردهاند و مالیات به دولتهای خود میپردازند، دیگر نیازی به پرداخت زکات و مال امام به ملاها وجود ندارد».
[شماره ویژه پرچم، سال یکم فروردین ۱۳۲۲]
24- محمد به خاطر شهوترانی، اصول اعتقادیاش را نیز نقض کرد
الله در قرآن همیشه به مردم سفارش کرده که تنها از وی بترسند. این ترس، ترسی است غیبی نه عینی، منظورر از ترس عینی ترس حقیقی است، مثلا ترس از جانوری درنده است:
وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ (ق/31)
(در آن روز) بهشت را به پرهیزگاران نزدیک میکنند، و فاصلهای از آنان ندارد!
هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (ق/32)
این چیزی است که به شما وعده داده میشود، و برای کسانی است که بسوی خدا بازمیگردند و پیمانها و احکام او را حفظ میکنند،
مَّنْ خَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ (ق/33)
آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی توبهكار در محضر او حاضر شود!
إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (نور/51)
گفتار مؤمنان -وقتى به سوى خدا و پيامبرش خوانده شوند تا ميانشان داورى كند- تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم.» اينانند كه رستگارند.
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ (نور/52)
و كسى كه خدا و فرستاده او را فرمان برد، و از خدا بترسد و از او پروا كند؛ آنانند كه خود كاميابند.
إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ (یاسین/11)
بيم دادن تو، تنها كسى را [سودمند] است كه كتاب حق را پيروى كند و از [خداى] رحمان در نهان بترسد. [چنين كسى را] به آمرزش و پاداشى پر ارزش مژده ده.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (انفال/2)
مؤمنان، همان كسانىاند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد، و بر پروردگار خود توكل مىكنند.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (بینه/7)
در حقيقت كسانى كه (به اسلام) گرويده و كارهاى شايسته كردهاند، آنانند كه بهترين آفريدگانند.
جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ ذَٰلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ (بینه/8)
پاداش آنان نزد پروردگارشان باغهاى هميشگى است كه از زير [درختان] آن، نهرها روان است، جاودانه در آن «همى» مانند؛ خدا از آنان خشنود است و [آنان نيز] از او خشنود، اين [پاداش] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
ولی محمد که مایل بود با زنی زیبا که در آن زمان عروسش محسوب میشد، ازدواج کند، آرزوی قلبیاش را با به خدمت گرفتن الله بیان نمود در حالی که اگر از سوی خود بیان میکرد با مخالفت مردم مواجه میشد (محمد اینجا از مردم میترسیده است!!! آن هم بخاطر تمایلات جنسیش!!! چطور چنین شخصی به مردم می گفت فقط از خدا بترسید؟!!! ظاهرا محمد به عقاید خویش نیز باور نداشته!!!):
وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ ۖ فَلَمَّا قَضَىٰ زَيْدٌ مِّنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا (احزاب/37)
و آنگاه كه به كسى كه خدا بر او نعمت ارزانى داشته بود و تو [نيز] به او نعمت داده بودى، مىگفتى: «همسرت را پيش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار» و آنچه را كه خدا آشكاركننده آن بود، در دل خود نهان مىكردى و از مردم مىترسيدى، با آنكه خدا سزاوارتر بود كه از او بترسى. پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان هنگامی که آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد، و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد.
محمد به جای ترس از الله، از مردم ترسیده است؛ قرآن واژهی خشی به کار بسته است که در این کتاب همه جا به معنی ترس غیبی است از الله است و تنها برای محمد خشی الناس به کار برده است. محمد حقی را که الله آن را آشکار کرده بود، پنهان میکرد (کتمان حقیقت) و بخاطر آن از مردم میترسید!
25- الله انسان را سرکوفت میزند! الله محمد را آزاد گذاشته تا هر کاری که دلش خواست انجام دهد!
لَا أُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ (بلد/1)
سوگند به این شهر میخورم
حالا چه الله به این شهر سوگند بخورد و چه نخورد، چیزی از پارادوکس قرآن کم نخواهد کرد، زیرا سوگند خوردن صفتی است انسانی
وَأَنتَ حِلٌّ بِهَٰذَا الْبَلَدِ (بلد/2)
و تو [یکچند] در این شهر [حکمروای مطلق و] دست گشادهای
در اصل بدین معنی است که تو در این شهر فراتر از قانونی و در انجام هر کاری آزادی
وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ (بلد/3)
و سوگند به پدر و فرزندی که پدید آورده است
در ادامه به پدر و پسر سوگند یاد میکند، پدر و پسری که احتمالا منظور ابراهیم و اسماعیل است و هدف از همه این سوگند خوردنها و نخوردنها این است که ....
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ (بلد/4)
به راستی انسان را در رنج و محنت کشیدن آفریدهایم!!!!
و در ادامه انسان را سرکوفت میکند و گمان خودش از برخی از انسانها را به کل بشریت بسط میدهد :
أَيَحْسَبُ أَن لَّن يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ (بلد/5)
آیا گمان دارد که کسی نمیتواند بر او دست یابد؟
يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُّبَدًا (بلد/6)
گوید مالی فراوان [در راه مبارزه با پیامبر] بر باد دادم
أَيَحْسَبُ أَن لَّمْ يَرَهُ أَحَدٌ (بلد/7)
آیا میپندارد که هیچ کس [کار و بار] او را ندیده است؟
أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ (بلد/8)
آیا برای او دو چشم نیافریدهایم؟
وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ (بلد/9)
و زبانی و دو لب
وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ (بلد/10)
و او را بر سر [هر یک از] دو راه [خیر و شر] نیاوردهایم؟
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ (بلد/11)
ولی خود در پی عقبه نبود
وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ (بلد/12)
و تو چه دانی عقبه چیست
فَكُّ رَقَبَةٍ (بلد/13)
آزادسازی برده
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ (بلد/14)
یا اطعامی [از بینوایان] در روزی گرسنگی زده
يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ (بلد/15)
در حق یتیمی خویشاوند
أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ (بلد/16)
یا بینوایی خاکنشین
ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ (بلد/17)
تا سپس از کسانی باشد که ایمان آوردهاند و همدیگر را به شکیبایی و همدیگر را به مهربانی سفارش کردهاند
أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ (بلد/18)
اینانند که اصحاب یمیناند
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (بلد/19)
و کسانی که به آیات ما انکار ورزیدهاند، آنانند که اصحاب شمالاند
عَلَيْهِمْ نَارٌ مُّؤْصَدَةٌ (بلد/20)
بر آنان آتشی چند لایه، [چیره] باشد.
