top of page

الله چیست و چگونه است؟

الله؛ نام یکی از بت های پیش از اسلام!!!

اعراب پیش از اسلام به دینهای مختلفی گرایش داشتند. اکثر آنها به چندین خدا (polytheistic) اعتقاد داشتند و نیز قبایلی بودند که به دین مسیحیت و یهودیت ایمان آورده بودند. قبایل مختلف شبه جزیره عرب، سمبل هایی برای خدایان، شیاطین، جن ها، آدم-خداسان ها (نیمه انسان نیمه خدا) و انواع و اقسام موجودات متفاوت، ساخته بودند و این سمبل ها را در کعبه (در مکه) نگه داری می کردند. سمبل هایی برای مسیح و مریم (برای قبایل مسیحی) نیز در کعبه نگه داری می شده است. که در کتاب Freeman-Grenville, Islam: An Illustrated History نیز به آن اشاره شده است.

تاریخ نگاران مسلمان از آن دوران به عنوان "دوران جاهلیت" یاد می کنند. عجبا که اینان بت خودشان را برتر متصور شده اند!

کارن آرمسترانگ (Karen Armstrong) در کتاب Islam: A Short History ادعا می کند که "کعبه به هبل (یکی از بت ها/سمبل ها) اختصاص داده شده بود و شامل 360 بت بود که احتمالا هر کدام یا نماد یک روز از سال بودند، و یا تندیس های خدایان عرب بودند. قبایل شبه جزیره عرب، چه مسیحی و چه چند-خدایی ها، سالیانه یکبار در مکه برای مراسم عبادت (حج) به هم ملحق می شدند."

اطلاعاتی که از متون مختلف بجا مانده است بر این تاکید دارند که کعبه محل نگه داری بت های گوناگون بوده است که هر کدام نشان مقدس قبیله ای بوده است که داخل کعبه و یا اطراف آن نگه داری می شده اند. اعراب در تمامی مسائل به این بت ها رجوع می کردند و حتی از اسامی بت ها در نام گذاری فرزندان شان استفاده می کردند.

بعضی از این بت ها اهمیت ویژه ای داشتند که تاریخ نگاران به شرح آنها پرداختند که به ترتیب اهمیت، تعدادی از آنها را نام می بریم.

هبل: سالار (سرور) خدای خدایگان، مهمترین خدا

لات: الهه ماه

عزی: الهه آفرینندگی که بعنوان "قویترین" و یا "با عظمت ترین" نیز شناخته می شده

منات: الهه سرنوشت که قدیمی ترین بت در بین این بت های عرب بوده است. حتی اعراب نام بچه های خود را با نام این بت نام گذاری می کردند. مانند: بنده منات (عبد منات)

بت های درخور توجه دیگری هم وجود داشتند که به شرح آنها پرداخته شده است اما یک بت اهمیت فراوانی دارد که اسلام و تاریخ نویسان مسلمان تلاش بسیاری کردند که هیچ اثری از آن بجا نماند. آن بت الله نام داشت که خدای "سازنده" (آفریننده) و اهدا کننده باران، نزد عرب های پیش از اسلام بود. البته بت الله، تنها نبود، همکار و هم صحبت داشت، پسر ها و دخترهایی داشت. ساکنان مکه بر این باور بودند الله و جن ها رابطه خویشاوندی دارند و بت های لات و عزی و منات، دخترهای الله بودند. اعراب در شرایط نارحتی و درد و رنج به سراغ الله می رفتند. آنها در نام گذاری هم از کلمه الله استفاده می کردند. بطور مثال نام پدر محمد، عبدالله بود. به معنای "بنده الله" و یا "خدمتگذار الله".

بنابراین بی جهت نبوده است که تاریخ نگاران مسلمان تلاش بسیاری برای مخفی کردن تاریخچه بت الله و اهمیت آن نزد اعراب پیش از اسلام، داشته اند و البته همچنان دارند.

