علم کیهانی بیان شده در قرآن و تناقضات آن
(داستان خلقت زمین و آسمان به نقل از قرآن و تناقضات آشکار آن با دانش کیهان شناسی)
1- تناقضات قرآن در مورد عرش الله و آب
2- خرافات و تناقضات قرآن در پیدایش زمین و آسمان
3- زمین ثابت است
4- زمین مسطح مانند فرش پهن است!
5- آسمان سقفی است که ممکن است پاره شده و تکهای از آن بر زمین بیفتد! و یا در آسمان درهایی وجود دارد!
6- ماه و خورشید از تمامی ستارگان دورترند! (امکان رفتن به ماه وجود ندارد! برای رفتن به ماه باید از تمام ستارگان آسمان عبور نمود)
7- از دید قرآن تا روز قیامت کوهها ثابت بوده و مانند میخ در زمین کوبیده شده اند!
8- در آسمان کوهی وجود دارد که تگرگ از آن میبارد! و منشاء آب و ابر از آسمان است (ابر از آسمان میروید)!
9- سایر خرافات بیان شده در قرآن در مورد کوه
10- دریای شیرین و گوارا کجاست؟! (تأیید اعتقاد پیشنینان در تشکیل مراوید هنگام بارش باران بر دریا)
11- رعد و برق در قرآن! رعد گرزی آتشین در دست دارد که ابرها را به مکان بارش میبرد در احادیث!
1. تناقضات قرآن در مورد عرش الله و آب
نظریهی خلقت با نظرات علمی کاملا در تضاد است، در نظریهی خلقت که عموما از جانب ادیان مطرح میگردد، هر پدیدهای در آغاز پیدایش همان چیزی بوده است که اکنون است، خورشید پس از اتمام پیدایشش همین خورشیدی بوده است که اکنون مشاهده مینمائیم، ماه و ستارگان هم به همین صورت، انسان نیز در آغاز خلقتش(از لحاظ صفات انسانیت) همین انسانی بوده که الان است؛ تمام پدیدهها از نقطهای آغاز شدهاند، این نقطه را خلقت آنان مینامند؛ قرآن برای تمام پدیدهها چنین چیزی را تصور کرده است، اگر منظور از پدیده، مخلوقات (در اینجا) الله باشند، پس همهی مخلوقات الله از لحظهای خاص و در مکانی مشخص خلق شدهاند، اما در اینجا دو پدیده وجود دارند که قرآن اشارهای به پیدایش آنان ندارد، یکی عرش الله و دیگری آب! کتاب یاد شده این دو پدیده را به نوعی به هم ربط میدهد بدون اینکه به پیدایش آنان اشارهای هر چند کوتاه داشته باشد. در زیر به تناقضات قرآن در این زمینه اشاره خواهد شد.
پیش از خلقت آسمانها و زمین، عرش الله بر آب بوده!
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7)
او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویی: «شما بعد از مرگ، برانگیخته میشوید! «، مسلّماً» کافران میگویند: «این سحری آشکار است!»
در آیهی نوشته شده از صیغهی گذشتهی فعل کان (بود) استفاده شده، بدین معناست که پیش از خلقت آسمانها و زمین، عرش الله بر روی آب قرار داشت. در اینجا با اندکی تفکر تناقصی آشکار وجود دارد، پیش از اینکه آسمانها و زمین آفریده گردند، آب و عرش الله وجود داشتند!!!
برخی از اللهپرستان میگویند منظور از عرش در اینجا قدرت است؛ در پاسخ باید گفت که اگر نظریهای برای خودش دلیلی نداشته باشد، ادعائی بیش نیست؛ زیرا در تمامی قرآن، هرگاه سخن از عرش به عمل آمده منظور همان تخت پادشاهی است؛ همچنین الله بعد از خلقت زمین و آسمانها، مجدد بر عرش خویش سوار می گردد:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (سجده/4)
خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش هنگام آفريد، آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت، براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست؛ آيا باز هم پند نمىگيريد؟
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا (فرقان/59)
همان كسى كه آسمانها و زمين، و آنچه را كه ميان آن دو است، در شش روز آفريد. آنگاه بر عرش استيلا يافت. رحمتگر عام [اوست]. در باره وى از خبرهاى بپرس [كه مىداند].
و در جایی دیگر الله میگوید که روز قیامت هشت فرشته عرش من را بالای مؤمنان حمل مینماید (در روز قیامت، هشت تن از همین فرشتگان، عرش او را حمل می کنند و آنرا از آسمان هفتم به پائین برای رسیدگی به امور بندگان می آورند):
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (الحاقه/15)
در آن روز «واقعه عظیم» روی میدهد،
وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (الحاقه/16)
و آسمان از هم میشکافد و سست میگردد و فرومیریزد!
وَالْمَلَكُ عَلَىٰ أَرْجَائِهَا ۚ وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (الحاقه/17)
فرشتگان در اطراف آسمان قرارمیگیرند (و برای انجام مأموریتها آماده میشوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل میکنند!
و همچنین، فرشتگان الله عرش او را حمل کرده و از روی آب به آسمان طبقه ی هفتم بردند و در آنجا او را تسبیح می کنند:
الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ (غافر/7)
آنان كه (فرشتگانی که) عرش [خدا] را حمل مىكنند، و آنها كه پيرامون آنند، به سپاس پروردگارشان تسبيح مىگويند و به او ايمان دارند و براى كسانى كه گرويدهاند طلب آمرزش مىكنند: «پروردگارا، رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد؛ كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كردهاند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.»
پرسش اساسی که در اینجا مطرح میگردد این است که: آیا فرشتگان قدرت و دانش الله را حمل میکنند؟ اگر در اینجا منظور از عرش قدرت و دانش الله باشد؛ آیا این قدرت و دانش الله پیش از پیدایش گیتی ملموس برای بشر، بر روی آب قرار داشت؟ آیا عرش الله مخلوق است یا ازلی؟ اگر مخلوق است پس کی خلق شده؟ آیا الله زمانی بدون عرش بوده ؟ آب چطور؟
در ضمن می توان به آیه زیر در داستان حضرت سلیمان اشاره نمود که در آن "عرش" به معنی "تخت" بکار رفته است (تفسیر قرآن به قرآن):
إِنِّي وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِن كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ (نمل/23)
من [آنجا] زنى را يافتم كه بر آنها سلطنت مىكرد و از هر چيزى به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت.
2- خرافات و تناقضات قرآن در پیدایش زمین و آسمان
در اینجا به چگونگی پیدایش جهان از دید همین خدا می پردازم. الله در ابتدا و پیش از هر گونه آفرینشی، زمین و سپس آنچه را که در آن است را خلق میکند، و بعد مشغول برپایی آسمانها می شود:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29)
او کسی است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید، سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان استوار کرد و او به هر چیزی داناست.
او زمین را در دو روز خلقت نمود:
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ۚ ذَٰلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (فصلت/9)
بگو آیا شما به کسی که زمین را در دو روز آفریده است، کفر میورزید و برای او همتایانی قائل میشوید، اوست که پروردگار جهانیان است
و در دو روز دیگر آنچه را که در زمین است خلق می نماید. پس خلقت زمین و آنچه را که در آن است، در شش روز به پایان میرسد:
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائِلِينَ (فصلت/10)
او در زمین کوههای استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و موادّ غذایی آن را مقدّر فرمود، - اینها همه در چهار روز بود - درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان!
یادآوری یک نکته را ضروری میدانم و آن اینکه با توجه به سیاق آیه، خلقت خود زمین در 2 روز نمیتواند بخشی از 4 روزی باشد که الله برای قرار دادن کوه و مواد غذائی وقت صرف کرده، باشد؛ بنابراین با توجه به دو آیه اخیر (فصلت 9 و 10)، خلقت زمین به همراه آماده کردن آن برای زندگی، به تنهائی 6 روز از وقت الله را گرفته است.
ولی، به نظر میرسد این از فراموشکاری محمد و بد بیان کردن اوست، از دید من و با توجه به شناختی که از این کتاب دارم، منظور او این است که الله تا اینجا برای خلق زمین و هر آنچه در آنها هست، روی هم رفته 4 روز وقت صرف کرد.
اما آسمان از دید قرآن چیست؟ آیا جسمی است مجازی یا شیئی است حقیقی؟ برای پاسخ به این پرسش، خود قرآن را مورد بررسی قرار می دهیم. از دید دانش کیهان شناسی، چیزی به نام آسمان که شامل همه چیز غیر از زمین باشد وجود خارجی ندارد، اگر آسمان را فضا در نظر بگیریم، زمین نیز بخشی بسیار کوچک از آن است. اندازهی زمین به نسبت جهان شاید از اندازه اتم به نسبت زمین هم کوچکتر باشد و مهمتر از این، اینکه زمین بخشی است از جهان نه اینکه آن را وجودی مستقل در نظر بگیریم.
قرآن میگوید که الله پس از پیدایش زمین، اقدام به پیدایش آسمان نمود؛ در فضای آسمان، گرد و غبار ناشی از پیدایش زمین بود (بسیاری از مفسیرین قدیمی مانند ابن کثیر و بغوی معتقدند که این دود همان بخار آب ناشی از پیدایش زمین بود)، او بر روی زمین قرار گرفت و شروع به خلقت آسمان بر روی زمین نمود:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29)
او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.
ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ (فصلت/1
سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روی طاعت میآییم (و شکل میگیریم)!»
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ۚ وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12)
در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی [= ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه و استراق سمع شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا!
نکته: از دید اسلام، الله زمین و هر آنچه در آن است را در 4 روز و کل آسمان به همراه ستارگان را در 2 روز آفرید! همان گونه که ملاحظه میگرد، الله مدت زمان بیشتری برای پیدایش زمین صرف میکند و آنرا در چهار روز آماده مینماید. از نظر بیان کنندهی قرآن، خلقت زمین و آنچه را که در آن است از خلقت آسمان مشکلتر بود. آیا خنده دار نیست که آفرینش آسمان با این گستردگی وقت کمتری از آفرینش زمین گرفته باشد؟
هر چند که این امر نیز چیزی از تناقض گویی قرآن کم نمی نماید، زیرا الله بیان می کند که هر چیزی را اراده نمایند، آن چیز بیدرنگ موجود می شود:
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ (انعام/73)
اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ و آن روز که (به هر چیز) میگوید: «موجود باش!» موجود میشود؛ سخن او، حق است؛ و در آن روز که در «صور» دمیده میشود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه.
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (بقره/117)
هستی بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها میگوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود میشود.
و همچنین الله در این آیات نیز به جمله " تنها به آن میگوید «موجود باش!»؛ بیدرنگ موجود میشود! " اشاره نموده است: غافر/68، نحل/40، مریم/35، آل عمران/59 و ... .
پس از اتمام کار ساخت (خلقت) آسمان، آسمان و زمین به هم چسبیده بودند و آسمان برروی زمین قرار داشت:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ (انبیاء/30)
آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته (چسبیده) بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زندهاى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم] ايمان نمىآورند؟
هرگاه قرآن از الم یروا و یا الم تر استفاده کرده، منظورش آیا ندانستید است، یعنی من الله به شما خبر میدهم (برای بیان واقعیت مسلم)؛ این باور برگرفته از دانش یونانیان باستان است که اعتقاد داشتند خدا در ابتدا آسمان را بر روی زمین آفرید و آنرا بالا برد.
در اینجا مسلم است کسی ندیده که آسمان در ابتدا بر روی زمین قرار داشت؛ بنابراین بر طبق این آیه، در آن زمان موضوع خلقت آسمان بر روی زمین امری قطعی و مسلم تلقی میشود؛ موضوعی که اسلام آنرا به عنوان یادآوری بیان مینماید و کسی هم بر آن اعتراضی را وارد نمیکند.
الله آسمان را از روی زمین بلند کرد و آنرا بالا برد:
وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ (طور/5)
و (سوگند به) سقف برافراشته (آسمان)،
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا (نازعات/27)
آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28)
سقف آن (آسمان) را برافراشت (بالابرده) و آن را منظّم ساخت،
در ایه غاشیه/18 تاکید می شود که بالا بردن آسمان کار خیلی مشکلی است:
وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ (غاشیه/18)
و به آسمان (نگاه نمیکنید) كه چگونه برافراشته شده (بالا برده شده)؟
از نظر قرآن، الله ابتدا زمین را آفرید و سپس بر زمین آسمان را خلق نمود, در این هنگام بود که این دو به هم چسبیده بودند، سپس آنرا (آسمان ) بالا برد.
الله آسمان را بدون ستون قابل دیدهشدن بنا نمود، زیرا برای محمد ابن عبدالله غیر قابل تصور بود که آسمان به این بزرگی ستونی نداشته باشد، بنابراین از ستونهای نامرئی سخن میگوید:
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
خدا همان کسی است که آسمانها را، بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت (بالابرده)، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت)؛ و خورشید و ماه را مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند! کارها را او تدبیر میکند؛ آیات را (برای شما) تشریح مینماید؛ شاید به لقای پروردگارتان یقین پیدا کنید!