البته الله هم انسان را سرکوفت میزند و او را بنده ای ناسپاس می خواند:
رَّبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ ۚ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا (اسراء/66)پ
پروردگارتان کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت درمیآورد، تا از نعمت او بهرهمند شوید؛ او نسبت به شما مهربان است.
وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ ۖ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ ۚ وَكَانَ الْإِنسَانُ كَفُورًا (اسراء/67)
و هنگامی که در دریا ناراحتی به شما برسد، جز او، تمام کسانی را که (برای حل مشکلات خود) میخوانید، فراموش میکنید؛ اما هنگامی که شما را به خشکی نجات دهد، روی میگردانید؛ و انسان، بسیار ناسپاس است!
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ ۖ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا (اسراء/83)
هنگامی که به انسان نعمت میبخشیم، (از حق) روی میگرداند و متکبرانه دور میشود؛ و هنگامی که (کمترین) بدی به او میرسد، (از همه چیز) مایوس میگردد!
و دوباره محمد انسانها را سرکوفت میزند که نشان از عدم رضایت وی دارد:
إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا (معراج/19)
به یقین انسان حریص و کمطاقت آفریده شده است،
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا (معراج/20)
هنگامی که بدی به او رسد بیتابی میکند،
وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا (معراج/21)
و هنگامی که خوبی به او رسد مانع دیگران میشود (و بخل میورزد)،
يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُخَفِّفَ عَنكُمْ ۚ وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفًا (نساء/28)
خدا میخواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند؛ و انسان، ضعیف آفریده شده؛ (و در برابر طوفان غرایز، مقاومت او کم است)
وَيَدْعُ الْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ ۖ وَكَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا (اسراء/11)
انسان (بر اثر شتابزدگی)، بدیها را طلب میکند آن گونه که نیکیها را میطلبد؛ و انسان، همیشه عجول بوده است!
26- چه کسی اولین مسلمان است؟ محمد، ابراهیم یا یاران عیسی؟
مسلمان کسی است که محمد را فرستادهی الله و قرآن را سخنان الله بداند و این را در گفتار و کردار نشان دهد.
قرآن میگوید که محمد اولین مسلمان است:
قُلْ أَغَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ ۗ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ ۖ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام/14)
بگو: «آيا غير از خدا -پديدآورنده آسمانها و زمين- سرپرستى برگزينم؟ و اوست كه خوراك مىدهد، و خوراك داده نمىشود.» بگو: «من مأمورم كه نخستين كسى باشم كه اسلام [ایمان] آورده است، و [به من فرمان داده شده كه:] هرگز از مشركان مباش.»
قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۚ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (انعام/161)
بگو: «آرى! پروردگارم مرا به راه راست هدايت كرده است: دينى پايدار، آيين ابراهيمِ حقگراى! و او از مشركان نبود.»
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (انعام/162)
بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.»
لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ (انعام/163)
برای او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافتهام، و من نخستين مسلمانم.
وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ (زمر/12)
و به من دستور داده شده كه نخستين مسلمانان باشم.
ولی در جائی دیگر میگوید که حضرت ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی، بلکه مسلمان بود:
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (آل عمران/67)
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.
و در جائی دیگر میگوید که الله به حضرت نوح داده تا از مسلمین باشد:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنظِرُونِ [١٠:٧١]
سرگذشت نوح را بر آنها بخوان! در آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر تذکّرات من نسبت به آیات الهی، بر شما سنگین (و غیر قابل تحمّل) است، (هر کار از دستتان ساخته است بکنید.) من بر خدا توکّل کردهام! فکر خود، و قدرت معبودهایتان را جمع کنید؛ سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند؛ (تمام جوانب کارتان را بنگرید؛) سپس به حیات من پایان دهید، و (لحظهای) مهلتم ندهید! (امّا توانایی ندارید!)
فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ [١٠:٧٢]
و اگر از قبول دعوتم روی بگردانید، (کار نادرستی کردهاید؛ چه اینکه) من از شما مزدی نمیخواهم؛ مزد من، تنها بر خداست! و من مأمورم که از مسلمین [= تسلیم شدگان در برابر فرمان خدا] باشم!»
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ [١٠:٧٣]
امّا آنها او را تکذیب کردند! و ما، او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجات دادیم؛ و آنان را جانشین (و وارث کافران) قرار دادیم؛ و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند، غرق نمودیم! پس ببین عاقبت کار کسانی که انذار شدند (و به انذار الهی اهمیّت ندادند)، چگونه بود!
و در جای دیگری میگوید که حواریون (شاگردان مخصوص) عیسی هم مسلمان بودند:
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَىٰ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/52)
هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: «کیست که یاور من به سوی خدا (برای تبلیغ آیین او) گردد؟» حواریان [= شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: «ما یاوران خداییم؛ به خدا ایمان آوردیم؛ و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آوردهایم.
و در جای دیگری میگوید که جادوگران فرعون بعد ار معجزه موسی از خدا خواستند که مسلمان از این دنیا بروند:
قَالُوا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ [٧:١٢٥]
[جادوگران فرعون] گفتند [ای فرعون، هر چه میخواهی بکن] ما به پروردگارمان روی آوردهایم
وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا ۚ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ [٧:١٢٦]
و فقط از آن روی با ما کینه میورزی که به آیات پروردگارمان، به هنگامی که بر ما ظاهر شد، ایمان آوردهایم، پروردگارا بر ما [باران] صبر فروریز و ما را مسلمان بمیران!
و در جای دیگری میگوید که پروردگارعیسی او را به پرداخت زکات توصیه نموده است که نشان از مسلمان بودن وی دارد:
قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا (مریم/30)
(ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است!
وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا (مریم/31)
و مرا -هر جا که باشم- وجودی پربرکت قرار داده؛ و تا زمانی که زندهام، مرا به نماز و زکات توصیه کرده است!