در تاریخ اسلام آمده است که محمد بت های کعبه را می شکند اما تمامی مشخصات و ویژگیهای آنها را به الله خود، نسبت می دهد. و البته یک بت دیگر به نام سنگ سیاه (حجر السود) را باقی می گذارد و خود محمد این سنگ را مورد ستایش قرار می دهد و می بوسد! محمد بر این اعتقاد بوده که این سنگ از بهشت آمده است. این سنگ که احتمالا بقایای یک شهاب سنگ است در طول زمان آسیب دیده است و به قطعات کوچک تر شکسته شده است. برای اینکه موضوع برای مسلمانان ایجاد سوال نکند که "ای بابا، این الله هم که نتوانست یک سنگ را درست نگه داری کند!" این قطعات را بوسیله میخ های نقره ای رنگ به یک قاب نقره ای وصل کردند و در کنار هم نگه داشتند. بهر حال اگر همچنان اعتقاد دارید که این سنگ از بهشت (مکان تخیلی) آمده است، با یکسری آزمایش براحتی می توان خلاف این موضوع را ثابت کرد. کافیست که مسلمانان به این آزمایش رضایت دهند. این هم شواهد تاریخی که این خدا، الله و یا هر نامی که شما می دانید، ساخته و پرداخته ذهن آدمی بوده است که حتی توان مراقبت از سنگ فرضی خود را نداشته است.

 

مشخصات و صفات انسانی الله در قرآن

صفاتی که قرآن برای الله خدای مسلمانان بیان می‌نماید (تجسیم)، دقیقا صفات انسانی است که برخی اوقات در نهایت مهربانی قرار دارد گاهی هم در نهایت خشم و غضب مانند دشنام دادن او به ابولهب و زنش و آرزی بریده شدن هر دو دست ابولهب، آرزوئی که هیچگاه محقق نشد؛ صفات رحمان و رحیم و همچنین قهار(خشمناک) و منتقم (انتقام گیرنده) در همین راستاست؛ برخی دیگر از صفاتش بعد دیگر انسان می‌باشد مانند اینکه آزمایش می‌کند تا بر امری اگاهی پیدا نماید؛ تمامی این صفات معنوی هستند، اما آیا صفات ملموس فیزیکی برای الله در منابع معتبر اسلامی بیان شده که در راستای صفات فیزیکی انسان باشد؟ برای پاسخ به این پرسش به قرآن مراجعه می‌کنیم.

زمانی که در سال ششم هجری حدود 1500 ازمسلمانان به همراه محمد برای ادای عمره راهی مکه شدند قریشیان راه آنان را بستند، محمد عثمان ابن عفان را جهت توضیح اینکه هدف جنگ نیست بلکه ما می‌خواهیم عمره را به جا بیاوریم به مکه فرستاد، پس از اینکه عثمان دیر کرد، مسلمانان گمان کردند که او را کشتند، این بود که محمد از آنان خواست تا با هم بیعت نمایند که برای انتقام از خون عثمان با آنانه بجنگند، آنان زیر درختی نشتستند و هر کدام گروه گروه دستشان را به نشانه‌ی بیعت با محمد روی هم گذاشتند، محمد هم از قول الله آیه‌ای بیان نمود که الله از این کارآنان بسیار خرسند گشته :

لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا (فتح/18) ... به راستی که خداوند از مؤمنان، چون با تو در زیر آن درخت بیعت کردند، خشنود شد، و می‌دانست که در دلهایشان چیست، و آنگاه آرامش [خود] را بر آنان نازل کرد و به پیروزی‌ای نزدیک پاداششان داد.

محمد به گفته بالا بسنده ننمود و از شدت خوشحالی دست الله را هم بر دست آنان گذاشت:

إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (فتح/10) ... بی‌گمان کسانی که با تو بیعت می‌کنند، در واقع با خداوند بیعت می‌کنند، دست خداوند برفراز دست ایشان است، پس هر کس که پیمان شکند، همانا به زیان خویش پیمان شکسته است، و هر كه بر آنچه با الله پیمان بسته وفادار بماند به زودى الله پاداشى بزرگ به او می‌بخشد.