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ ۚ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (لقمان/10)
(او) آسمانها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوههایی افکند تا شما را نلرزاند (و جایگاه شما آرام باشد) و از هر گونه جنبندهای روی آن منتشر ساخت؛ و از آسمان آبی نازل کردیم و بوسیله آن در روی زمین انواع گوناگونی از جفتهای گیاهان پر ارزش رویاندیم.
اما چرا آسمان بر روی زمین سقوط نمینماید؟ آسمان ممکن بود بر روی زمین سقوط نماید، این بود که الله آن را نگه میدارد تا مبادا بیفتد (اگر الله آسمان را رها کند، بر روی زمین می افتد):
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ (حج/65)
آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخّر شما کرد؛ و (نیز) کشتیهایی را که به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت میکنند؛ و آسمان را نگه میدارد، تا جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است!
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا ۚ وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ ۚ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/41)
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا نيفتند، و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمىدارد؛ اوست بردبار آمرزنده.
او آسمان را، که شامل آفرینش زینتهای آن (ستارگان)، جدا و منظم در هفت طبقه آفریده است:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29)
او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/15)
آیا نمیدانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است.
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَّا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِن تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ (ملک/3)
همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید؛ در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضادّ و عیبی نمیبینی! بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده میکنی؟!
قرآن بیان مینماید که ما آسمان دنیا (پائین) را علاوه بر اینکه با ستارگان تزئین نمودیم، آن را از هرگونه نفوذی در امان نگه داشتیم؛ پس کسی توانائی نفوذ در این آسمان را ندارد (محمد از قول خدایش میگوید که الله آسمان را از هرگونه تعدی حفظ نموده است):
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6)
ما آسمان دنیا [= پائین ترین آسمان] را با ستارگان آراستیم،
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7)
تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم!
لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/8)
آنها نمیتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنین کنند) از هر سو هدف قرارمیگیرند!
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ۚ وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12)
در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی [= ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه و استراق سمع شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا!
نگهبانان آسمان با شهاب سنگ جن ها را میزنند! ... برخی از جنها که تازه مسلمان شده بودند به پیامبر اسلام تعریف میکردند که پیش از آمدن اسلام، ما(جنها) آزاد بودیم که با سوار شدن بر پشت همدیگر، تا آسمان طبقهی هفتم پیش رویم؛ پس از لمس آسمان، اقدام به استراق سمع میکردیم و به مردانی از اهل زمین که به ما پناه میبردند، این اطلاعات را منتقل میکردیم؛ آنها با استفاده از این اطلاعات غیبی به گمراه کردن دیگران مشغول بودند، الله هم در آنها سرکشی را زیاد کرده بود؛ تا اینکه یک شب که مانند همیشه برای استراق سمع اقدام به سوار شدن بر روی هم نمودیم، همینکه بالا رفتیم با شهاب سنگهائی مواجه شدیم و دیگر توانائی رسیدن به آسمان را نداشتیم؛ ما نمیدانستیم که الله برای زمین خیری میخواهد یا شری در راه آنهاست. با شنیدن صدای قرآن، دانستیم که الله برای ساکنان زمین (جن و انس) خیری در نظر گرفته که آنها را هدایت نماید؛ لذا به شما(محمد) ایمان آوردیم؛ البته قاسطون ما ایمان نیاوردند، الله هم برای آنها جهنم مهیا نموده است:
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا (جن/1)
بگو: به من وحی شده است که جمعی از جنّ به سخنانم گوش فرادادهاند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجیبی شنیدهایم...
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ ۖ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (جن/2)
که به راه راست هدایت میکند، پس ما به آن ایمان آوردهایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرارنمیدهیم!
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا (جن/8)
و اینکه ما آسمان را جستجو کردیم و همه را پر از محافظان قوّی و تیرهای شهاب یافتیم!
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ ۖ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (جن/9)
و اینکه ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مینشستیم؛ امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابی را در کمین خود مییابد!
وَأَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدَىٰ آمَنَّا بِهِ ۖ فَمَن يُؤْمِن بِرَبِّهِ فَلَا يَخَافُ بَخْسًا وَلَا رَهَقًا (جن/13)
و اینکه ما هنگامی که هدایت قرآن را شنیدیم به آن ایمان آوردیم؛ و هر کس به پروردگارش ایمان بیاورد، نه از نقصان میترسد و نه از ظلم!
و در جائی دیگر میگوید که هدف از آفرینش تمامی ستارگان، راهنمائی شما در خشکیها و دریاهاست تا نه گم شوید و نه غرق! الله ستارگان را برای این خلق کرده تا ما در تاریکی( شب) خشکی و دریا راهمان را گم نکنیم:
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۗ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (انعام/97)
او کسی است که ستارگان را برای شما قرار داد، تا در تاریکیهای خشکی و دریا، به وسیله آنها راه خود را پیدا کنید! ما نشانهها (ی خود) را برای کسانی که میدانند، (و اهل فکر و اندیشهاند) بیان داشتیم!
پرسش: در جهان 100،000،000 کهکشان وجود دارد که در هر کدام هم 100،000،000 ستاره است و ما تنها بخشی بسیار ناچیز از آنها میبینیم؛ هدف از خلقت سایر ستارگان چه بود؟ از نگاه قرآن، دبیشتر ستارگان را بی دلیل آفریده است!
و ماه و خورشید را در میان طبقات آسمان قرار داده است:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/15)
آیا نمیدانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است،
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/16)
و ماه را در ميان آنها (در میان هفت آسمان) روشنايىبخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد.
با اندکی تامل در این آیات، متوجه میشویم که که خورشید و ماه در بین طبقات آسمان هستند نه در طبقهای از آسمان که سایر ستارگان قرار دارند. پس تنها آسمان پائین دارای ستاره میباشد! ماه و خورشید را نه در طبقهای که ستارگان قرار دارند؛ بلکه در میان سایر طبقات قرار داده است؛ بنابراین از دید الله و قرآن، ماه و خورشید در فاصلهای دورتر از سایر ستارگان که در آسمان قابل روئیت می باشند، قرار دادرند؛ که این موضوع به طور کامل با علم کیهان شناسی امروزه، در تناقض است! پس کل ستارگان دنیا در پائینترین آسمان قرار دارند؛ لذا برای رفتن به کرهی ماه، باید از تمام ستارگان عبور نمود و همچنین باید از آسمان دنیا گذشت!
از دید قرآن و الله، ماه به همراه خورشید هم مانند شب و روز در میان طبقات آسمان در حال گردش هستند و هر کدام یک وجود مستقل از دیگری هستند (یعنی خورشید هم مانند ماه و شب و روز در آسمان در حال گردش در مداری است، این گردش به توجه به واو عطف، هر چهارتا به دور زمین است):
وَمِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ۚ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِن كُنتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (فصلت/37)
و از نشانههای او، شب و روز و خورشید و ماه است؛ برای خورشید و ماه سجده نکنید، برای خدایی که آفریننده آنهاست سجده کنید اگر میخواهید او را بپرستید!
وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (نحل/12)
و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند. مسلماً در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مىكنند، نشانههاست.
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (انبیاء/33)
او کسی است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید؛ هر یک در مداری در حرکتند!
لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/40)
نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی میگیرد؛ و هر کدام در مسیر خود شناورند.
وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (مؤمنون/80)
و او کسی است که زنده میکند و میمیراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آن اوست؛ آیا اندیشه نمیکنید؟!
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (اعراف/54)
پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت؛ با (پرده تاریک) شب، روز را می پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوالناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است!
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۗ أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5)
آسمانها و زمین را بحقّ آفرید؛ شب را بر روز میپیچد و روز را بر شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر فرمان خویش قرار داد؛ هر کدام تا سرآمد معیّنی (تا اجل مسمی) به حرکت خود ادامه میدهند؛ آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است!
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۚ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ (فاطر/13)
او شب را در روز داخل میکند و روز را در شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده، هر یک تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه میدهد؛ این است خداوند، پروردگار شما؛ حاکمیّت (در سراسر عالم) از آن اوست: و کسانی را که جز او میخوانید (و میپرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند!
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (لقمان/29)
آیا ندیدی که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل میکند، و خورشید و ماه را مسخّر ساخته و هر کدام تا سرآمد معینی به حرکت خود ادامه میدهند؟! خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
از دید قرآن این و شب و روز هستند که خورشید را میپوشانند یا آشکار میکنند، نه اینکه خورشید سبب پیدایش شب و روز باشد:
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (شمس/1)
به خورشید و گسترش نور آن سوگند،
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا (شمس/2)
و به ماه هنگامی که بعد از آن درآید،
وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا (شمس/3)
و به روز هنگامی که صفحه زمین را روشن سازد،
وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا (شمس/4)
و به شب آن هنگام که زمین را بپوشاند،
وَآيَةٌ لَّهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ (یاسین/37)
شب (نیز) برای آنها نشانهای است (از عظمت خدا)؛ ما روز را از آن برمیگیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا میگیرد!
زیرا از دید قرآن، شب و روز را کل جهان فرا میگیرد (هنگامیکه شب شد در هیچ جای گیتی اثری از روز نیست!)، در حالیکه روز و شب که ما مشاهده می نماییم فقط مختص زمین می باشد و پدیده است زمینی:
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا (نازعات/27)
آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28)
سقف آن (آسمان) را برافراشت و آن را منظّم ساخت،
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (نازعات/29)
و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود!
و این بدین معناست که در هیچ جای زمین با آمدن روز، شبی باقی نخواهد ماند.
یعنی الله شب آسمان را تیره و روز آسمان را آشکار کرد در صورتی که شب و روز پدیدهای زمینی هستند و وابسطه به موقعیت خورشید و گردش زمین می باشند، ولی از دید الله هنگام روز، شب کاملا از گیتی محو میشود و برعکس:
وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ ۖ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِّتَبْتَغُوا فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلًا (اسرا/12)
ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم؛ سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنیبخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید)، و عدد سالها و حساب را بدانید؛ و هر چیزی را بطور مشخّص و آشکار، بیان کردیم.
و این بدین معناست که در هیچ جای زمین با آمدن روز، شبی باقی نخواهد ماند.
قرآن در ادامه خورشید را مانند ماه تصور مینماید که در فلک (فضای مدور) در حال گردش است:
لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (یس/40)
نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشی میگیرد؛ و هر کدام در مسیر خود شناورند.
اگر بپذیریم که ماه دارای مسیر دایرهای (فلکی ) شکلی است که به دور زمین میگردد، پس خورشید نیز باید مانند ماه دارای همین مسیر باشد.
اما کیفیت حرکت خورشید از نظر قرآن:
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (یس/37)
و خورشید (نیز برای آنها آیتی است) که پیوسته بسوی قرارگاه ويژه خود در حرکت است؛ این تقدیر خداوند قادر و داناست.
ابوذر در شرح همین آیه از قول محمد میگوید:
پیامبر (ص) هنگام غروب خورشید گفت: ای ابوذر، آیا میدانی که خورشید کجا میرود؟ گفتم الله و فرستادهاش داناترند. گفت "او میرود تا زیر عرش سجده کند و اجازه بگیرد، پس به او اجازه داده میشود، نزدیک است که سجده کند، اجازه (سجده کردن) به او داده نمیشود و به او گفته میشود "برگرد از جائی که آمدی"؛ پس طلوع میکند از مکان پنهان شدنش و این معنی قول الله است که میگوید " خورشید در حرکت است به سوی مکان استقرارش (زیر عرش) ..." (صحیح بخاری/ کتاب بدء الخلق/ باب صفه الشمس و القمر) / (بحار الانوار/ جلد55 / صفحه 210)
در قرآن بیان شده که خورشید جهت رسیدن به محل استقرارش (یا طبق قول فوق، محل سجده کردنش) دائما در حرکت است تا اینکه قیامت برسد و در آن هنگام است که استقرار می یابد، دلیلش را نیز در زمر/5 باید جستجو کرد:
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَيُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۗ أَلَا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (زمر/5)
آسمانها و زمین را بحقّ آفرید؛ شب را بر روز میپیچد و روز را بر شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر فرمان خویش قرار داد؛ هر کدام تا سرآمد معیّنی (تا اجل مسمی) به حرکت خود ادامه میدهند؛ آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است!
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۚ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ (فاطر/13)
او شب را در روز داخل میکند و روز را در شب؛ و خورشید و ماه را مسخّر (شما) کرده، هر یک تا سرآمد معیّنی به حرکت خود ادامه میدهد؛ این است خداوند، پروردگار شما؛ حاکمیّت (در سراسر عالم) از آن اوست: و کسانی را که جز او میخوانید (و میپرستید) حتی به اندازه پوست نازک هسته خرما مالک نیستند!
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (لقمان/29)
آیا ندیدی که خداوند شب را در روز، و روز را در شب داخل میکند، و خورشید و ماه را مسخّر ساخته و هر کدام تا سرآمد معینی به حرکت خود ادامه میدهند؟! خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است.
همچنین در رعد/2 باز به این موضوع اشاره شده است:
اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
خدا همان کسی است که آسمانها را، بدون ستونهایی که برای شما دیدنی باشد، برافراشت، سپس بر عرش استیلا یافت (و زمام تدبیر جهان را در کف قدرت گرفت)؛ و خورشید و ماه را مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معینی حرکت دارند! کارها را او تدبیر میکند؛ آیات را (برای شما) تشریح مینماید؛ شاید به لقای پروردگارتان یقین پیدا کنید!