و در جای دیگری محمد در قرآن ادعا می کند که اسماعیل نیز مردمش را به نماز و پرداخت زکات دعوت می نموده است که نشان از مسلمان بودن وی دارد (البته نماز و زکات از دین یهود اقتباس شده اند):
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا (مریم/54)
و در این کتاب (آسمانی) از اسماعیل (نیز) یاد کن، که او در وعدههایش صادق، و رسول و پیامبری (بزرگ) بود!
وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا (مریم/55)
او همواره خانوادهاش را به نماز و زکات فرمان میداد؛ و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
27- اگر استناد به تورات در رابطه با ابراهیم مردود است، پس چرا قرآن در باره او نظر میدهد؟
طبیعی است که هر کتاب تاریخی و غیر تاریخی تنها میتوانند در باره شخصیتهای تاریخی و یا افسانههای پیش از خودشان نظر دهند؛ قران در استدلالی کاملا بیربط، استناد یهودیان به تورات در رابطه با ابراهیم را به این دلیل که ابراهیم پیش از نزول تورات پیامبری میکرد را رد میکند:
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنجِيلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (ال عمران/65)
ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمیکنید؟!
همین موضوع را میتوان به خود محمد هم گفت:
هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (ال عمران/66)
شما کسانی هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید؛ چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو میکنید؟! و خدا میداند، و شما نمیدانید.
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (ال عمران/67)
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.
ولی محمد برای توجیه این وضوع، صحبت از تحریف کتاب آسمانی سایر ادیان به میان می آورد، درحالیکه بیشتر داستانها و احکام کتاب خویش را از همان تورات اقتباس کرده بود:
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا ۗ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ (ال عمران/68)
سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و (در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند؛ همچنین) این پیامبر (محمد سول) و کسانی که (به او) ایمان آوردهاند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است.
وَدَّت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ (ال عمران/69)
جمعی از اهل کتاب (از یهود)، دوست داشتند (و آرزو میکردند) شما را گمراه کنند؛ (امّا آنها باید بدانند که نمیتوانند شما را گمراه سازند،) آنها گمراه نمیکنند مگر خودشان را، و نمیفهمند!
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنتُمْ تَشْهَدُونَ (ال عمران/70)
ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کافر میشوید، در حالی که (به درستی آن) گواهی میدهید؟!
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (ال عمران/71)
ای اهل کتاب! چرا حق را با باطل (میزمیزید و) مشتبه میکنید (تا دیگران نفهمند و گمراه شوند)، و حقیقت را پوشیده میدارید در حالی که میدانید؟!
این درحالی است که پیشتر محمد گمان داشت که انجیل را خود خدا نوشته است:
إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (مائده/110)
(به خاطر بیاور) هنگامی را که خداوند به عیسی بن مریم گفت: «یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانی که تو را با» روح القدس «تقویت کردم؛ که در گاهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن میگفتی؛ و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم؛ و هنگامی که به فرمان من، از گل چیزی بصورت پرنده میساختی، و در آن میدمیدی، و به فرمان من، پرندهای میشد؛ و کور مادرزاد، و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من، شفا میدادی؛ و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده میکردی؛ و هنگامی که بنی اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم؛ در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی، ولی جمعی از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست!»
ولی، در مسیحیت چهار انجیل وجود دارد که همگی معتقدند توسط چهار تن از حواریون مسیح درباره زندگی او نوشتهاند، محمد هم انجیل را تأیید میکند و کتابی میداند که خدا آن را بر عیسی فرستاده است!!! در قرآن، الله به عیسی گفته که ما به تو انجیل دادیم در حالی که زمان عیسی انجیلی نبود!
28- چرا عربهائی که محمد آنها را متعلق به دوران جاهلیت میداند، جهنمی باشند در صورتی که غیر از محمد هیچ پیامبری عرب نبوده است؟
ابتدا الله در قرآن بیان می کند که پیش از محمد هیچ پیامبر دیگری برای اعراب نفرستاده بود (قرآن میگوید که برای اعراب پیش از محمد هیچ پیامبری نیامده است):
وَمَا آتَيْنَاهُم مِّن كُتُبٍ يَدْرُسُونَهَا ۖ وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِيرٍ (سبا/44)
و به آنان کتابهایی [آسمانی] نداده بودیم، که آنها را بخوانند و بیاموزند، و پیش از تو به سوی آنان [پیامبر] هشداردهندهای نفرستادهایم
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۚ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (سجده/3)
یا گویند که آن را[=قرآن را] برساخته است، نه بلکه حق است و از سوی پروردگار توست تا قومی را که [پیامبری] هشداردهنده پیش از تو به سراغشان نیامده بود، بیمدهی، باشد که به راه آیند
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَٰكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (قصص/46)
تو در کنار [غربی کوه] طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم؛ ولی این [وحی] رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را که پیش از تو هشداردهندهای (پیامبری) به سویشان نیامده است، هشدار دهی؛ شاید متذکّر شوند!
مَّنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا (اسراء/15)
هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)
و طبق آیات قرآن، الله هیچکس را بدون اینکه پیامبری بر ایشان بیاید، عذاب نمیدهد (ما بدون اینکه پیامبری را بفرستیم، عذاب کننده نبودیم!):
مَّنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا (اسراء/15)
هر کس هدایت شود، فقط به سود خودش راهنمائی یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)
وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۚ وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ (قصص/59)
و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمیکرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند!
ولی اینجا محمد خطاب به مسلمانان زمان خودش میگوید "شما بر لبه گودل آتش قرار داشتید که اگر من نمیآمدم، شما هم مانند کسانی که در دوران جاهلیت مشرک بودند، وارد جهنم میشدید":
وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَن يَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (آل عمران/101)
و چگونه کفرورزید حال آنکه آیات الهی بر شما خوانده میشود و رسول خدا در میان شماست، و هر کس به خداوند پناه برد، به راه راست رهنمون شده است
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ (آل عمران/102)
ای مؤمنان از خداوند چنانکه سزاوار پروای اوست، پروا کنید و جز در مسلمانی نمیرید
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (آل عمران/103)
و همگی به رشته الهی درآویزید و پراکنده نشوید، و نعمت خداوند را بر خود یاد کنید که دشمنان همدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت داد و به نعمت او با هم دوست شدید، و بر لبه پرتگاه آتش بودید و او بازتان رهاند (پس شما را از آتش جهنم نجات داد)، خداوند بدینسان آیات و نشانههای خود را برای شما روشن می سازد تا راهنمائی شوید.