برخی ممکن است بگویند در اینجا منظور از دست قدرت است، اگر چنین است باز الله خود را به یکی از ایزارهای انسانی تشبیه کرده که انسانها آن را نماد قدرتشان می‌دانند، البته در این آیه و آیات پائین کاملا واضح است که منظور از دست همان دستی است که انسانها دارند:

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ  (ص/74) گفت اى ابليس، چه چيزى تو را از سجده به آنچه که با دستان خويش آفريده‏ام، بازداشت؟ آيا خودبزرگ بینی نمودی يا از بلندمرتبگانی؟

وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (ذاریات/47) ما آسمان را با دست بنا نمودیم و همانا ما آنرا وسعت دهنده (ی همه چیز) هستیم. 

در آیه زیر نیز به الله صفات انسانی داده شده که روز قیامت زمین در پنجه (چپ) و آسمان در دست راست اوست :

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ [٣٩:٦٧] ... و خداوند را چنانکه سزاوار قدر اوست ارج ننهادند، حال آنکه سراسر زمین در روز قیامت در قبضه قدرت اوست، و آسمانها به دست او درهم نوردیده می‌گردد، منزه است او و فراتر است از آنچه برای او شریک می‌دانند

این آیه می‌خواهد بزرگی الله را نشان دهد و بگوید که زمین را در مشتش می‌گیرد، در صورتی که با توجه به دانش امرزی بشری چیزی جز حقارت او را نشان نمی‌دهد، زیرا اگر کره زمین در مشت الله جا بگیرد بدان معناست که خدای مورد نظر اسلام بسیار کوچکتر از منظومه خورشیدی است تا چه برسد به کهکشان راه شیری که شامل ملیاردها ستاره است و اگر بدانیم که در جهان صد ملیارد کهکشان وجود دارد بیشتر به حقارت این خدا پی می‌بریم.

و ایات مشابه دیگر، اکنون منابع معتبر حدیثی هر دو فرقه‌ی اسلام را بررسی می‌نمائیم.

در تفسیر الصافی فیض کاشانی از قول محمد گفته شده که الله یک مشت خاک رس را با دست راستش گرفت و با هر دو دستش مخلوط کرد... (تفسیر الصافی / جلد 1 / صفحه 414) ... جالب است بدانید که در همین کتاب گفته شده پس از اینکه الله حوا را آفرید  آدم او را در شکاف باسن خود قرار داد تا دلیلی باشد که زن باید دنبال رو مرد باشد.

در تفسیر المیزان به نقل از الکافی شیخ کلینی آمده است:

هنگامی که الله خواست آدم را خلق کند، در اولین لحظات از روز جمعه جبرئیل را برانگیخت، دست راستش را مشت کرد، مشتی  که از آسمان هفتم تا آسمان دنیا ادامه داشت و از هر آسمان خاکی را گرفت و یک مشت خاک دیگری هم از زمین هفتم بالائی و مشتی هم از زمین هفتم پائینی گرفت، پس الله عزوجل کلمه‌اش را دستور داد و (خاک) مشت اولی را با دست راست و مشت دومی را با دست چپ گرفت پس گل را سرشت دو سرشتی و در زمین و آسمان منتشر کرد، پس به کسی که در دست راستش بود گفت: "از تو رسولان و پیامبران و اوصیا و صدیقین و مؤمنین و شهداست، هر کسی که برایش کرامت می‌خواهم پس واجب است برای آنها آنچه که برایشان است و آنچه که می‌گوید همانگونه که گفت و به کسی که در دست چپش بود گفت "از تو مشرکین و منافقین و طاغوتها است و کسی که بخواهم شقی و بدکار باشد پس واجب است که آنچه که می‌گوید همانگونه که گفت.

سپس هر دو خاک را باهم مخلوط نمود و این است تفسیر " ان الله فالق الحب و النوی"... (انعام/95)؛ پس الحب گل مؤمن است که الله در آن مهرورزی گذاشته و "النوی" گل کافر است که ... (تفسیر المیزان / جلد 7 / صفحه 308)

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ (انعام/95) ... خداوند، شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج می‌سازد، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؛ این است خدای شما! پس چگونه از حقّ منحرف می‌شوید؟!