باید به این نکته اشاره کرد که از دید محمد، همه چیز در آسمانها و زمین، از جمله خورشد، الله را سجده میکنند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج/18)
آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمینند برای خدا سجده میکنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم! امّا بسیاری (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمی است؛ و هر کس را خدا خوار کند، کسی او را گرامی نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام میدهد!
سجدهی ماه و خورشید و ستارگان هنگامی است که در مسیر گردششان بدور زمین، به پائین ثری (پائین ترین جای که خورشید در هنگام گرش بدور زمین به آن نقطه می رسد و زمین بر روی آن قرار دارد ) میرسند .البته شاید خیلی ها ندانند که ثری کجاست؟ در طه/6 قرآن دقیقا به این نقطه اشاره کرده:
لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ (طه/6)
برای اوست (الله) آنچه را که در آسمانها و زمین و آنچه که بین این دو است و آنچه که پائین ثری است.
آیا این خرافه نیست که خورشید در حرکت است (یس/37، رعد/2 و زمر/5) و در زیر زمین ، جائی به نام ثری (طه/6) که زمین بر آن قرار دارد، الله را سجده میکند؟ زمین بر روی پدیدهای موهوم به نام "ثری" قرار دارد!!!
دیده شده که برخی از معجزهتراشان مسلمان ثری را به خاک تر و چیزی مانند این ترجمه کردهاند، اگر خوب به آیه توجه نمائید قرآن گفته که آنچه در آسمان و آنچه در زمین است متعلق به الله میباشد و برای تکمیل گفته که آنچه میان این دوست هم تعلق به الله دارد و باز گفته که آنچه پائین ثری قرار دارد هم متعلق به الله میباشد؛ پس اگر ثری در اینجا به معنی خاک تر و یا چیزی مانند این بود دیگر لزومی نبود آنرا جداگانه نام ببرد؛ زیرا گفته شده که آنچه در زمین است متعلق به الله میباشد مگر اینکه بپذیرید از نظر شما خاک تر درون زمین جزء زمین نیست. به ترجمه این مغلطه کاران توجه کنید:
ترجمه مکارم شیرازی: از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است!
ترجمه خرمشاهی: او راست هر آنچه در آسمانها و در زمین و بین آنها و در زیر زمین است!
ترجمه فولادی وند: آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آنِ اوست!
گویی از نظر این فقها، چیزی که در درون زمین قرار گرفته، موجودی و بخشی مستقل و مجزا از خود زمین می باشد و انگار زمین فقط یک پوسته است که ما روی آن زندگی می کنی!!!
اما هرگز قرآن نگفته که زمین برای الله سجده میکند، زیرا زمین از دید قرآن ثابت است (در ادامه به موضوع ثابت بودن زمین خواهیم پرداخت)، از دید قرآن تمام چیزهایی که روی زمین هستند و یا در آسمان در حال گردش می باشند، در حال تسبیه و ستایش الله می باشند، نه خود زمین:
وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (رعد/15)
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند - از روی اطاعت یا اکراه - و همچنین سایههایشان، هر صبح و عصر برای خدا سجده میکنند.
أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِن شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِّلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ (نحل/48)
آیا آنها مخلوقات خدا را ندیدند که سایههایشان از راست و چپ حرکت دارند، و با خضوع برای خدا سجده میکنند؟!
وَلِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ مِن دَابَّةٍ وَالْمَلَائِكَةُ وَهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ (نحل/49)
(نه تنها سایهها، بلکه) تمام آنچه در آسمانها و زمین از جنبندگان وجود دارد، و همچنین فرشتگان، برای خدا سجده میکنند و تکبّر نمیورزند.
الله، آسمان را بصورت سقف محفوظی برروی زمین قرار داده است:
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَّحْفُوظًا ۖ وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ (انبیاء/32)
و آسمان را سقفى محفوظ (برروی زمین) قرار داديم، و[لى] آنان از [مطالعه در] نشانههاى آن خودداری میکنند.
البته سقف محفوظی برای حفظ آسمان از استراق سمع جنیان و شیطانها که این موضوع در آیات سوره های حجر و صافات انعکاس یافته است.
و الله برای آسمان برجهای دیده بانی در نظر گرفته که یکی از کارکردهای این برجها، نگهبانی برای حفظ آسمان از ورود شیطانهاست:
وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ (حجر/16)
ما در آسمان برجهایی (کاخهایی) قرار دادیم؛ و آن را برای بینندگان آراستیم.
وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ (حجر/17)
و آن را (آسمان را) از هر شیطان رانده شدهای، حفظ کردیم؛
همچنین الله آسمان را به کمک نگهبانان و با اسلحه ی شهاب سنگ از شر نفوذ و استراق سمع جنیان و شیاطین که برای شنود امور غیبی بر آسمان بالا می روند، حفظ می نماید:
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ۚ وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12)
در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی [= ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه و استراق سمع شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا!
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/6)
ما آسمان نزدیک [= پایین] را با ستارگان آراستیم،
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ (صافات/7)
تا آن را (آسمان را) از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم!
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا (جن/1)
(ای رسول ما) بگو: «به من وحى شده است كه گروهی از جنّيان (آیات قرآن را هنگام قرائت من) گوش فرا داشتند و پس از شنیدن گفتهاند: راستى که ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم.
يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ ۖ وَلَن نُّشْرِكَ بِرَبِّنَا أَحَدًا (جن/2)
که به راه راست هدایت میکند، پس ما به آن ایمان آوردهایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرارنمیدهیم!
وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاءَ فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِيدًا وَشُهُبًا (جن/8)
و (جنّیان گفتند) ما آسمان را جستجو کردیم (تا اسرار وحی را استراق کنیم) و همه را پر از فرشته نگهبان با قدرت و تیر شهاب یافتیم!
و اگر جنیان و شیاطین بخواهند از درون آسمان استراق سمع کنند و اطلاعاتی را بربایند، به سویشان شهاب سنگ پرتاب میشود (الله برای حفظ آسمان، شهاب سنگها را به سوی جنیانی که به قصد استراق سمع بالا بیایند پرتاب می کند):
لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/8)
آنها نمیتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنین کنند) از هر سو (با شهاب سنگ) هدف قرارمیگیرند!
دُحُورًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/9)
آنها به شدّت به عقب رانده میشوند؛ و برای آنان مجازاتی دائم است!
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/10)
مگر آنها که در لحظهای کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب میکند!
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ (حجر/18)
مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که شهابى روشن او را دنبال مینماید (و به عقب میراند)
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ ۖ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (جن/9)
و ما (پیش از نزول قرآن) براى شنيدن (سخنان آسمانی و اسرار وحی)، به كمين مىنشستيم، [اما] اكنون هر كه بخواهد به ( اسرار وحی الهی) گوش فرا دهد، تير شهابى در كمين خود مىيابد.
پس از اینکه خلقت آسمان و زمین به اتمام رسید و عرشش را که بر روی آب قرار داشت بالا برد، او بر روی عرش قرار گرفت:
الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ الرَّحْمَٰنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا (فرقان/59)
همان (خدایی) که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو وجود دارد، در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه که از همه چیز آگاه است!
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ (سجده/4)
خداوند کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [= شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعت کنندهای برای شما جز او نیست؛ آیا متذکّر نمیشوید؟!
وَلَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ (ق/38)
ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آنهاست در شش روز [= شش دوران] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختی به ما نرسید! (با این حال چگونه زندهکردن مُردگان برای ما مشکل است؟!)
هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا ۖ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (حدید/4)
او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس بر تخت قدرت قرار گرفت (و به تدبیر جهان پرداخت)؛ آنچه را در زمین فرو میرود میداند، و آنچه را از آن خارج میشود و آنچه از آسمان نازل میگردد و آنچه به آسمان بالا میرود؛ و هر جا باشید او با شما است، و خداوند نسبت به آنچه انجام میدهید بیناست!
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (اعراف/54)
پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس به تدبیر جهان هستی پرداخت؛ با (پرده تاریک) شب، روز را می پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است؛ و خورشید و ماه و ستارگان را آفرید، که مسخّر فرمان او هستند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر (جهان)، از آن او (و به فرمان او) ست! پر برکت (و زوالناپذیر) است خداوندی که پروردگار جهانیان است!
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۗ وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ (هود/7)
او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت؛ (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویی: «شما بعد از مرگ، برانگیخته میشوید! «، مسلّماً» کافران میگویند: «این سحری آشکار است!»
إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (یونس/3)
پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز [= شش دوران] آفرید؛ سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار (جهان) پرداخت؛ هیچ شفاعت کنندهای، جز با اذن او نیست؛ این است خداوند، پروردگار شما! پس او را پرستش کنید! آیا متذکّر نمیشوید؟!
کدام دانشمند ادعا مینماید که ابتدا و پیش از شکل گیری ستارگان، زمین بوجود آمده و پس از آن کوهها و رودها پدید آمدند و سپس آسمان بوجود آمد و دست آخر، ستارگان به عنوان زینت آسمان شکل گرفتند؟ کدام دانشمند ادعا دارد که کهکشانها، پس از پیدایش زمین، پدید آمدند؟
حال سوال این است: نخست آنچه در زمین است خلق شد سپس آسمان یا برعکس؟
الله در ابتدا و پیش از هر گونه آفرینشی، زمین و سپس آنچه را که در آن است را خلق میکند، و بعد مشغول برپایی آسمانها می شود:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29)
او کسی است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید، سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت، و هفت آسمان استوار کرد و او به هر چیزی داناست.
اما شاید عدهای به آیات سورهی نازعات اشاره نمایند که در آنجا الله میگوید که بنای آسمان و بالا بردنش از خلقت شما مشکلتر است، این آیات نشانه دهندهی وجود تناقض در قران است، همانگونه که در بالا بیان کردم (29 سورهی بقره و آیات 9 تا 11 سورهی فصلت،) قران میگوید که ما نخست زمین و هرآنچه که در ان است را آفریدیم و سپس به آسمان خلقت آسمان پرداختیم، ولی در آیات پائین قرآن میگوید که ما پس از خلقت آسمان (بر زمین) ، بالا بردن آن و درآوردن تاریکی و روشنائیاش (روز و شب) اقدام به آماده سازی زمین و در آوردن کوه و آب و کشتزارها نمودیم (ضمنا این آیات اشاره به زنده شدن انسان پس از مرگ مینماید):
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا (نازعات/27)
آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28)
سقف آن (آسمان) را برافراشت و آن را منظّم ساخت،
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (نازعات/29)
و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود!
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا (نازعات/30)
و زمین را بعد از آن گسترش داد،
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31)
و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد،
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32)
و کوهها را ثابت و محکم نمود!
نکته: طبق مطالب بیان شده، الله پرستان مسلمان در تعریف زمین و آسمان و چگونگی ترتیب خلقت آنها دچار سردرگرمی هستند!!! ... اگر آیهی 29 بقره را بپذیریم، پس باید قبول کنیم که الله ابتدا آسمان و آنچه را که در آن هست آفرید؛ اما طبق آیهی 30 سورهی نازعات عکس این مورد رخ داده! ... همچنین اینطور گفته شده که آیا خلقت شما سخت تر است یا خلقت آسمانها؟ (میخواهد بگوید که خلقت آسمانها سخت تر است!)
هر چند که تمام مطالب فوق با این آیه قرآن نسخ می شود، و الله اگر اراده آفرینش چیزی را بنماید، میگوید: «موجود باش!» و آن چیز بی درنگ موجود میشود:
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ (انعام/73)
اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ و آن روز که (به هر چیز) میگوید: «موجود باش!» موجود میشود؛ سخن او، حق است؛ و در آن روز که در «صور» دمیده میشود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه.
أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَن يَخْلُقَ مِثْلَهُم ۚ بَلَىٰ وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ (یس/81)
آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، نمیتواند همانند آنان [= انسانهای خاک شده] را بیافریند؟! آری (میتواند)، و او آفریدگار داناست!
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (یس/82)
فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (بقره/117)
هستی بخش آسمانها و زمین اوست! و هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، تنها میگوید: «موجود باش!» و آن، فوری موجود میشود.
هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ ۖ فَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (غافر/68)
او کسی است که زنده میکند و میمیراند؛ و هنگامی که کاری را مقرّر کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!» بیدرنگ موجود میشود!
مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (مریم/35)
هرگز برای خدا شایسته نبود که فرزندی اختیار کند! منزّه است او! هرگاه چیزی را فرمان دهد، میگوید: «موجود باش!» همان دم موجود میشود!
قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ ۖ قَالَ كَذَٰلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (آل عمران/47)
(مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد، در حالی که انسانی با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، اینگونه هر چه را بخواهد میآفریند! هنگامی که چیزی را مقرّر دارد (و فرمان هستی آن را صادر کند)، فقط به آن میگوید: «موجود باش!» آن نیز فوراً موجود میشود.
إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (آل عمران/59)
مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (نمل/40)
(رستاخیز مردگان برای ما مشکل نیست؛ زیرا) وقتی چیزی را اراده میکنیم، فقط به آن میگوییم: «موجود باش!» بلافاصله موجود میشود.