طبق آیه زیر الله بصورت پیش فرض برخی از مردم عرب را قبل از نزول قرآن و قبل از اسلام، گمراه می پنداشته است (قبل از شروع رسالت محمد که حتی قصد داشته اند محمد را گمرا کنند ولی الهه وی را نجات داده، پس الله قبل از اسلام به برخی مردم عرب بدگمان بوده است!):
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ ۖ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ ۚ وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ ۚ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا (نساء/114)
و اگر لطف و رحمت الهی در حق تو نبود، گروهی از ایشان کوشیده بودند که تو را گمراه کنند و در واقع کسی را جز خود را گمراه نکنند و کوچکترین زیانی به تو نرسانند و خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و [به وحی خویش] به تو چیزی را که نمیدانستی آموخت و لطف الهی بر تو بسیار است
نکته: میپرسیم چرا اعرابی که به قول خودت در حالت شرک مردند (پیش از ظهور اسلام) وارد جهنم شوند در صورتی که هیچ پیامبری برای آنان نیامده بود؟
اینجا مجددا ماله کشی و سرهم بندی الله و رسول الله را شاهد هستیم!!! برای رفع این تناقض در اینجا پیش داوری الله را شاهد هستیم که بنا به تجربه تاریخی ای که از زمان حضرت موسی دارد، امیدی به هدایت مردم عرب ندارد و شرایط آن زمان را به مردم عربستان پیش از اسلام نیز بست می دهد و ادعا می کند که اگر پیامبری هم برای آنها ظهور میکرد، باز هم ایمان نمی آوردند و امیدی به هدایتشان نبود و در نتیجه به اعراب پیش و پس از اسلام سرکوفت میزند و آنها را گمراه می نامد: (در سوره قصص)
وَلَٰكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ ۚ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَٰكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ [٢٨:٤٥]
ولی ما اقوامی را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهای طولانی بر آنها گذشت (که آثار انبیا از دلهایشان محو شد؛ پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم)! تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتی تا (از وضع آنان آگاه باشی و) آیات ما را برای آنها [= مشرکان مکّه] بخوانی، ولی ما بودیم که تو را فرستادیم (و این آیات را در اختیارت قرار دادیم)!
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَٰكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ [٢٨:٤٦]
تو در کنار [غربی کوه] طور نبودی زمانی که ما ندا دادیم؛ ولی این [وحی] رحمتی از سوی پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا بوسیله آن قومی را که پیش از تو هشداردهندهای به سویشان نیامده است، هشدار دهی؛ شاید متذکّر شوند!
وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ [٢٨:٤٧]
هرگاه (پیش از فرستادن پیامبری) مجازات و مصیبتی بر اثر اعمالشان به آنان میرسید، میگفتند: «پروردگارا! چرا رسولی برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟!»
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَىٰ ۚ أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ مِن قَبْلُ ۖ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ [٢٨:٤٨]
ولی هنگامی که حقّ از نزد ما برای آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد به این پیامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجویانی همانند آنان، معجزاتی را که در گذشته به موسی داده شد، انکار نکردند و گفتند: «این دو نفر [= موسی و هارون] دو ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و ما به هر دو کافریم»؟!
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ [٢٨:٤٩]
بگو: «اگر راست میگویید (که تورات و قرآن از سوی خدا نیست)، کتابی هدایتبخشتر از این دو از نزد خدا بیاورید، تا من از آن پیروی کنم!»
فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [٢٨:٥٠]
اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهای خود پیروی میکنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا میشود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند!
29- کافران روز قیامت کور و کر محشور میشوند، چگونه نامهی اعمالشان را بخوانند و چگونه با آنها سخن گفته میشود؟ فرد لال چگونه سخن میگوید؟
ابتدا الله بیان می کند که در روز قیامت هر کس نامه اعمالش را خودش می خواند (با چشم و زبان خویش) و کافران توانایی شنیدن و تکلم دارند:
وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورًا (اسراء/13)
و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویختهایم؛ و روز قیامت، کتابی برای او بیرون میآوریم که آن را در برابر خود، گشوده میبیند! (این همان نامه اعمال اوست!)
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (اسراء/14)
(و به او میگوییم:) کتابت (نامه اعمالت) را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی!
يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا (اسراء/71)
(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) میخوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمیشود!
وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَىٰ جَهَنَّمَ زُمَرًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَٰذَا ۚ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ (زمر/71)
و کسانی که کافر شدند گروه گروه به سوی جهنّم رانده میشوند؛ وقتی به دوزخ میرسند، درهای آن گشوده میشود و نگهبانان دوزخ به آنها میگویند: «آیا رسولانی از میان شما به سویتان نیامدند که آیات پروردگارتان را برای شما بخوانند و از ملاقات این روز شما را بر حذر دارند؟!» (کافران) میگویند: «آری، (پیامبران آمدند و آیات الهی را بر ما خواندند، و ما مخالفت کردیم!) ولی فرمان عذاب الهی بر کافران مسلّم شده است.
قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (زمر/72)
به آنان گفته میشود: «از درهای جهنّم وارد شوید، جاودانه در آن بمانید؛ چه بد جایگاهی است جایگاه متکبّران!»
إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ (مدثر/39) فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ (مدثر/40) عَنِ الْمُجْرِمِينَ (مدثر/41) مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (مدثر/39)
بجز ياران دست راست در ميان باغها، از يكديگر درباره مجرمان مىپرسند: «چه چيز شما را در آتش [سَقَر] درآورد؟»
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (مدثر/43) وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (مدثر/44) وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ (مدثر/45) وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (مدثر/46) حَتَّىٰ أَتَانَا الْيَقِينُ (مدثر/47)
گويند: «از نمازگزاران نبوديم، و بينوايان را غذا نمىداديم، با هرزهدرايان هرزهدرايى مىكرديم، و روز جزا را دروغ مىشمرديم، تا مرگ ما در رسيد.»