در روایات متعدد و با سند صحیح از هر دو مذهب اسلامی وارد شده که الله آدم را به شکل خودش خلق نمود:

در صحیح بخاری حدیث شماره 6227 و در صحیح بخاری حدیث شماره 2841 از قول محمد گفته شده که الله آدم را به شکل خودش آفرید، قدش 60 گز بود؛ همین حدیث در صحیح مسلم حدیث شماره 2612 به شکل دیگری هم وجود دارد:

الله عزول خلق آدم علی صورته.

شیعه در توجیه حدیث بالا می‌گوید که این شکل کاملا جدیدی از مخلوقش بود که الله آن را برگزید و ان را به خود نسبت داد همانگونه که کعبه و روح به خود نسبت داد و گفت "خانه‌ام" و "از روحم در آن دمید"  (الکافی شیخ کلینی / جلد 1 / صفحه 134؛ شیخ صدوق /کتاب التوحید / صفحه 103 ؛ تفسیر المیزان / جلد 12 / صفحه 174)

همچنین الله دارای چشم است:

 فَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ ۙ فَاسْلُكْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ مِنْهُمْ ۖ وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا ۖ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (مؤمنون/27) به او (نوح) وحی نمودیم که کشتی را جلو چشمان ما (زير نظر ما ) و با وحی ما بساز و هنگامی که فرمان ما  رسيد و آب از تنور بيرون شد، از هر جنسی دو تا و نيز خانواده‌ی خود را مگر آن کس که پيش از اين در باره او سخن رفته است (زنت) با خود ببر و درباره ستمکاران با من سخن مگوی که آنها همه غرق شدگان هستند.

وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا ۚ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (هود/37) ... و (اکنون) جلو چشمان ما (در حضور ما) و طبق وحی ما، کشتی را بساز! و درباره آنها که ستم کردند شفاعت مکن، که (همه) آنها غرق شدنی هستند!»

و دارای صورت است:

وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ (رحمن/27) ... و ذات (صورت) باشكوه و ارجمند پروردگارت باقى خواهد ماند.

شاید گفته شود که وجه به معنی صورت نیست، به این ایه توجه فرمائید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ۚ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا ۚ وَإِن كُنتُم مَّرْضَىٰ أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ ۚ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (مائده/6) ... ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که به نماز می‌ایستید، صورت و دستها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [= برآمدگی پشت پا] مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکی از شما از محل پستی آمده [= قضای حاجت کرده‌]، یا با زنان تماس گرفته (و آمیزش جنسی کرده‌اید)، و آب (برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید! و از آن، بر صورت [= پیشانی‌] و دستها بکشید! خداوند نمی‌خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند؛ بلکه می‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید؛ شاید شکر او را بجا آورید!

شاید مسلمین بگویند که منظور الله تنها تمثیل است نه اینکه خود او واقعا دست و چشم  و صورت داشته باشد، در پاسخ باید گفت، انسان به این خاطر این تمثیلها را به کار می‌برد که خود هر کدام از آنها را دارد، زیرا اگر دست هم فرضا سنبل قدرت باشدبه دلیل دست داشتن انسان است؛  برای برخی از پرندگان چنگال و چرندگان شاخ سنبل قدرت است، چرا انسان از چنین تشبیهاتی استفاده نمی‌کند؟ پاسخش روشن است، زیرا هیچ‌کدام از اینها را ندارد، گرچه در مورد الله هنگام ساخت انسان گفته که با دستم آن را ساختم.