4- زمین ثابت است
در قرآن به ثابت بودن زمین اشاره شده است:
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نمل/61)
یا کسی که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد (ثابت گذاشت)، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوههای ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند؛ با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمیدانند (و جاهلند)!
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ ۖ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (غافر/64)
خداوند کسی است که زمین را برای شما جایگاه امن و آرامش قرار داد (ثابت گذاشت) و آسمان را همچون سقفی (بالای سرتان)؛ و شما را صورتگری کرد، و صورتتان را نیکو آفرید؛ و از چیزهایی پاکیزه به شما روزی داد؛ این است خداوند پروردگار شما! جاوید و پربرکت است خداوندی که پروردگار عالمیان است!
معنی واژه "قرار" از نظر قرآن چیست؟!
اگر گفته شود که معنای" قرار" ثابت بودن نیست، پس پاسخشان به این گفتهی قرآن چیست که برای بیان ثابت بودن جهنم و آخرت از واژهی "قرار" استفاده شده که به معنای خانهی (جایگاه) ثابت است:
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا ۖ وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29)
[در آن سراى هلاكت كه] جهنم است [و] در آن وارد مىشوند، و چه بد قرارگاهى است (و بد مکان استقراری است).
برای بیان ثابت بودن ابدی آخرت از لفظ دارالقرار استفاده شده است:
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/39)
اى قوم من، اين زندگى دنيا تنها متاع زودگذري است، و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى پايدار (سراي استقرار) است.
برای بیان ثابت بودن عذاب آخرت از لفظ القرار استفاده شده است:
قَالُوا بَلْ أَنتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ ۖ أَنتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا ۖ فَبِئْسَ الْقَرَارُ (ص/60)
[به رؤساى خود] مىگويند: «بلكه بر خود شما خوش مباد! اين [عذاب] را شما خود براى ما از پيش فراهم آورديد، و چه بد قرارگاهى است (و چه بد مکان استقراری است) .»
در آیه ابراهیم/26 ، کلمهی خبیثه را مانند درخت خبیثه (فاسد) مینامد که آنرا از زمین بیرون آوردهاند و در جای ثابتی است، در این آیه از لفظ قرار ندارد(ما لها من قرار) استفاده شده (یعنی جای ثابت و مکان استقراری ندارد و از حالت سکون در زمین خارج شده):
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ (ابراهیم/24)
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!
وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ (ابراهیم/26)
(همچنین) «کلمه خبیثه» (و سخن کفر) را به درخت ناپاکی تشبیه کرده که از روی زمین برکنده شده، و قرار و ثباتی ندارد.
4- زمین مسطح مانند فرش پهن است!
قرآن به طور کاملا واضحی میگوید که زمین مانند فرش بزرگ پهنی است. قرآن برای اینکه بگوید زمین مسطح است، واژگان عربی که این معنی را میدهد به کار برده است:
وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا (شمس/6)
(سوگند به) زمين و آن كس كه آن را گسترانید (پهن کرد).
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ ۖ فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/22
همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] قرار داد (زمین را بمانند فرشی پهن کرد) ، و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد؛ پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالى كه خود مىدانيد.
و یا در این آیه:
وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ (ذاریات/48)
و زمین را گستردیم (پهن کردیم)، و چه خوب گسترانندهای هستیم (و ما چه پهن کنندهی بستریم)!
"ماهد" از ریشه مهد و در اینجا به معنی گسترنده و پهن کننده بستر است. (نقل از قاموس محیط نوشته فیروز آبادی، متوفی 817 قمری، که معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است، شدت تأثیر این کتاب بر زبان عربی تا جائی است که در این زبان قاموس به معنی لغتنامه و بر گرفته از نام همین کتاب است: "و وهَّد الفِراش: مهَّده")
نقل از خود قرآن در باره معنی "مهد":
لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ (اعراف/41)
برای آنها بستری از (آتش) دوزخ، و روی آنها پوششهایی (از آن) است؛ و اینچنین ظالمان را جزا میدهیم!
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا (نبأ/6)
آیا زمین را بستر پهن (محل آرامش، گهواره) قرار ندادیم؟!
نقل از قاموس محیط درباره معنی همین آیه که "مهاد" در اینجا بر خلاف ترجمه رایج در ایران به هیچ عنوان به معنی گهواره نیست و به معنی بستر پهن میباشد: "ألم نَجْعَلِ الأرْضَ مِهاداً ؛ أي: بساطا مُمكَّناً لِلسُّلوک"!!! ... علاو بر این، "تمهید" در زبان فارسی و به معنای بستر سازی هم برگفته از همین واژه است.
و یا در این آیات که قرآن میگوید که ما زمین را کشیدیم (مد):
وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا ۖ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ۖ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (رعد/3)
و او کسی است که زمین را گسترد (پهن کرد)؛ و در آن کوهها و نهرهایی قرار داد؛ و در آن از تمام میوهها دو جفت آفرید؛ (پرده سیاه) شب را بر روز میپوشاند؛ در اینها آیاتی است برای گروهی که تفکر میکنند!
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19)
و زمین را گستردیم (پهن کردیم)؛ و در آن کوههای ثابتی افکندیم؛ و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم؛
واژخ "مد" در قرآن برای بیان چیزی که بطور کاملا مستقیمی کشیده و امتداد دارد بیان میگردد؛ در سورهی فرقان، قرآن هنگامی که از کشید شدن سایه و امتداد آن سخن می گوید، از کلمهی مد استفاده میکند:
أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا (فرقان/ 45)
آیا ندیدی چگونه پروردگارت سایه را گسترده است؟! و اگر میخواست آن را ساکن قرار میداد؛ سپس خورشید را بر وجود آن دلیل قرار دادیم!
پس از نظر قرآن، همانگونه که سایه راست است و اگر در فضائی بدون مانع قرار بگیرد، این راستی ادامه دارد، زمین نیز اینگونه است.
همچنین آیات سورهی نازعات اشاره می نماید که الله پس از خلقت آسمانها و مشخص نمودن شب و روز، اقدام به گسترش دادن زمین نموده است:
أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا (نازعات/27)
آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟!
رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (نازعات/28)
سقف آن (آسمان) را برافراشت و آن را منظّم ساخت،
وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (نازعات/29)
و شبش را تاریک و روزش را آشکار نمود!
وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا (نازعات/30)
و زمین را بعد از آن گسترش داد (پهن کرد)،
أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (نازعات/31)
و از آن آب و چراگاهش را بیرون آورد،
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32)
و کوهها را ثابت و محکم نمود!
موضوعی که در این آیه مطرح است معنی "دحاها" میباشد!
"قاموس محیط" معتبرترین کتاب در زمینه شناخت زبان عربی است تا جائی که اعراب به لغتنامه با اقتباس از همین نام قاموس میگویند، نویسنده این کتاب فیروز آبادی ایرانی است. در قاموس محیط گفته شده که "دحا الارض" یعنی "پهن کردن و کشیدن زمین": دحا الله الارضَ يَدحوها و یدحاها دحواً: بَسَطها... اندح: اتسع ... و ادحَوى: انبَسَط. (قاموس المحیط)
ابن منظور در "لسان العرب" هم همین نظر را دارد، او هم معتقد است که "دحا" به مکان تخم گذاری شتر مرغ در خاک گفته میشود، زیرا شتر مرغ زمین را با پایش صاف و پهن میکند سپس تخم میگذارد و شتر مرغ لانه ندارد: دحا، الدحو: البسط؛ دحا الارض يدحوها دحوا: بسطها. و الادحی و الادحی و الادحيه و الادحيه و الادحوه: مبيض النعام فی الرمل، وزنه افعول من ذلک، لان النعامه تدحوه برجلها، ثم تبيض فيه و ليس للنعام عش (لسان العرب / ابن منظور / جلد 14 / صفحه 251).
و یا در این آیه از دید قرآن زمین مانند فرشی است پهن:
وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا (نوح/19)
و خداوند زمین را برای شما (مانند) فرش گستردهای قرار داد
همچنین "دحاها" در زبان عربی به معنی "بسطها" است و "بسط" دقیقا به معنی "پهن کردن و گستردن" است، و البته به بارش باران به دلیل پهن شدن آن بر زمین هم گفته میشود. طبری در احادیث مختلفی که آورده میگوید که معنی "دحاها"، "بسطها" است:
ما يوجب ان تكون الارض خلقت بعد خلق السماوات لان الدحو انما هو البسط فی كلام العرب و المد يقال منه دحا يدحو دحوا، و دحيت ادحی دحيا.
حدثنا بشر قال ثنا يزيد قال ثنا سعيد عن قتاده و الارض بعد ذلک دحاها ای بسطها.
حدثنی محمد بن خلف قال ثنا رواد عن ابی حمزه عن السدی دحاها قال بسطها.
حدثنا ابن بشار قال ثنا عبدالرحمن قال ثنا سفيان دحاها بسطها.
آنچه که در بالا مطالعه فرمودید حاکی از این بود که "دحا" در زبان عربی به معنی "بسط" است، اما معنی "بسط" را با استناد به مهمترین و معتبرترین منابع زبان عربی و احادیث نیز مینویسم تا جائی برای اما و اگر باقی نماند.
بسط السجادة ... بسط به معنی پهن کردن فرش (عربی عامه).
انبَسَطَ الشیء على الارض ... بسط به معنی پهن کردن چیزی بر زمین (مختار الصحاح).
و بسط بمعنى مبسوطه كالطحن بمعنى المطحون ... بسط به معنی مبسوط و مانند پهن کردن آرد که مطحون است (لسان العرب / ابن منظور/ جلد 27 / صفحه 260).
با وجود اثبات کروی بودن زمین توسط دانشمندان، جای بسی تعجب دارد که هنوز برخی از مسلمانان بر مسطح بودن آن تاکید دارند:
اثیر الدین محمد بن یوسف مشهور به ابی حیان الاندلسی بیان می کند که زمین پهن است و نه کروی؛ و چنین استدلال مینمایند که اگر کروی بود آب در آن مستقر نمیشد: "... و قد استدل بعض المنجمين بقوله "جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا ... (بقره/22)" على ان الارض مبسوطه لا كرويه و بانها لو كانت كرويه ما استقر ماء البحار فيها ..." (تفسیر بحر المحیط / ابی حیان اندلسی / جلد 1 / صفحه 237)؛ آنچه که در این حدیث مشخص است این است که در اینجا مبسوطه را در برابر کرویه قرار داده شده.
بنابراین جای شکی باقی نمیماند که مبسوط یعنی پهن شده.
شیخ طوسی در تبیان همین نظر را آورده میگوید که ابو علی جبانی با استناد به همین آیه بیان مینماید که بر خلاف سخنان ستاره شناسان که میگویند زمین کروی است، زمین پهن است، کره به هیچ عنوان پهن نیست و عقل هم بدان خط بطلان میکشد؛ زیرا اگر کروی بود، آب در آن مستقر نمیشد و از جای بالا به پائین سرازیر میشد: "... و استدل ابو علی الجبائی بهذه الايه على أن الارض بسيطه ليست كره كما يقول المنجمون و البلخي بان قال: جعلها فراشا و الفراش البساط بسط الله تعالى اياها و الكرة لا تكون مبسوطه قال و العقل يدل ايضا على بطلان قولهم لان الارض لايجوز ان تكون كرويه مع كون البحار فيها لان الماء لايستقر الا فيما له جنبان يتساويان لان الماء لايستقر فيه كاستقراره فی الأوانی فلو كانت له ناحيه فی البحر مستعليه على الناحيه الاخرى لصار الماء من الناحيه المرتفعه الى الناحيه المنخفضه ..." (التبیان / شیخ طوسی / جلد 1 / صفحه 12).
بررسی ادعای معجزه تراشان قرآن در کروی بودن زمین با استناد به "رب المغربین و رب المشرقین" و رد آن:
یکی از موضوعاتی که مغلطهبازان اسلامی که خود را روشنفکر میدانند، بر روی آن مانور زیادی میدهند، آیهی "رب المغربین و رب المشرقین" است؛ ایشان چنین استدلال مینمایند که این آیه دلیل بر علمی بودن قرآن است و از دل همین آیه کروی بودن زمین را خارج میکنند. مغلطهکاران تحصیلکرده با آسمان ریسمان بافی و سفسطه کوشش در علمی نشان دادن این آیه را دارند:
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (رحمن/17)
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
"شرق" در زبان عربی به معنای "آغاز روشن شدن" است، این واژه بصورت فعل یک بار در قرآن آمده است:
وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (زمر/69)
و (در تاریکی روز قیامت) زمين به نور پروردگارش روشن گردد، و كارنامه [اعمال در ميان] نهاده شود، و پيامبران و شاهدان را بياورند، و ميانشان به حق داورى گردد، و مورد ستم قرار نگيرند.