ولی الله در جایی دیگر می گوید ما گمراهان (کافران) را در قیامت، کور، کر و لال محشور خواهیم کرد، بعنوان کیفر برای اشخاصی که نسبت به آیات الله کافر شدند:
وَمَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُمْ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِهِ ۖ وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا ۖ مَّأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ كُلَّمَا خَبَتْ زِدْنَاهُمْ سَعِيرًا (اسراء/97)
هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعی اوست؛ و هر کس را (بخاطر اعمالش) گمراه سازد، هرگز در برابر الله برای آنان یاورانی نخواهی یافت؛ و روز قیامت، آنها را بر صورتهایشان محشور میکنیم، در حالی که نابینا و گنگ و کرند؛ جایگاهشان دوزخ است؛ هر زمان آتش آن فرونشیند، شعله تازهای بر آنان میافزاییم!
ذَٰلِكَ جَزَاؤُهُم بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا (اسراء/98)
این کیفر آنهاست، بخاطر اینکه نسبت به آیات ما کافر شدند و گفتند: «آیا هنگامی که ما استخوانهای پوسیده و خاکهای پراکندهای شدیم، بار دیگر آفرینش تازهای خواهیم یافت؟!»
وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا (اسراء/72)
اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است!
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ (طه/124)
و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم!»
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا (طه/125)
میگوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی، در حالی که (در دنیا) بینا بودم؟
قَالَ كَذَٰلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا ۖ وَكَذَٰلِكَ الْيَوْمَ تُنسَىٰ (طه/126)
میفرماید: «آن گونه که آیات من برای تو آمد، و تو آنها را فراموش کردی؛ امروز نیز تو فراموش خواهی شد!»
وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بِآيَاتِ رَبِّهِ ۚ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَىٰ (طه/127)
و این گونه جزا میدهیم کسی را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است!
سوال اینجاست: شخص گمراه و کافری که الله او را در قیامت کور، کر و لال محشور خواهد کرد، چگونه می تواند نامه اعمالش اش را بخواند و یا با دیگران سخن بگوید؟! ظاهرا الله یادش رفته که او را کور، کر ولال محشور کرده است!!! با چه زبانی می شود با شخص کور، کر ولال صحبت کرد؟! آن شخص چگونه سخن خواهد گفت؟!
30- اگر مردم سرزمین یاجوج و ماجوج هیچ زبانی را نمیفهمیدند، پس چگونه با ذوالقرنین سخن گفتند؟
الله در مورد خرافات نیز در قرآن بسیار سخن به میان آورده است از جمله ذو القرنین. قرآن دربارهی موجودی بنام ذوالقرنین(دارای دو شاخ) سخن میگوید، این کتاب بیان مینماید که سرزمین او از مغرب تا مشرق ادامه داشت، مغرب و مشرق هر دو اسم مکان هستند و به معنی جائی است که خورشید از آنجا پنهان و پیدا میشود.
ذوالقرنین پس از اینکه تمام سرزمین سمت غرب را فتح نمود به نزدیک جائی رسید که خورشید در آنجا غروب(پنهان) میشد. از سبک و سیاق قرآن چنین استنباط میگردد که احتمالا منظور این کتاب پادشاهی است که از نظر اعراب زمان محمد، در دورهای تمامی دنیا را گرفته و به تصرف خود در آورده بود، زیرا قرآن میگوید که از تو دربارهی ذوالقرنین میپرسند:
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ ۖ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا (کهف/83)
و از تو درباره «ذو القرنین» میپرسند؛ بگو: «بزودی بخشی از سرگذشت او را برای شما بازگو خواهم کرد.»
او راهی را به سمت مغرب دنبال نمود و به مکان غروب خورشید رسید:
حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا ۗ قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا (کهف/86)
تا به غروبگاه آفتاب رسید؛ (در آن جا) احساس کرد (و در نظرش مجسّم شد) که خورشید در چشمه تیره و گلآلودی فرو میرود؛ و در آن جا قومی را یافت؛ گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا میخواهی (آنان) را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟»
در اینجا از کلمهی وجدها استفاده شده که به معنی او را یافت است؛ "ها" ضمیر مؤنث است که به خورشید بر میگردد؛ تغرب هم دقیقا به معنای "پنهان میشود" است، منظور محمد این است که ذوالقرنین به آخرین نقطهی جهان رسید و مشاهده نمود که خورشید در چشمهای لجن آلود پنهاد شد (خورشید در جشمهای لجن آلود غروب میکند!). برخی از مسلمانان بر توجیه این خرافهی آشکار محمد، چنین القا میکنند منظور قرآن این است که ذوالقرنین گمان کرد خورشید در چشمهای لجنآلود پنهان شد، یعنی در واقع چنین نبود؛ در پاسخ باید گمان "وجد" در زبان عربی همیشه به معنی یافتن و مشاهده کردن و دیدن است و در هیچ جا به معنی گمان کردن نیامده است، در تمام آیات قرآن هم به چنین معنائی آمده است. مثلا:
وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ(قصص/23)
و هنگامي كه به آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آنجا یافت كه دامهای خود را سيراب ميكنند، و در كنار آنها دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند به آنها گفت كار شما چيست ؟ گفتند ما آنها را آب نميدهيم تا چوپانها همگي خارج شوند، و پدر ما پير مرد مسني است.
ذوالقرنین هم نقش پیامبران الله را بازی مینماید:
قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَىٰ رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا (کهف/87)
گفت: «اما کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد؛ سپس به سوی پروردگارش بازمیگردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد!
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَىٰ ۖ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا (کهف/88)
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشی نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانی به او خواهیم داد.»
و ذوالقرنین پس از سخن گفتن با مردمی که در نزدیکی پنهانگاه خورشید ساکن بودند به سمت شرق راهی شد، تا به مکانی رسید که خورشید از آنجا طلوع مینماید، او در آنجا مشاهده نمود:
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا (کهف/89)
سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد.
حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَىٰ قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا (کهف/90)
تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد؛ (در آن جا) دید خورشید بر جمعیّتی طلوع میکند که در برابر (تابش) آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم (و هیچ گونه سایبانی نداشتند).