دربعضی از منابع اسلامی حدیثی وجود دارد که محمد الله را به شکل جوان بی ریش دید در برخی دیگر از روایات آمده که او به پایش حنا داده بود و در جائی از روایات گفته شده که دمپائی از جنس طلا پوشیده بود، به نظر من معتبرترین آنها این روایت است که از محمد نقل شده " پروردگارم را در خواب به صورت جوانی که در سرش مو داشت و دمپائی از طلا که بر فرشی از طلا بود را دیدم". (مجمع الزوائد و منبع الفوائد هیثمی/ صفحه 2158 حدیث شماره 11745)

در اصول کافی جلد 1 صفحه 102 گفته شده که محمد الخزار از امام رضا پرسید "آیا درست است رسول الله پروردگارش را به شکل جوان زیبای  30 ساله دید او می‌گوید که آن شخصی که حنا به پایش بسته بود رسول الله بود و با قلبش به الله نگاه کرد و. او مانند نوری پنهان شده‌ای بود که به  او نشان دادند و او نورهای سبز و قرمز و سفید را دید".

جالب اینجاست که بدانید الله، علاوه بر اینکه مشخصات انسانی بالا را دارد، به دلیل شکوه زیادش، خود را به انسانها نشان نمی‌دهد؛ او در زمان موسی و در پاسخ به درخواست دیدن او، گفت که:

وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَٰكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (اعراف/143) ... و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر؛ پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد. « پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»

البته با توجه به بیماری احتمالی شیزوفرنی او گفتن این جملات از او کاملا منطقی است.

 

الله ساق پای خود را جهت سجده در روز قیامت نشان می‌دهد!!!

همان گونه که بیشتر شرح داده شد، پس از شل شدن آسمان و تاریک شدن آن، نوری در آن نمایان می‌شود، این نور الله است که او را 8 فرشته در حالی که بر تختی است (عرش) آورده می‌شود.

فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (حاقه/15) ... در آن روز «واقعه عظیم» روی می‌دهد،

وَانشَقَّتِ السَّمَاءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ (حاقه/16) ... و آسمان از هم می‌شکافد و سست می‌گردد و فرومی‌ریزد!

وَالْمَلَكُ عَلَىٰ أَرْجَائِهَا ۚ وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ (حاقه/17) ... فرشتگان در اطراف آسمان قرارمی‌گیرند (و برای انجام مأموریتها آماده می‌شوند)؛ و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فراز همه آنها حمل می‌کنند!

 پس از این، الله شروع به سخن گفتن و سرکوفت دادن کفار می‌کند:

 مَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (قلم/36) شما را چه شده؟ چگونه داوری می‌کنید.

و یا:

قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا (طه/125) می‌گوید: پروردگارم، چرا مرا کور نمودی در صورتی که من بینا بودم؟

قَالَ كَذَلِكَ أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى (طه/126) (الله) می‌گويد همان گونه كه نشانه‌هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردی، امروز همان گونه فراموش می‌شوى.

این در حالی است که در یکی دیگر از آیات قرآن، بیان کرده که ما با کفار سخن نمی‌گوئیم:

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (بقره174) بدون شک كسانى كه آنچه را الله از كتاب نازل كرده پنهان کتمان می‌کنند و با بهای ناچیزی به دست می‌آوردند، آنان تنها آتش را در شکم‌هایشان می‌خوردند و اللها روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و شکنجه‌ی دردناک خواهند داشت.

 آیه بالا شامل تمامی انکار کنندگان قرآن می‌شود و یا:

إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُوْلَئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (آل عمران/77) كسانی كه پيمان با الله و سوگندهایشان را به بهای ناچیزی می‌فروشند، آنها بهره‌ای در آخرت نخواهند داشت و الله با ایشان سخن نمی‌گويد و به آنان در قیامت نگاه نمی‌کند و آنها را  پاک نمی‌نماید و برای ایشان شکنجه‌ای دردناک است.