اما "مشرق" اسم مکان است و "به جائی که روشنی از آنجا آغاز میگردد" اطلاق میشود. در قرآن نیز از شرق بعنوان نشان دادن جهتی خاص استفاده شده است:
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا (مریم/16)
و در این کتاب (آسمانی)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفت؛
تصوری که اعراب قدیم (شاید هم در خیلی از جاهای دیگر) به شرق و مشرق داشتند با تصور امروزی ما تفاوت داشت؛ اکنون ما بین "شرق" و "مشرق" تفاوتی قائل نیستیم در صورتی که در زمان بیان قرآن، اعراب منطقهی عربستان این تفاوت را کاملا میدانستند؛ آنان به جائی که خورشید از آنجا طلوع میکرد مشرق میگفتند. با نگاهی به مکانهای مختلفی که در روزهای مختلف سال و در فصلهای زمستان و تابستان خورشید از آنجا طلوع میگردد، در ذهنها مشرقهای فراوانی تجسم میشود، قرآن هم همین مشرقها را یادآوری مینماید:
رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ (صافات/5)
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرقها!
فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ (معارج/40)
سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم ...
وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا ۖ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا ۖ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ (اعراف/137)
و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قومِ (قوم یهود) به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم؛ و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت؛ و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهای مجلّل) میساختند، و آنچه از باغهای داربستدار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم!
اما این مغربها و مشرقها تا کجا ادامه دارد؟ ... قرآن در یک آیه به مغربین و مشرقین اشاره میکند که منظور وجود دو مغرب خاص و دو مشرق خاص است!!! ... با نگاهی به وضعیت قرار گرفتن خورشید در درازترین روز سال و کوتاهترین روز سال، این دو مشرق نیز برای ما آشکار خواهند شد، در نیمکرهی شمالی زمین، خورشید در درازترین روز فصل تابستان از شمالی ترین ناحیه طلوع میکند و در کوتاهترین روز فصل زمستان از جنوبیترین ناحیه. پس این دو مشرق همین دو مکان هستند:
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ (رحمن/17)
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
بنابراین منظور از دو مشرق همان دو مکان ظاهری طلوع خورشید در زمستان و تابستان است، مشرقها هم مکانهای ظاهری طلوع خورشید است که در میان این دو مشرق قرار دارند و نمی تواند دلیلی بر کروی بودن زمین باشد.
5- آسمان سقفی است که ممکن است پاره شده و تکهای از آن بر زمین بیفتد! و یا در آسمان درهایی وجود دارد!
یکی از خرافاتی که بصورت عجیب در اسلام وجود دارد و کمتر آخوندی به آن پرداخته، داستان آسمان اس؛. تصور اسلام از آسمان به صورت عجیبی با خرافات عجین است بگونهای که امروز کاملا خندهدار به نظر میآید. محمد هم آسمان را جسمی جامد و سخت میدید که بالای سر آنان قرار دارد؛ او از قول الله مرتبا به کسانیکه به اسلام ایمان نمیآوردند، بیان مینمو "ای مردم! چرا به الله ایمان نمیآورید؟ نگاهی به بالا و پائین خودتان بیندازید؛ اگر ما بخواهیم یا آنان را در زمین فرو میبریم یا تکهای از آسمان را بر سرشان رها میسازیم":
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ (سباء/9)
آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمینلرزه) در زمین فرومیبریم، يا بر آنان پارهاى از آسمان را فرومیریزیم؛ در این نشانهای است (بر قدرت خدا) برای هر بنده توبهکار!
غیر مسلمانان شعیب، محمد را دروغگو میپنداشتند که خود را فرستادهی الله مینامید، زیرا آنان به وجود الله ایمان (باور) داشتند و به او میگفتند:" ای محمد! اگر راست میگوئی، همانگونه که گمان داری، الله تکهای از آسمان را بر سر ما فرو میاندازد":
فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (شعراء/187)
پس اگر از راستگویانی پارهای از آسمان را بر [سر] ما بینداز
منظور از این تکه، پاره سنگ و یا چیزی مانند این نیست، بلکه بخشی است از خود آسمان:
أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا (اسراء/92)
یا پارههایی از آسمان را چنانکه گمان داری بر [سر] ما بیندازی یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری
و محمد عاجزانه از قول الله در پاسخ میگوید (قرآن در جواب آنها در طور/44 گفت که اگر من این کار را انجام دهم، شما هنگامیکه این تکه از آسمان را دیدید خواهی گفت که ابری است):
وَإِن يَرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ (طور/44)
آنها (چنان لجوجند که) اگر ببینند چون پارهاى از آسمان (برای عذابشان) سقوط میکند میگویند: «این ابری متراکم است!»
هر چند که جناب مکارم و فولادوند در ترجمه آیه سباء/9، معنی "کسفا" را "تکه سنگ" نوشته اند؛ خوب به این ترجمه از این آقایان توجه نمائید تا دوگانگی در ترجمهی آنان را بهتر بشناسید:
اللَّهُ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ ۖ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (روم/48)
فولادوند "کسفا" را به معنی "انبوه" ترجمه کرده است :
خدا همان كسى است كه بادها را مىفرستد و ابرى برمىانگيزد و آن را در آسمان -هر گونه بخواهد- مىگستراند و انبوهش مىگرداند، پس مىبينى باران از لابلاى آن بيرون مىآيد. و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، رسانيد، بناگاه آنان شادمانى مىكنند.
مکارم هم "کسفا" را به معنی "متراکم" ترجمه نموده است:
خداوند همان كسي است كه بادها را ميفرستد تا ابرهائي را به حركت درآورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد ميگستراند، و متراكم ميسازد در اين هنگام دانههاي باران را ميبيني كه از لابلاهاي آن خارج ميشوند، هنگامي كه اين (باران حياتبخش) را به هر كس از بندگانش كه بخواهد ميرساند خوشحال ميشوند. (ترجمه ی مکارم)
ولی در این آیه:
أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاءِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ (سباء/9)
فولادوند "کسفا" را به معنی "پاره سنگه" ترجمه کرده است :
آيا به آنچه -از آسمان و زمين- در دسترسشان و پشت سرشان است ننگريستهاند؟ اگر بخواهيم آنان را در زمين فرو مىبريم، يا پارهسنگهايى از آسمان بر سرشان مىافكنيم. قطعاً در اين [تهديد] براى هر بنده توبهكارى عبرت است.
مکارم "کسفا" را به معنی " قطعه ای از سنگ آسمانی" ترجمه نموده است:
آیا به آنچه پیش رو و پشت سر آنان از آسمان و زمین قرار دارد نگاه نکردند (تا به قدرت خدا بر همه چیز واقف شوند)؟! اگر ما بخواهیم آنها را (با یک زمین لرزه) در زمین فرومیبریم، یا قطعههایی از سنگهای آسمانی را بر آنها فرومیریزیم؛ در این نشانهای است (بر قدرت خدا) برای هر بنده توبهکار! هر دوی این ترجمه ها اشکال دار؛. اگر پاره سنگ است، پس در روم/48 هم باید به همان معنا بیای؛. ترجمهی درست را خرمشاهی نموده است:
نکته: اگر معنی کسفا، تکه سنگ است؛ پی در مورد ابرها هم باید معنی تکه سنگی بدهد. مکارم و فولادوند در مورد ابر معنی تراکم و ... را نوشتند و در مورد آسمان، پاره سنگ!
برای پایان دادن به این مغلطه باید گفت که از دید قرآن هنگام برپائی قیامت، آنگاه آن واقعه بزرگ (قیامت) واقع گردد، آسمان شل و ریزان است (پس از دید قرآن این امکان وجود دارد که به خواست خدا قطعه ای از آسمان پاره شده و برزمین بیفتد):
وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (الحاقه/16)
ترجمه مکارم شیرازی: ... و آسمان از هم میشکافد و سست میگردد و فرومیریزد!
ترجمه خرمشاهی: ... و آسمان از هم بشکافد و آن در چنین روزی سست پیوند است!
ترجمه فولادی وند: ... و آسمان از هم بشكافد، و در آن روز است كه آن از هم گسسته باشد!
و همچنین محمد در پاسخ به مسخره کنندگانش پس از اینکه از اسلام آوردنشان ناامید شد گفت:
وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ (حجر/11)
هیچ پیامبری به سراغ آنها نمیآمد مگر اینکه او را مسخره میکردند.
كَذَٰلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (حجر/12)
ما اینچنین (و از هر طریق ممکن) قرآن را به درون دلهای مجرمان راه میدهیم!
لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ (حجر/13
(اما با این حال،) آنها به آن ایمان نمیآورند؛ روش اقوام پیشین نیز چنین بود!
وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ (حجر/14)
و اگر دری از آسمان به روی آنان بگشاییم، و آنها پیوسته در آن بالا روند...
لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ (حجر/15)
از میگویند: «ما را چشمبندی کردهاند؛ بلکه ما مردمى هستيم (سر تا پا) جادو شدهایم!»
در آیات بالا محمد برای آسمان دروازه در نظر گرفته که اگر آن در را باز کند و کفار را به درون آسمان راه دهد باز آنها باور نخواهند کرد.
و یا اشاره به روز قیامت که درهایی در آسمان گشوده می شود:
يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا (نبا/18)
روزی که در «صور» دمیده میشود و شما فوج فوج (به محشر) میآیید!
وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا (نبا/19)
و آسمان گشوده میشود و بصورت درهای متعددی درمیآید!
6- ماه و خورشید از تمامی ستارگان دورترند! (امکان رفتن به ماه وجود ندارد! برای رفتن به ماه باید از تمام ستارگان آسمان عبور نمود)
الله آسمان را جدا و منظم در هفت طبقه آفریده است:
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/15)
آیا نمیدانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری آفریده است.
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (بقره/29)
او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چیز آگاه است.
أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (نوح/15)
آیا نمیدانید چگونه خداوند هفت آسمان را یکی بالای دیگری (طبقه طبقه) آفریده است.
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ۖ مَّا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِن تَفَاوُتٍ ۖ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىٰ مِن فُطُورٍ (ملک/3)
همان کسی که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید؛ در آفرینش خداوند رحمان هیچ تضادّ و عیبی نمیبینی! بار دیگر نگاه کن، آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده میکنی؟!
الله ستارگان را زینت پائینترین طبقهی آسمان و ماه و خورشید را در میان طبقات آسمان قرار داده است (قرآن پائین ترین آسمان را آسمان دنیا مینامد، آسمانی که با ستارگان آراسته شده است):
فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ۚ وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (فصلت/12)
در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن (آسمان) را وحی (و مقرّر) فرمود، و آسمان پایین را با چراغهایی [= ستارگان] زینت بخشیدیم، و (با شهابها از رخنه شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا!
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ (صافات/7)
ما آسمان دنیا (پائین ترین آسمان) را با ستارگان آراستیم.
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ ۖ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ (ملک/5)
ما آسمان پایین (نزدیک) را با چراغهای فروزانی (ستارگان) زینت بخشیدیم، و آنها [= شهابها] را تیرهایی برای شیاطین قرار دادیم، و برای آنان عذاب آتش فروزان فراهم ساختیم!
وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا (نوح/16)
و ماه را در ميان آنها (در میان هفت آسمان) روشنايىبخش گردانيد و خورشيد را [چون] چراغى قرار داد.
پس پائینترین آسمانها، آسمان دنیاست که الله آنرا با ستارگان تزئین نموده است! ماه و خورشید را نه در طبقهای که ستارگان قرار دارند؛ بلکه در میان سایر طبقات قرار داده است؛ بنابراین از دید الله و قرآن، ماه و خورشید در فاصلهای دورتر از سایر ستارگان قرار دادرند؛ در اینجا قرآن نخست تأکید میکند که ما آسمان را طبقه طبقه آفریدم و پس از آن بیان مینماید که خورشید و ماه را در آنها نور و فانوسی فروزان گذاشتیم؛ پس ماه و خورشید در میان این طبقات هستند نه در اولین طبقه که سایر ستارگان قرار دارند! ... که این موضوع به طور کامل با علم کیهان شناسی امروزه، در تناقض است!
بنابراین و طبق ایات بالا، برای رفتن به ماه و خورشید باید از تمام ستارگان جهان گذر نمود و صد البته از دید الله چنین امکان وجود ندارد، زیرا الله آسمان را کاملا از هر گونه نفوذ شیطانها حفظ نموده است. اگر جنیان و شیاطین بخواهند از درون آسمان استراق سمع کنند و اطلاعاتی را بربایند، به سویشان شهاب سنگ پرتاب میشود (الله برای حفظ آسمان، شهاب سنگها را به سوی جنیانی که به قصد استراق سمع بالا بیایند پرتاب می کند):
لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَيُقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ (صافات/8)
آنها نمیتوانند به (سخنان) فرشتگان عالم بالا گوش فرادهند، (و هرگاه چنین کنند) از هر سو (با شهاب سنگ) هدف قرارمیگیرند!
دُحُورًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ (صافات/9)
آنها به شدّت به عقب رانده میشوند؛ و برای آنان مجازاتی دائم است!
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ (صافات/10)
مگر آنها که در لحظهای کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب میکند!
إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ (حجر/18)
مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که شهابى روشن او را دنبال مینماید (و به عقب میراند)
وَأَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ ۖ فَمَن يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا (جن/9)
و ما (پیش از نزول قرآن) براى شنيدن (سخنان آسمانی و اسرار وحی)، به كمين مىنشستيم، [اما] اكنون هر كه بخواهد به ( اسرار وحی الهی) گوش فرا دهد، تير شهابى در كمين خود مىيابد.