در اینجا منظور الله از اینکه در برابر خورشید پوششی قرار نداده بودیم دقیقا معلوم نیست؛ برخی گفتهاند که اینان قومی بودند بدون لباس و مسکن؛ به نظر از توهمات محمد است.
او به سمت مشرق پیش رفت و به دو سد محکم برخورد نمود که مردمانش نمیتوانستند هیچ سخنی را بفهمند:
حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا (کهف/93)
(و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید؛ و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود)!
ولی همین قومی که هیچ زبانی نمیفهمیدند، به ناگاه شروع به سخن گفتن با ذوالقرنین نمودند و از دو موجودی وهمی بنام یأجوج و مأجوج گلهمند شدند:
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَىٰ أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ( کهف/94)
(آن گروه به او) گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند؛ آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی؟!»
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ( کهف/95)
(ذو القرنین) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد میکنید)! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی قرار دهم!
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ( کهف/96)
قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید (و آنها را روی هم بچینید)!» تا وقتی که کاملاً میان دو کوه را پوشانید، گفت: «(در اطراف آن آتش بیفروزید، و) در آن بدمید!» (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، و گفت: «(اکنون) مس مذاب برایم بیاورید تا بر روی آن بریزم!»
فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ( کهف/97)
(سرانجام چنان سدّ نیرومندی ساخت) که آنها [= طایفه یأجوج و مأجوج] قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمیتوانستند نقبی در آن ایجاد کنند.
قَالَ هَٰذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي ۖ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ ۖ وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ( کهف/98)
(آنگاه) گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامی که وعده پروردگارم فرا رسد، آن را در هم میکوبد؛ و وعده پروردگارم حق است!»
31- تنها پاسخ قوم لوط چه بود؟
در اینجا سخن از تنها پاسخ قوم لوط به درخواست او از آنان است، لوط تنها یک درخواست دارد و آن هم اینکه همجنسگرائی نکنید. قرآن در اینجا میگوید که تنها پاسخ قوم لوط به او این موارد بود که در هر سه مورد پیش از آن گفته شده که وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ.... همانگونه که ملاحظه میشود در اینجا به جای اینکه تنها پاسخشان همان پاسخ قبلی باشد، تنها پاسخشان این است که به الله بگو تا ما را عذاب دهد؛ ضمنا درخواست لوط یکی است.
در سوره اعراف:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ (اعراف/80)
و لوط را [فرستاديم] هنگامى كه به قوم خود گفت: «آيا آن كار زشت[ى] را مرتكب مىشويد، كه هيچ كس از جهانيان در آن بر
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ (اعراف/81)
شما از روى شهوت، به جاى زنان با مردان درمىآميزيد، آرى، شما گروهى تجاوزكاريد.»
وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ (اعراف/82)
ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «آنان را از شهرتان بيرون كنيد، زيرا آنان كسانىاند كه به پاكى تظاهر مىكنند.»
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (اعراف/83)
پس او و خانوادهاش را -غير از زنش كه از زمره باقيماندگانِ [در خاكستر مواد گوگردى] بود- نجات داديم.
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (اعراف/84)
و بر سر آنان بارشى [از مواد گوگردى] بارانيديم. پس ببين فرجام گنهكاران چسان بود.
در سوره نمل:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ (نمل/54)
و [ياد كن] لوط را كه چون به قوم خود گفت: «آيا ديده و دانسته مرتكب عمل ناشايست [لواط] مىشويد؟
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاءِ ۚ بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (نمل/55)
آيا شما به جاى زنان، از روى شهوت با مردها در مىآميزيد؟ [نه!] بلكه شما مردمى جهالتپيشهايد.»
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ (نمل/56)
و[لى] پاسخ قومش غير از اين نبود كه گفتند: «خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد كه آنها مردمى هستند كه به پاكى تظاهر مىنمايند.»
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِينَ (نمل/57)
پس او و خانوادهاش را نجات داديم، جز زنش را كه مقدّر كرديم از باقىماندگان [در خاكستر آتش] باشد.
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا ۖ فَسَاءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ (نمل/58)
و بارانى [از سجّيل] بر ايشان فرو باريديم، و باران هشداردادهشدگان، چه بد بارانى بود.
ولی در سوریه عنکبوت:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ (عنکبوت/28)
و [ياد كن] لوط را هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما به كارى زشت مىپردازيد كه هيچ يك از مردم زمين در آن [كار] بر شما پيشى نگرفته است.
أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (عنکبوت/29)
آيا شما با مردها درمىآميزيد و راه [توالد و تناسل] را قطع مىكنيد و در محافل [اُنس] خود پليدكارى مىكنيد؟» و[لى] پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: «اگر راست مى گويى عذاب خدا را براى ما بياور.»
قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ (عنکبوت/30)
[لوط] گفت: «پروردگارا، مرا بر قوم فسادكار غالب گردان.»
وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ (عنکبوت/31)
و چون فرستادگان ما براى ابراهيم مژده آوردند، گفتند: «ما اهل اين شهر را هلاك خواهيم كرد، زيرا مردمش ستمكار بودهاند.»
قَالَ إِنَّ فِيهَا لُوطًا ۚ قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِيهَا ۖ لَنُنَجِّيَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (عنکبوت/32)
گفت: «لوط [نيز] در آنجاست.» گفتند: «ما بهتر مىدانيم چه كسانى در آنجا هستند؛ او و كسانش را -جز زنش كه از باقى ماندگان [در خاكستر آتش] است- حتماً نجات خواهيم داد.»
وَلَمَّا أَن جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ إِلَّا امْرَأَتَكَ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ (عنکبوت/33)
و هنگامى كه فرستادگان ما به سوى لوط آمدند، به علت [حضور] ايشان ناراحت شد و دستش از [حمايت] آنها كوتاه گرديد. گفتند: «مترس و غم مدار كه ما تو و خانوادهات را -جز زنت كه از باقىماندگان [در خاكستر آتش] است- حتماً مى رهانيم.
إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَىٰ أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ (عنکبوت/34)
ما بر مردم اين شهر به [سزاى] فسقى كه مىكردند، عذابى از آسمان فرو خواهيم فرستاد.
در این آیات نوشته شده، معلوم نیست که تنها پاسخ قوم لوط، کدامیک از آیات بوده است!
32- قوم عاد با چه چیزی هلاک شدند؟ وزش مداوم تندباد در چند روز یا صاعقه؟
ابتدا الله می گوید که قوم عاد را با صاعقه ای هلاک کرده است:
فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ (فصلت/13)
اگر آنها رویگردان شوند، بگو: من شما را از صاعقهای همانند صاعقه عاد و ثمود میترسانم (بیم میدهم)!
و در جای دیگر الله می گوید با وزش تندباد این قوم را هلاک کرده است:
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ (الحاقه/6)
و امّا قوم «عاد» با تندبادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند،
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (الحاقه/7)
(خداوند) این تندباد بنیانکن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلّط ساخت، (و اگر آنجا بودی) میدیدی که آن قوم همچون تنههای پوسیده و تو خالی درختان نخل در میان این تند باد روی زمین افتاده و هلاک شدهاند!
33- بر قوم عاد چند روز تندباد وزید؟ یک روز یا روزها؟
در یک روز؟
كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ (قمر/18)
قوم عاد (نیز پیامبر خود را) تکذیب کردند؛ پس (ببینید) عذاب و انذارهای من چگونه بود!
إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ (قمر/19)
ما تندباد وحشتناک و سردی را در یک روز شوم مستمر بر آنان فرستادیم...
یا در روزها؟
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ۖ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ (فصلت/15)
امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند و گفتند: «چه کسی از ما نیرومندتر است؟!» آیا نمیدانستند خداوندی که آنان را آفریده از آنها قویتر است؟ و (به خاطر این پندار) پیوسته آیات ما را انکار میکردند.
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَّحِسَاتٍ لِّنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَىٰ ۖ وَهُمْ لَا يُنصَرُونَ (فصلت/16)
سرانجام تندبادی شدید و هولانگیز و سرد و سخت در روزهایی شوم و پرغبار بر آنها فرستادیم تا عذاب خوارکننده را در زندگی دنیا به آنها بچشانیم؛ و عذاب آخرت از آن هم خوارکنندهتر است، و (از هیچ طرف) یاری نمیشوند!
وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ (الحاقه/6)
و امّا قوم «عاد» با تندبادی طغیانگر و سرد و پرصدا به هلاکت رسیدند،
سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَىٰ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ (الحاقه/7)
(خداوند) این تندباد بنیانکن را هفت شب و هشت روز پی در پی بر آنها مسلّط ساخت، (و اگر آنجا بودی) میدیدی که آن قوم همچون تنههای پوسیده و تو خالی درختان نخل در میان این تند باد روی زمین افتاده و هلاک شدهاند!
34- چگونه بالای سر یونس، کدو روئید؟!
قرآن برای اینکه به شدت گرفتاریهای یونس را بیان نماید، گفتهاست پس از اینکه او در شکم ماهی تسبیح الله را گفت، الله به ماهی دستور داد تا او را در کنار ساحل و در بیابانی کاملا خشک رها کند، از سوی دیگر انسان در بیابانی گرم، زیاد نمیتواند دوام بیاورد، پس در موضوعی کاملا خرافی و افسانهای، بیان نمود که الله بر او کدوئی رویانید، این کدو طبق نظر مفسرین،بالای سرش روئید است تا او را از گرما نجات دهد:
وَإِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (صافات/139)
و یونس از رسولان (ما) است!
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (صافات/140)
به خاطر بیاور زمانی را که به سوی کشتی پر (از جمعیّت و بار) فرار کرد.
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنَ الْمُدْحَضِينَ (صافات/141)
و با آنها قرعه افکند، (و قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد!
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِيمٌ (صافات/142)
(او را به دریا افکندند) و ماهی عظیمی او را بلعید، در حالی که مستحقّ سرزنش بود!
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ (صافات/143)
و اگر او از تسبیحکنندگان نبود...
لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (صافات/144)
تا روز قیامت در شکم ماهی میماند!
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ (صافات/145)
(به هر حال ما او را رهایی بخشیدیم و) او را در یک سرزمین خشک خالی از گیاه افکندیم در حالی که بیمار بود!
وَأَنبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِّن يَقْطِينٍ (صافات/146) ... !!!؟؟؟
ترجمه مکارم شیرازی: و بوته کدوئی بر او رویاندیم (تا در سایه برگهای پهن و مرطوبش آرامش یابد)!
ترجمه محمد مهدی فولادوند: و بر بالاى [سرِ] او درختى از [نوع] كدوبُن رويانيديم.
ترجمه مشکینی: و بر بالاى سر او بوتهاى از نوع كدو (يا موز يا انجير) رويانيديم.
ترجمه مجتبوی: و بر (سر) او كدوبنى رويانيديم.
ترجمه بهرامپور: و بر بالاى (سر) او بوته كدويى رويانديم.
ترجمه خرمشاهی: و بر سر او [برای سایه افکنی] گیاهی از قسم کدو رویاندیم.
35- فاصله زمین تا عرش الله چه مقدار است؟ صفر یا 1،000 سال یا 50،000 سال؟ اینجا منظور از سال چیست؟
هزار سال!
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (سجده/4)
خداوند کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [= شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعت کنندهای برای شما جز او نیست؛ آیا متذکّر نمیشوید؟!
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (سجده/5)
امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر میکند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمرید بسوی او بالا میرود (و دنیا پایان مییابد).
پنجاه هزار سال!
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ (معراج/1)
پرسشگری از عذابی حتمی پرسید.
لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ (معراج/2)
[این عذاب] مخصوص کافران است، و هیچ کس نمیتواند آن را دفع کند،
مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ (معراج/3)
از سوی الله است [= خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج میکنند] که صاحب معراج است.
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج/4)
]در روز قیامت[ فرشتگان و روح بسوی او عروج میکنند (بالا میروند)، در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است!
پس اینجا قرآن دچار تناقض گوئی شده است!!!