و اینجا مجدد الله مطلبی را بیان می نماید که با آیات پیشین در تناقضی آشکار می باشد:
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا ۚ لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (رحمن/33)
ای گروه جنّ و انس! اگر میتوانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس بگذرید، ولی هرگز نمیتوانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!
7- از دید قرآن تا روز قیامت کوهها ثابت بوده و مانند میخ در زمین کوبیده شده اند!
یکی دیگر از مواردی که مسلمین دربارهی زمین به آن استناد میکنند، حرکت کوههاست؛ آنان با توجه به این که دانش بشری ثابت کرده کوهها دائما در حال حرکتند، چنین استدلال مینمایند که قرآن هم به این موضوع اشاره دارد:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88) ... کوهها را میبینی، و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند؛ این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده؛ او از کارهایی که شما انجام میدهید مسلّماً آگاه است!
برای روشن شدن منظور قرآن از حرکت کوهها به آیات پیش از این آیه نگاه میکنیم که اشاره به حرکت کوه ها در روز قیامت دارد:
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ ۚ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ (نمل/87) ... و (به خاطر آورید) روزی را که در «صور» دمیده میشود=]اشاره به روز قیامت[، و تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند در وحشت فرو میروند، جز کسانی که خدا خواسته؛ و همگی با خضوع در پیشگاه او حاضر میشوند!
پس منظور قرآن این است که اکنون شما گمان دارلید کوهها ثابت هستند، ولی در روز قیامت همین کوهها مانند ابر حرکت میکنند. پس از دید قرآن، کوه ها تا قبل از وقوع آخرزمان کاملا ثابت و بی حرکت هستند.
و به همین موضوع یعنی حرکت کوهها در ابتدای قیامت در این آیه هم اشاره کرده است:
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا (کهف/47) ... و روزی را به خاطر بیاور=]اشاره به روز قیامت[ که کوهها را به حرکت درآوریم؛ و زمین را آشکار (و مسطح) میبینی؛ و همه آنان [= انسانها] را برمیانگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد!
وَعُرِضُوا عَلَىٰ رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا (کهف/48) ... آنها همه در یک صف به (پیشگاه) پروردگارت عرضه میشوند؛ (و به آنان گفته میشود:) همگی نزد ما آمدید، همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم! اما شما گمان میکردید ما هرگز موعدی برایتان قرار نخواهیم داد!
در ضمن اگر منظور قرآن این است که کوهها هم اکنون نیز در حال حرکت هستند، با این آیه از قران در تضاد کامل است که برای تأکید بر عدم حرکت، آن را بر زمین مانند میخ نیز تشبیه کرده است:
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا (نبأ/6) ... وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا (نبأ/7)
ترجمه مکارم شیرازی: آیا زمین را محل آرامش (شما) قرار ندادیم؟! ... و کوهها را میخهای زمین؟!
ترجمه خرمشاهی: آیا زمین را زیرانداز نساختهایم؟ .... و کوهها را مانند میخها؟!
ترجمه فولادی وند: آيا زمين را گهوارهاى نگردانيديم؟ ... و كوهها را [چون] ميخهايى [نگذاشتيم]؟!
و یا این آیه:
وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا (نازعات/32) ... و کوهها را ثابت و محکم نمود (کوبانیدیم)!
بر همین معناست که قرآن از کوهها با عنوان "رواسی" یاد میکند، رواسی به معنای "وارد چیزی شدن و ثابت ماندن است" که معادل "کوبیده شدن" میباشد و به "لنگرگاه" نیز گفته میشود، از آنجائی که "رواسی" در قران به "کوه" گفته شده، در اینجا نیز به همین معنا ترجمه میشود:
وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ (حجر/19) ... و زمین را گستردیم؛ و در آن کوههای ثابتی افکندیم؛ و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم؛
قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ۚ ذَٰلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ (فصلت/9) ... بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرارمیدهید؟! او پروردگار جهانیان است!
وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِّلسَّائِلِينَ (فصلت/10) ... او در زمین کوههای استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و موادّ غذایی آن را مقدّر فرمود، - اینها همه در چهار روز بود - درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان!
سایر آیات قرآن که در آنها به "رواسی" به معنی "کوه" اشاره شده است، که نشان از ثابت و استوار بودن کوه ها از دید قرآن دارد:
رعد/3، مرسلات/27، ق/7، انبیاء/31، لقمان/10، نحل/15 و ...
و الله به مردم در آن زمان گفت " نگاه کنید که من چگونه کوه را بر زمین نصب کردم":
وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ (غاشیه/19) ... و به کوهها (نگاه نمی کنید) که چگونه در جای خود نصب گردیده!
همچنین قرآن گفته است که هدف از پیدایش کوه، جلوگیری از زمین لرزه میباشد (این موضوع یکی از تناقضات وجود ذات الله و گیجی محمد در بیان اوصاف اوست، او مشکلی به نام زمین لرزه را درست مینماید و سپس با گذاشتن کوه در جاهای گوناگون زمین، اقدام به خنثی کردنش میکند!):
وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (نحل/15) ... و در زمین، کوههای ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد؛ و نهرها و راههایی ایجاد کرد، تا هدایت شوید.
وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَّعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (انبیاء/31) ... و در زمین، کوههای ثابت و پابرجایی قرار دادیم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درّهها و راههایی قرار دادیم تا هدایت شوند!
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ وَأَلْقَىٰ فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ ۚ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (لقمان/10) ... (او) آسمانها را بدون ستونی که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوههایی افکند تا شما را نلرزاند (و جایگاه شما آرام باشد) و از هر گونه جنبندهای روی آن منتشر ساخت؛ و از آسمان آبی نازل کردیم و بوسیله آن در روی زمین انواع گوناگونی از جفتهای گیاهان پر ارزش رویاندیم.
در صورتی که میدانیم دقیقا بر عکس است، کوهها نتیجهی لغزش صفحات زمین بر هم هستند و بر خلاف سخن قرآن، وجودی مستقل از زمین نیستند که از جائی دیگر بر آن کوبانیده شده باشند، بلکه به بالا آمدن بخشی از پوسته زمین در نقاط که استحکام این پوسته کمتر باشد، گفته میشود؛ بنابراین احتمال زمین لرزه در آن نقاط بیشتر است.
باید به این آیات نیز اشاره کرد که کوهها در روز قیامت به حرکت در می آیند (که این خود مهر تاییدی بر ثابت بودن کوه ها تا قبل از وقوع قیامت از دیدگاه قرآن می باشد):
در آیاتی الله میگوید که کوهها به صورت ماسه روان در میآیند:
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا (مزمل/14) ... در آن روز که زمین و کوهها سخت به لرزه درمیآید، و کوهها (چنان درهم کوبیده میشود که) به شکل تودههایی از شن نرم درمیآید (مانند توده ريگ، روان شوند)!
يَوْمَ تَمُورُ السَّمَاءُ مَوْرًا (طور/9) ... (این عذاب الهی) در آن روزی است که آسمان به شدّت به حرکت درمیآید،
وَتَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا (طور/10) ... و کوهها از جا کنده و متحرّک میشوند!
وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ (تکویر/3) ... و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند،
وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا (نبا/20) ... و کوهها به حرکت درمیآید و بصورت سرابی میشود!
و خلاصه اینکه الله کوهها را در روز قیامت به حرکت در میآورد:
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا (کهف/47) ... و روزی را به خاطر بیاور که کوهها را به حرکت درآوریم؛ و زمین را آشکار (و مسطح) میبینی؛ و همه آنان [= انسانها] را برمیانگیزیم، و احدی از ایشان را فروگذار نخواهیم کرد!
باید به این نکته نیز اشاره کرد که قرآن زمین و کوه را دو پدیدهای کاملا جدا از هم میپندارد:
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً (الحاقه/14) ... و زمین و کوهها از جا برداشته شوند و یکباره در هم کوبیده و متلاشی گردند،
يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَّهِيلًا (مزمل/14) ... در آن روز که زمین و کوهها سخت به لرزه درمیآید، و کوهها (چنان درهم کوبیده میشود که) به شکل تودههایی از شن نرم درمیآید!
8- در آسمان کوهی وجود دارد که تگرگ از آن میبارد! و منشاء آب و ابر از آسمان است (ابر از آسمان میروید)!
در اینجا آیهای از این کتاب را مینویسم که نشانهای است از عمق خراقی بودن قرآن؛ برای محمد ابن عبدالله بارش تگرگ از میان ابرها غیر قابل هضم بود، بنابراین جملهای از قول خدایش را بیان نمود که در حال حاضر و با پیشرفت دانش بشری کاملا خندهآور میباشد. برای محمد، پیامآور خود خواندهی الله، راهی برای توجیه بارش تگرگ نبود جز اینکه بگوید در آسمان کوهی وجود دارد که تگرگ از آنجا میبارد:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ ۖ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (نور/43) ... آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی میراند، سپس میان آنها پیوند میدهد، و بعد آن را متراکم میسازد؟! در این حال، دانههای باران را میبینی که از لابهلای آن خارج میشود؛ و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست، دانههای تگرگ نازل میکند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان میرساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف میکند؛ نزدیک است درخشندگی برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!
آنچه در این واضح است این موضوع میباشد که محمد معتقد به وجود کوهی است در آسمان که الله با بارش تگرگ از آن، به دلخواه خود هر کسی را که بخواهد بوسیلهی آن تگرگ آسیب میرساند و هرکسی که دلش را بخواهد به او آسیبی وارد نمینماید، وی همچنین تحت تأثیر برقی که هنگام بارش شدید باران، در آسمان میزند قرار گرفته و میگوید که روشنائی این برق کم مانده است که چشمها را کور نماید.
برخی از دوستان مسلمان اقدام به توجیه این آیه می کنند که منظور قرآن از کوه استعاره است یعنی ابر را به کوه تشبیه کرده است [=ابرهایی که همچون کوهها انباشته شدهاند]، اگر اندکی دقت آیه خوانده شود متوجه میشویم که قرآن گفته "يُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ " از آسمان از كوههايى كه در آنجاست تگرگى فرو مىريزد. اگر استدلال این عزیزان را بپذیریم باید میگفت " يُنَزِّلُ مِنَ السحاب کالجبال فِيهَا مِن بَرَدٍ (فرو میریزد از ابرهائی کوه مانند که در آن تگرگ است).
اینایی که میگم تشبیه ابرها به کوه هست واقعا تا کی میخوان با ماله کشی سوتی های قرآن رو درست کنن؟ قرآن گفته در آسمان کوهی وجود دارد به همین صراحت. نه گفته که ابری وجود دارد که شبیه کوه است و نه گفته که کوه هایی وجود دارند. بلکه فقط گفته کوهی وجود دارد. نه تشبیهی در کار است نه حتی کوچکترین اشاره به اینکه نه تنها فقط یک ابر شببه به کوه نیست بلکه تعداد بی نهایت ابر شبیه به کوه ممکنه به وجود بیان و از بین برن پس اگر بر فرض محال منظور از کوه ابر متراکم شبیه به کوه باشه این آیه ی قران بر ثابت بودن و نامیرا بودن و ابدی بودن تنها یک کوه دلالت داره که مطلقا غلطه.
خرافات این آیه به اندازهای آشکار است که من نیازی به شرح اضافه را در آن نمیبینم!
از دید الله در قرآن، آب مستقیما از آسمان نازل می گردد و اصلا الله به چرخه گردش آب در طبیعت علم و آگاهی ندارد:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ (ابراهیم/32) ... خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید؛ و از آسمان، آبی نازل کرد؛ و با آن، میوهها (ی مختلف) را برای روزی شما (از زمین) بیرون آورد؛ و کشتیها را مسخّر شما گردانید، تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند؛ و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود؛
جالب اینجاست که از دید قرآن و محمد، ابر از آسمان میروید و اصلا به چرخه گردش آب روی کره زمین در آیه نور/43 اشاره ای نشده است. در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام، در آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت:
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) ... در این هنگام درهای آسمان را با آبی فراوان و پیدرپی گشودیم؛
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (قمر/12) ... و زمین را شکافتیم و چشمههای زیادی بیرون فرستادیم؛ و این دو آب به اندازه مقدّر با هم درآمیختند (و دریای وحشتناکی شد)!
اگر از دید قرآن، باران ناشی از تبخیر دریاهاست، در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند.
و یا اینجا که بیان شده است که منشاء آب و ابر از آسمان می باشد و آب از آسمان فرو رخته شده:
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ (عبس/24) ... انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد!
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا (عبس/25) ... ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم،
أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ (واقعه/68) ... آیا به آبی که مینوشید اندیشیدهاید؟!
أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ (واقعه/69) ... آیا شما آن را از ابر نازل کردهاید یا ما نازل میکنیم؟!
وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (اعراف/57) ... او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش میفرستد؛ تا ابرهای سنگینبار را (بر دوش) کشند؛ (سپس) ما آنها را به سوی زمینهای مرده میفرستیم؛ و به وسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل میکنیم؛ و با آن، از هرگونه میوهای (از خاک تیره) بیرون میآوریم؛ این گونه (که زمینهای مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده میکنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکّر شوید!
الله آب باران را مسقیما ازآسمان نازل میکند:
وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا (نباء/14) ... و از ابرهاى متراكم، آبى ريزان فرود آورديم،
اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد، یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش باران آفریده شده است و ابر از آنجا پیدا میشود. بر طبق همین آیه، الله معتقد است آب باران از دریای آسمان سرازیر میگردد.
قابل ذکر است که، در قرآن هر جا که از کلمهی "نزول" استفاده شده، نازل شونده مستقیما از سوی خودش (الله) پائین میآید؛ چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شدهاند عبارتند از: نور (نساء/174)، من و سلوی (اعراف/160) (غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل)، کتاب (مائده/145) (قرآن)، ترازو (حدید/25)، آهن (حدید/25، لباس (اعراف/26)، باران (فرقان/48) و آب (نباء/14)!
و در آیه ای دیگر بیان می دارد که الله آنچه در اسمان از نظرها پنهان می باشد را آشکار می سازد که با توجه به سبک گویش قرآن، منظور الله همان ابر و باران می باشد:
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (نمل/25) ... چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) میسازد، و آنچه را پنهان میدارید یا آشکار میکنید میداند؟!
9- سایر خرافات بیان شده در قرآن در مورد کوه
در داستان موسی، الله با جاوه کردن بر کوه آنرا خرد می کند:
وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (اعراف/143) ... و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد (خرد کرد)؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!»
الله به منافقان یهودی که به اسلام نمی آوردند گفت:
لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (حشر/21) ... اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابر آن خاشع میشود و از خوف خدا میشکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم، شاید در آن بیندیشید!
محمد باور داشت که کوه به همراه درخت و ... الله را سجده میکنند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ ۖ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ ۗ وَمَن يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ (حج/18) ... آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و کسانی که در زمینند برای خدا سجده میکنند؟! و (همچنین) خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان، و بسیاری از مردم! امّا بسیاری (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمی است؛ و هر کس را خدا خوار کند، کسی او را گرامی نخواهد داشت! خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام میدهد!
و باز در آیات دیگری بدین گونه برای کوه، روح و روان قائل بود؛ مسیحیان میگویند که عیسی پسر خداست:
وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا (مریم/88) ... و گفتند: «خداوند رحمان فرزندی برای خود برگزیده است».
الله میگوید که نزدیک است از این سخن کوهها در هم ریخته شوند:
لَّقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا (مریم/89) ... راستی مطلب زشت و زنندهای گفتید!
تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا (مریم/90) ... نزدیک است به خاطر این سخن آسمانها از هم متلاشی گردد، و زمین شکافته شود، و کوهها بشدّت فرو ریزد...
و در این ایه میگوید که " و به يقين آنان نيرنگ خود را به كار بردند، و نیرنگشان با (نزد) الله است، هر چند از (شدت) نیرنگشان كوهها از جاى كنده میشد".
وَأَنذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ نُّجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ ۗ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُم مِّن قَبْلُ مَا لَكُم مِّن زَوَالٍ (ابراهیم/44) ... و مردم را از روزی که عذاب الهی به سراغشان میآید، بترسان! آن روز که ظالمان میگویند: «پروردگارا! مدّت کوتاهی ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذیریم و از پیامبران پیروی کنیم!» (امّا پاسخ میشنوند که:) مگر قبلاً سوگند یاد نکرده بودید که زوال و فنایی برای شما نیست؟!
وَسَكَنتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ (ابراهیم/45) ... (آری شما بودید که) در منازل (و کاخهای) کسانی که به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید؛ و برای شما آشکار شد چگونه با آنان رفتار کردیم؛ و برای شما، مثلها (از سرگذشت پیشینیان) زدیم (باز هم بیدار نشدید)!
وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ (ابراهیم/46)... آنها نهایت مکر (و نیرنگ) خود را به کار زدند؛ و همه مکرها (و توطئههایشان) نزد خدا آشکار است، هر چند مکرشان چنان باشد که کوهها را از جا برکند!
اگر قران جلو این قوم کافر کوهها را به حرکت دربیاورد، باز ایمان نمیآورند:
كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ ۚ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ (رعد/30) ... همان گونه (که پیامبران پیشین را مبعوث کردیم،) تو را به میان امّتی فرستادیم که پیش از آنها امّتهای دیگری آمدند و رفتند، تا آنچه را به تو وحی نمودهایم بر آنان بخوانی، در حالی که به رحمان [= خداوندی که رحمتش همگان را فراگرفته] کفر میورزند؛ بگو: «او پروردگار من است! معبودی جز او نیست! بر او توکّل کردم؛ و بازگشتم بسوی اوست!»
وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ (رعد/31) ... اگر بوسیله قرآن، کوهها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ایمان نخواهند آورد!) ولی همه کارها در اختیار خداست! آیا آنها که ایمان آوردهاند نمیدانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت میکند (امّا هدایت اجباری سودی ندارد)! و پیوسته بلاهای کوبندهای بر کافران بخاطر اعمالشان وارد میشود، و یا بنزدیکی خانه آنها فرود میآید، تا وعده (نهایی) خدا فرا رسد؛ به یقین خداوند در وعد؛ خود تخلّف نمیکند!
و در داستان سلیمان، کوه تسبیح الله می گوید:
وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ (انبیاء/78) ... و داوود و سلیمان را (به خاطر بیاور) هنگامی که درباره کشتزاری که گوسفندان بی شبان قوم، شبانگاه در آن چریده (و آن را تباه کرده) بودند، داوری میکردند؛ و ما بر حکم آنان شاهد بودیم.
فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ ۚ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ ۚ وَكُنَّا فَاعِلِينَ (انبیاء/79) ... ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم؛ و به هر یک از آنان (شایستگی) داوری، و علم فراوانی دادیم؛ و کوهها و پرندگان را با داوود مسخّر ساختیم، که (همراه او) تسبیح (خدا) میگفتند؛ و ما این کار را انجام دادیم!
اصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ (ص/17) ... (ای محمد) در برابر آنچه (کافران) میگویند شکیبا باش، و به خاطر بیاور بنده ما داوود صاحب قدرت را، که او بسیار توبهکننده بود!
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ (ص/18) ... ما کوهها را مسخّر او (داود) ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح میگفتند!
وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا ۖ يَا جِبَالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَالطَّيْرَ ۖ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ (سبأ/10) ... و ما به داود از سوی خود فضیلتی بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوهها و پرندگان گفتیم:) ای کوهها و ای پرندگان! با او همآواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را برای او نرم کردیم.
سایبان شدن کوه بالا سر یهودیان:
يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ ۚ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَىٰ أَكْبَرَ مِن ذَٰلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ۚ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَن ذَٰلِكَ ۚ وَآتَيْنَا مُوسَىٰ سُلْطَانًا مُّبِينًا (نساء/153) ... اهل کتاب از تو میخواهند کتابی از آسمان (یکجا) بر آنها نازل کنی؛ (در حالی که این یک بهانه است؛) آنها از موسی، بزرگتر از این را خواستند، و گفتند: «خدا را آشکارا به ما نشان ده!» و بخاطر این ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت. سپس گوساله (سامری) را، پس از آن همه دلایل روشن که برای آنها آمد، (به خدایی) انتخاب کردند، ولی ما از آن درگذشتیم (و عفو کردیم) و به موسی، برهان آشکاری دادیم.
وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا (نساء/154) ... و کوه طور را بر فراز آنها برافراشتیم؛ و در همان حال از آنها پیمان گرفتیم، و به آنها گفتیم: «(برای توبه،) از در (بیت المقدس) با خضوع درآیید!» و (نیز) گفتیم: «روز شنبه تعدّی نکنید (و دست از کار بکشید!)» و از آنان (در برابر همه اینها،) پیمان محکمی گرفتیم.
وَإِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّوا أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (اعراف/171) ... و (نیز به خاطر بیاور) هنگامی که کوه را همچون سایبانی بر فراز آنها بلند کردیم، آنچنان که گمان کردند بر آنان فرود میآمد؛ (و در همین حال، از آنها پیمان گرفتیم و گفتیم:) آنچه را (از احکام و دستورها) به شما دادهایم، با قوّت (و جدیت) بگیرید! و آنچه در آن است، به یاد داشته باشید، (و عمل کنید،) تا پرهیزگار شوید!
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاسْمَعُوا ۖ قَالُوا سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَأُشْرِبُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ ۚ قُلْ بِئْسَمَا يَأْمُرُكُم بِهِ إِيمَانُكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (بقره/93) ... و (به یاد آورید) زمانی را که از شما پیمان گرفتیم؛ و کوه طور را بالای سر شما برافراشتیم؛ (و گفتیم:) «این دستوراتی را که به شما دادهایم محکم بگیرید، و درست بشنوید!» آنها گفتند: «شنیدیم؛ ولی مخالفت کردیم.» و دلهای آنها، بر اثر کفرشان، با محبت گوساله آمیخته شد. بگو: «ایمان شما، چه فرمان بدی به شما میدهد، اگر ایمان دارید!»
10- دریای شیرین و گوارا کجاست؟! (تأیید اعتقاد پیشنینان در تشکیل مراوید هنگام بارش باران بر دریا)
بارها شنیده شده که مسلمین برای اینکه معجزهای از قرآن استخراج کنند، به مخلوط نشدن دو دریا، یکی شیرین و دیگری شور استناد مینمایند؛ در رابطه با هر خرافه پرست، قاعده کلی چنین است که همیشه محکمترین دلیل علمی ایشان، خرافه ترین آن نیز خواهد بود؛ اکنون با استناد به آیات قرآن و فهم پیشینان از این آیات، به بررسی آنان پرداخته میشود.
قرآن در خصوص توصیف دریای شور و شیرین میگوید:
وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ ۖ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا ۖ وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (فاطر/12) ... دو دریا یکسان نیستند: این یکی دریایی است که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و آن یکی شور و تلخ و گلوگیر؛ (امّا) از هر دو گوشتی تازه می خورید و وسایل زینتی استخراج کرده میپوشید؛ و کشتیها را در آن میبینی که آنها را میشکافند (و به سوی مقصد پیش میروند) تا از فضل خداوند بهرهگیرید، و شاید شکر (نعمتهای او را) بجا آورید!
الله در ادامه از وجود حائلی (برزخی) میان این دو دریا سخن می راند:
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِيَ وَجَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا ۗ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (نمل/61) ... (آیا بتهایی که معبود شما هستند بهترند) یا کسی که زمین را مستقرّ و آرام قرار داد، و میان آن نهرهایی روان ساخت، و برای آن کوههای ثابت و پابرجا ایجاد کرد، و میان دو دریا مانعی قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند؛ با این حال) آیا معبودی با خداست؟! نه، بلکه بیشتر آنان نمیدانند (و جاهلند)!
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا (فرقان/53) ... او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگر شور و تلخ؛ و در میان آنها برزخی (حایل و جداگری) قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر یک به دیگری میگوید:) دور باش و نزدیک نیا!
"مَرَج" در زبان عربی در اصل به معنی "روان شدن به سوی هم، در آمیختن و درهم شدن" است. "هرج و مرج" در زبان فارسی هم به همین معنی و معادل "قر و قاتی" یا "درهم و برهم" است. برای اینکه بهتر متوجه منظور قرآن در معنی "مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ" بگردیم، به آیهای دیگر از قران نگاه میکنیم:
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمان/19) ... دو دريا (شور و شیرین) را كه به سوی هم روان کرد (را در کنار هم قرار داد)، در حالی که به هم برخورد میکنند (با هم تماس دارند).
پس "مرج" در این مورد به معنی "روان کردن به سوی هم به قصد در آمیخته شدن" است؛ این بدان معناست که این دو دریا در حالت عادی از هم فاصله دارند به گونهای توانائی در آمیختن و روان شدن به سوی هم را ندارند، الله میان این دو را "برزخ" که به معنی "مانع بزرگ و حایل" است گذاشته و هرگاه الله اراده کرد، این دو را به سوی هم روان میکند تا به هم برخورد نمایند.
قرآن در ادامه میگوید:
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمان/20) ... ميان آن دو (دریای شور و شیرین)، حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمىكنند.
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (رحمان/21) ... پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
گاهی الله مانع را بر میدارد تا این دو دریا با هم در آمیزند! اما حاصل این درآمیختن چیست؟ قرآن پاسخ این پرسش را در ادامه میدهد! ... تشکیل "مراورید و مرجان":
يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ (رحمان/22) از (در هم آمیختن) آن دو (دریای شور و شیرین)، مروارید و مرجان بیرون میآید.
اما این دو دریا کدامند که طبق نظر قرآن از درآمیختنشان مروارید و مرجان تولید میشود؟! آیا می توان این را برداشت نمود که منظور از دو دریا، یکی آسمانی که منشاء آب شیرین باران است و دیگری دریای متعارف روی زمین که آبی شور دارد؟! آیا محمد تحت تاثیر مصرف مواد مخدر توهمزا، آسمان را به مانند دریایی معکوس در بالای زمین می پنداشته که منشاء آب شیرین است؟!!!
دلیل علمی تشکیل مروارید: میدانیم که مروارید در بدن صدفی خاص و زمانی تشکیل میگردد که جسمی خارجی و ریز (در حد دانه ریگ) وارد بدنش گردد.