حال چند پرسش مطرح می گردد:
سوال 1: منظور از "سال" در قرآن چیست؟
از نظر قران، سالی که الله آن را به رسمیت میشناسد تنها یکی است، سال قمری زیرا هم مردمی که الله آنها را میشناسد (عربها) سال را قمری حساب میکردند و هم الله:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ ۚ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/36)
تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع میباشد.) این، آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است! بنابر این، در این ماهها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزی بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار میکنند؛ و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!
نکته: اگر با در نظر گرفتن سال قمری فاصله زمین تا عرش الله را محاسبه کنیم، عرش الله از خورشید هم به زمین نزدیکتر است که جای بسی تعجب دارد که الله با آن عظمت در منظومه شمسی چه می کند و چرا ناسا هنوز به حضور الله در این منظومه پی نبرده است!!!
سوال 2: منظور از "فرشتگان و روح" ذکر شده در آیه 4 سوریه معراج چیست؟
الله بخاطر اطلاع از فهمیدن امور دنیا و آگاهی از اعمال انسانها، فرشتگانی را موکل آنها گردانیده است. او برای هر انسان، دو فرشته (که قرآن از آنها با عنوان کراما کاتبین یاد مینماید) را مامور این کار قرارداده:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ (ق/16)
ما انسان را آفریدیم و وسوسههای نفس او را میدانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ قَعِيدٌ (ق/17)
(هنگام ارتکاب گناه به خاطر بیاورید) که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسانند، اعمال او را دریافت میدارند؛
مَّا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ (ق/18)
انسان هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر اینکه همان دم، فرشتهای مراقب و آماده برای انجام مأموریت (و ضبط آن) است!
وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ (انفطار/10) كِرَامًا كَاتِبِينَ (انفطار/11)
و بدون شك نگاهباناني بر شما گمارده شده كه نويسندگانى گرامی (کراما کاتبین) هستند.
پس یکی از کارکردهای فرشتگان الله، نوشتن اعمال انسان میباشد و احتمالا همین فرشتگان هستند که روز قیامت بالا میروند! آنها این امور و اتفاقات دنیا را به فرشتگان قاصد میدهند و این فرشتگان فاصلهای که معادل هزار سال یا پنجاه هزار سال راه رفتن انسانها است را در یک روز طی میکنند و این اطلاعات را نزد الله میبرند:
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ (سجده/5)
(الله) امور اين جهان را از آسمان به سوي زمين مدیریت مینماید سپس در روزي كه مقدار آن (معادل) هزار سال است كه شما ميشمريد به سوي او باز ميگردد.
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ (معارج/4)
]در روز قیامت[ فرشتگان و روح بسوی او عروج میکنند (بالا میروند)، در آن روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است!
اینجا شک بر جسمانی یا روحانی بودن معاد پیش می آید!!! ( در خصوص روز قیامت و زنده شدن مردگان)
36- آسمان ها و زمین در قیامت پابرجا خواهد بود یا درهم نوردیده خواهند شد؟
در بیساری از آیات قرآن در خصوص قیامت بیان شده است که الله زمین و آسمان را در روز واقعه درهم خواهد نوردید (در اینجا فقط بخشی از این آیات آورده شده است):
وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ (زمر/67)
و خداوند را چنانکه سزاوار قدر اوست ارج ننهادند، حال آنکه سراسر زمین در روز قیامت در قبضه قدرت اوست، و آسمانها به دست او درهم نوردیده میگردد، منزه است او و فراتر است از آنچه برای او شریک میدانند
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهیم/48)
در آن روز (روز قیامت) که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها (به آسمانهای دیگری) مبدل میشود (آسمانها و زمین دگرگون خواهد شد)، و آنان در پیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر میگردند!
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (واقعه/1)
هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) واقع شود،
إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا (واقعه/4)
در آن هنگام که زمین بشدّت به لرزه درمیآید،
وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا (واقعه/5)
و کوهها در هم کوبیده میشود،
فَكَانَتْ هَبَاءً مُّنبَثًّا (واقعه/6)
و بصورت غبار پراکنده درمیآید،
اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ (قمر/54)
قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت!
يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ (قیامت/6)
(از این رو) میپرسد: «قیامت کی خواهد بود»!
فَإِذَا بَرِقَ الْبَصَرُ (قیامت/7)
(بگو:) در آن هنگام که چشمها از شدّت وحشت به گردش درآید،
وَخَسَفَ الْقَمَرُ (قیامت/8)
و ماه بینور گردد،
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ (قیامت/9)
و خورشید و ماه یک جا جمع شوند،
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ (معارج/9)
و كوهها مانند پشم زده شده، شوند.
وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنفُوشِ (قارعه/5)
و کوهها مانند پشم رنگارنگ زده شده، شوند.
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88)
و کوهها را بينی گمان میکنید که جامدند، حال آنکه (روز قیامت) به سرعت ابر می روند کار الله است که هر چيزی را به کمال پديد آورده است هر آينه او به هر چه می کنيد آگاه است.
یوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا (مزمل/14)
روزى كه زمين و كوهها بلرزند و كوهها مانند توده ريگ، روان شوند.
و در جای دیگری گفته که مانند سرابی میشوند، یعنی به صورت آب به نظر میآیند:
وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (نبا/20)
و کوهها را روان کند و مانند سرابی شوند.
وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا (طور/10)
و (در روز قیامت) کوهها به تندی روان شوند.
وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ (تکویر/3)
و آن گاه که کوهها به حرکت در آورده شوند.
ولی در جای دیگر الله بیان میدارد که تا زمانیکه آسمانها و زمین پابرجاست، جهممیان در آتش و سعادتمندان در بهشت جاودانه خواهند ماند:
يَوْمَ يَأْتِ لَا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ (هود/105)
آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمیگوید؛ گروهی بدبختند و گروهی خوشبخت!
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ (هود/106)
امّا آنها که بدبخت شدند، در آتشند؛ و برای آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق» [= نالههای طولانی دم و بازدم] است...
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ (هود/107)
جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام میدهد!
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ (هود/108)
امّا آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششی است قطع نشدنی!
ولی مگر در روز قیامت آسمان ها و زمین توسط الله درهم نوردیده نخواهد شد؟ ظاهرا مجددا الله دچار فراموشی شده است و تاقض گویی کرده است.