پس چرا محمد گفته که مروارید از آمیخته شدن دو دریای شیرین و شور پدید میآید؟!!! آیا این گفته محمد می تواند ریشه در خرافات و باور نادرست گذشتگان داشته باشد؟!!!
برای پاسخ به این پرسش، ایتدا سراغ فهم مفسران قدیم قرآن از این آیه میرویم؛ زیرا در زمان آنان هنوز بشر دلیل علمی تشکیل مروارید در بدن صدف را نمیدانست؛ پس ایشان به اصطلاح امروزی اگر هم ماله کش بودند از دلیل علمی تشکیل مروارید در بدن صاف آگاهی نداشتند.
طبری میگوید: ... مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (رحمان/19) ... بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ (رحمان/20) ؛ قال ... "بحر فی السماء و بحر في الارض" ... که منظور از دو دریائی که به سوی هم روان میشوند تا به هم برسند، دریای آسمان و دریای زمین است. فخر رازی، ابن کثیر، بغوی و قرطبی که از بزرگترن مفسران قرآن هستند، نیز میگویند که محکمترن قول در تفسیر آیه این است که در جهان دو دریا وجود دارد، یکی در آسمان و دیگری در زمین و تشکیل صدف از باریدن باران در دریا و بر دهن صدفی است که به سطح آمده است.
پس قطعا می توان نتیجه گرفت که، محمد اعتقاد داشت در آسمان نیز دریائی وجود دارد که منشأ رویش ابر و باران است، این همان دریای شیرین است و دریای شور هم دریای زمینی است.
بعلاوه، باور نادرست گذشتگان این بود که هنگامی که باران میبارد، صدفها از درون دریا به سطح میآیند، دهنشان را باز میکنند تا قطرهای از باران بر دهنشان بیفتد و در نتیجه درونشان مرواید تشکیل گردد (مراورید سخت شدن همین قطره در بدن صدف است)؛ فهم پیشنیان از آیه نیز دقیقا همین موضوع است که ریشه در خرافات داشته و محمد آن را در قرآن نیز از جانب الله انعکاس داده است.
11- رعد و برق در قرآن! رعد گرزی آتشین در دست دارد که ابرها را به مکان بارش میبرد در احادیث!
قرآن در مورد رعد بیان مینماید که این صدا در واقع صدای ستایش و سپاسگزاری رعد از الله است و فرشتگان با شنیدن این صدا از ترسش به تسبیح الله مشغول میشوند، یعنی رعد به همراه سایر فرشتگان به تسبیح الله مشغول میشوند:
هُوَ الَّذِي يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنشِئُ السَّحَابَ الثِّقَالَ (رعد/12) ... او کسی است که برق را به شما نشان میدهد، که هم مایه ترس است و هم مایه امید؛ و ابرهای سنگینبار ایجاد میکند!
وَيُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْسِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ (رعد/13) ... و رعد به حمد او و (نیز) فرشتگان از ترس او، تسبیح و حمد او میگوید! و صاعقهها را میفرستد؛ تا با آنها هر كه را (الله) بخواهد مورد اصابت قرار دهد، (در حالی که آنها با مشاهده این همه آیات الهی، باز هم) درباره خدا به مجادله مشغولند! و او قدرتی بیانتها (و مجازاتی دردناک) دارد!
الله صاعقه را جهت ترساندن کافران و منافقان و نشان دادن قدرت خود به آنها بوجود می آورد:
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَّا يُبْصِرُونَ (بقره/17) ... آنان [= منافقان] همانند کسی هستند که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک، راه خود را پیدا کند)، ولی هنگامی که آتش اطراف او را روشن ساخت، خداوند (طوفانی میفرستد و) آن را خاموش میکند؛ و در تاریکیهای وحشتناکی که چشم کار نمیکند، آنها را رها میسازد.
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ (بقره/18) ... آنها کران، گنگها و کورانند؛ لذا (از راه خطا) بازنمیگردند!
أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ ۚ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ (بقره/19) ... یا همچون بارانی از آسمان، که در شب تاریک همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد. آنها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوشهای خود میگذارند؛ تا صدای صاعقه را نشنوند. و خداوند به کافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند).
يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ ۖ كُلَّمَا أَضَاءَ لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُوا ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (بقره/20) ... (روشنائی خیره کننده) برق، نزدیک است چشمانشان را برباید. هر زمان که (برق جستن میکند، و صفحه بیابان را) برای آنها روشن میسازد، (چند گامی) در پرتو آن راه میروند؛ و چون خاموش میشود، توقف میکنند. و اگر خدا بخواهد، گوش و چشم آنها را از بین میبرد؛ چرا که خداوند بر هر چیز تواناست.
و یا این آیه:
وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (رم/24) ... و از آیات او این است که برق و رعد را به شما نشان میدهد که هم مایه ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران)، و از آسمان آبی فرو میفرستد که زمین را بعد از مردنش بوسیله آن زنده میکند؛ در این نشانههایی است برای جمعیّتی که میاندیشند!
در مورد فهم این آیات و منظور محمد از گفتههایش بهتر است به تفسیرهائی مراجعه نمائیم که پیش از اینکه دلیل رعد برق کشف شود، نوشته شدهاند؛ در این مورد هم تفسیرهای شیعه و هم سنی به چنان خرافاتی برخورد میکنیم که باعث خندهی هر اهل دانشی میگردد:
فیض کاشانی از مفسرین شیعه و متوفای 1090 هجری قمری در تفسیر آیه از قول محمد میگوید که "از پیامبر در مورد رعد پرسیده شد پس پاسخ داد: رعد فرشتهی موکل ابرهاست و گرزی از آتش در دست دارد که ابرها را به سوی مکان مورد نظر هدایت میکند؛ وی همچنین میگوید رعد صدای فرشتهای است بزرگتر از مگس و کوچکتر از زنبور (تفسیر الصافی فیص کاشانی / جلد 3 /صفحهی 61).
همین حدیث را نیز حر عاملی بیان میکند که رعد صدای فرشتهای است بزرگتر از مگس و کوچکتر از زنبور و اگر کسی بخواهد این صدا را بشنود باید بگوید پاک و منزه است کسی که رعد با ستایشش و فرشتگان هم از ترسش او را تسبیح میکنند (وسائل الشیعه - الاسلامیه /حر عاملی/ جلد 5/ صفحه 167) و (من لایحضره الفقیه / شیخ صدوق / جلد 1 / صفحه 526).
همین موضوع را ترمذی سنی در تفسیر همین آیه و نسائی در الکبری جلد 5 صفحه 336 نیز بیان مینماید و شیخ آلبانی در صحیح الجامع حدیث شماره 3553 آن را صحیح میداند: ... یهودیان نزد پیامبر رسیدند و گفتند: ای ابا القاسم، ما را از رعد آگاه کن و آن چیست؟ پیامبر گفت: رعد فرشتهای از فرشتگان موکل ابرهاست، گرزی از آتش دارد که ابرها را به جائی که بخواهد هدایت میکند، پس (یهودیان) گفتند: این صدائی که میشنویم صدای چیست؟ پیامبر گفت: نالهی ابر است هنگامی که ناله میکند تا اینکه برسند به جائی که دستور داده شده، گفتند: راست گفتی (سنن ترمذی/کتاب تفسیر قرآن باب سورهی رعد). علامه مجلسی همین حدیث را با اندکی تفاوت نقل میکند و البته در ادامه میگوید که این صدا صدای تسبیح کردن الله از سوی رعد است.
مجلسی همچنین در بحار الانوار به نقل از تفسیر عیاشی از قول امام صادق میگوید: ابو بصیر گفت از او (امام صادق) پرسیدم که رعد چیست؟ گفت: همانا او(رعد) مانند مردی است شتری را میراند و فریاد میزند "های های" یا مانند این. و گفتم برق چیست؟ به من گفت: آن گرز فرشتهای است که ابرها را میزند و به مکانی که الله خواسته باران ببارد هدایتشان میکند(6). (بحارالانوار جلد 56/صفحهی 379). همین حدیث را عیاشی در تفسیر آیهی بالا از امام صادق نقل میکند(7) و از قول شیخ طبرسی که از مفسرین به نام شیعه و متوفای سال 548 هجری قمری میگوید: تسبیح کردن رعد دلیلی بر پاک بودن الله تعالی و واجب شدن اطاعت از اوست و گفته شده همانا رعد فرشتهای است که ابرها را هدایت میکند و با صدایش آنها را به ناله میکشاند؛ و او پروردگارش را تسبیح میکند و روایت شده از پیامبر که اگر بندگانم از من پیروی کنند شب را باران بر آنها میبارانم و روز را خورشید به آنها مینمایانم و صدای رعد را به گوششان نمیرسانم و پیامبر هنگامیکه صدای رعد را میشنید میگفت: پاک است کسی که رعد برای ستایش او را تسبیح میکند(8).(بحار الانوار جلد 56/ صفحه 356)
البته احادیث هم شیعه و هم اهل سنت در این مرد بسیار زیاد است و از جمله مواردی است که هر دو فرقه بر آن اتفاق نظر دارند؛ به نظر میرسد هدف از این آیه ترسانیدن مردم از الله و وادار کردن آنان به تسبیح و تکریم این خدا باشد چیزی که مانع از نزول بلای برخورد صاعقه میشود.
در این دو آیه نیز الله هیچگونه صحبتی از نقش رعد و برق در تشکیل و نزول باران نمی نماید:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ ۖ يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ (نور/43) ... آیا ندیدی که خداوند ابرهایی را به آرامی میراند، سپس میان آنها پیوند میدهد، و بعد آن را متراکم میسازد؟! در این حال، دانههای باران را میبینی که از لابهلای آن خارج میشود؛ و از آسمان از كوههايى كه در آنجاست، دانههای تگرگ نازل میکند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان میرساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف میکند؛ نزدیک است درخشندگی برق آن (ابرها) چشمها را ببرد!
وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۚ كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (اعراف/57) ... او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش میفرستد؛ تا ابرهای سنگینبار را (بر دوش) کشند؛ (سپس) ما آنها را به سوی زمینهای مرده میفرستیم؛ و به وسیله آنها، آب (حیاتبخش) را نازل میکنیم؛ و با آن، از هرگونه میوهای (از خاک تیره) بیرون میآوریم؛ این گونه (که زمینهای مرده را زنده کردیم،) مردگان را (نیز در قیامت) زنده میکنیم، شاید (با توجه به این مثال) متذکّر شوید!
جالب اینجاست که از دید قرآن و محمد، ابر از آسمان میروید و اصلا به چرخه گردش آب روی کره زمین در آیه نور/43 اشاره ای نشده است. در داستان طوفان نوح نیز به روشنی اشاره شده که ما در آن هنگام، در آسمان را باز کردیم و آب با شدت تمام بر زمین ریخت:
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ (قمر/11) ... در این هنگام درهای آسمان را با آبی فراوان و پیدرپی گشودیم؛
وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَىٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (قمر/12) ... و زمین را شکافتیم و چشمههای زیادی بیرون فرستادیم؛ و این دو آب به اندازه مقدّر با هم درآمیختند (و دریای وحشتناکی شد)!
اگر از دید قرآن، باران ناشی از تبخیر دریاهاست، در آن صورت در جریان طوفان نوح امکان نداشت که کل گیتی را آب فرا گیرد و هیچ خشکی بر جای نماند.
و یا اینجا که بیان شده است که منشاء آب و ابر از آسمان می باشد و آب از آسمان فرو رخته شده:
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ (عبس/24) ... انسان باید به غذای خویش (و آفرینش آن) بنگرد!
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا (عبس/25) ... ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم،
أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ (واقعه/68) ... آیا به آبی که مینوشید اندیشیدهاید؟!
أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ (واقعه/69) ... آیا شما آن را از ابر نازل کردهاید یا ما نازل میکنیم؟!
الله آب باران را مسقیما ازآسمان نازل میکند:
وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا (نباء/14) ... و از ابرهاى متراكم، آبى ريزان فرود آورديم،
اگر قرآن را بخوانیم متوجه خواهیم شد که در دنیا دو دریا وجود دارد، یکی دریای زمینی و دیگری دریای آسمان دریای زمینی برای صید و کشتیرانی است و دریای آسمان برای بارش باران آفریده شده است و ابر از آنجا پیدا میشود. بر طبق همین آیه، الله معتقد است آب باران از دریای آسمان سرازیر میگردد.
قابل ذکر است که، در قرآن هر جا که از کلمهی "نزول" استفاده شده، نازل شونده مستقیما از سوی خودش (الله) پائین میآید؛ چیزهائیکه مستقیما از طرف الله نازل شدهاند عبارتند از: نور (نساء/174)، من و سلوی (اعراف/160) (غذائی مخصوص برای بنی اسرائیل)، کتاب (مائده/145) (قرآن)، ترازو (حدید/25)، آهن (حدید/25، لباس (اعراف/26)، باران (فرقان/48) و آب (نباء/14)!
و در آیه ای دیگر بیان می دارد که الله آنچه در آسمان از نظرها پنهان می باشد را آشکار می سازد که با توجه به سبک گویش قرآن، منظور الله همان ابر و باران می باشد:
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَمَا تُعْلِنُونَ (نمل/25) ... چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است خارج (و آشکار) میسازد، و آنچه را پنهان میدارید یا آشکار میکنید میداند؟!
....
....
....