ممکن است گفته شود که منظور در اینجا عامه کفار نیست، بلکه کسانی است که نخست مسلمان شده پیمان بستند، سپس کافر شدند؛ در پاسخ باید گفت که از دید قرآن، الله پیش از پیدایش تمامی انسانها، از تک تک آنها پیمان گرفته؛ پیمانی که به نظر می‌رسد از اسپرم‌ها گرفته است. شرح

الله در حالی که آسمان در پنجه‌ی راست اوست، می‌آید، در این حالت تمامی انسانها نظاره‌گر هیبت او هستند، او بر تخت پادشاهی  قرار دارد، وی در این هنگام از آن پائین می‌آید و ساق یکی از پاهایش نمایان می‌گردد، با کشف عورت از آن، همه دوست دارند که سجده کنند و برای این کار فرا خوانده می‌شوند، اما کفار توانائی بر این کار را ندارند، البته در احادیثی که در پائین بیان شده آمده که الله شخصا لنگش را کنار می‌زند تا ساقش نمایان گردد:

يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ (قلم/42) ... روزی که یک ساق نمایان می‌شود و برای سجده کردن صدا زده می‌شوند و (کافران) نمی‌توانند (سجده کنند).

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۖ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ (قلم/42) ... این در حالی است که چشمهایشان (از شدّت شرمساری) به زیر افتاده، و ذلّت و خواری وجودشان را فراگرفته؛ آنها پیش از این دعوت به سجود می‌شدند در حالی که سالم بودند (ولی امروز دیگر توانایی آن را ندارند)!

شاید گفته شود که منظو از کشف ساق چیز دیگری باشد، خوب به این آیه توجه فرمائید که چگونه بلقیس با مشاهده‌ی کف کاخ سلیمان گمان کرد که آنجا استخری است و شلوارش را بالا می‌زند، در این حالت ساقش نمایان می‌شود:

قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (نمل/44) ... به او گفته شد: «داخل حیاط (قصر) شو!» هنگامی که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبی است و ساق پاهای خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد؛ امّا سلیمان) گفت: «(این آب نیست،) بلکه قصری است از بلور صاف!» (ملکه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم؛ و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم!»

اما باز ممکن است برخی از مسلمین به اصطلاح روشنفکر موضوع پا داشتن الله را نپذیرند، به این حدیث که علامه طباطبائی در تفسیر قلم/42 از قول امام صادق در تفسیر المیزان نوشته توجه فرمائید:

امام صادق در تفسیر"يوم يكشف عن ساق" فرمود: کنار رفتن لنگ از ساق الله است و گفت "سبحان ربي الاعلى" (تفسیر المیزان/جلد 19 / صفحه 389)

و:

ابی عبدالله در مورد یوم یکشف عن ساق گفت: خجسته است آن جبار (الله)، سپس (برای توجیه) به ساقش اشاره کرد و لنگش را از آن کنار زد.(توحید شیخ صدوق / صفحه 154)

از امام صادق در مورد تفسیر "یکشف عن ساق" پرسیده شد، فرمود: (الله) لنگش را از ساق (پایش) کنار می‌زند و (در حالی که) دست دیگرش بر سرش قرار دارد، پس می‌گوید: سبحان ربی الاعلی (توحید شیخ صدوق صفحه 155)

ابن کثیر در تفسیر همین آیه از قول بخاری می‌نویسد "ابو سعید خدری می‌گوید: شنیدم رسول الله (ص) گفت پروردگارمان ساقش را نمایان می‌کند، پس همه مؤمنان زن و مرد سجده می‌کنند و کسی که در دنیا با ریا سجده کرده بود، باز می‌ماند". (تفسیر ابن کثیر / تفسیر سوره ن / تفسیر یوم یکشف عن ساق...)

برخی از مسلمین برای توجیه این آیه، ترجمه را تحریف و چنین القا می‌کنند که منظور از نمایان شدن ساق پا، ساق پای انسانهاست، اگر چنین باشد از آنجائی که طبق احادیث صحیح هر دو مذهب، انسانها در روز قیامت عریان هستند کشف ساق پا معنا نمی‎دهد.

اگر الله نور آسمانها و زمین است!

در میان اوصافی که الله از وجود خودش بیان نموده است، نور تنها کمیت فیزیکی و قابل آزمایش و تولید است؛ از آنجائی که خدای مسلمین یعنی الله، خود را ازلی می‌داند و از بی‌نهایت گذشته تا بی‎نهایت آینده، اسیر زمان و مکان نبوده و نیست؛ پس نه چیزی به ویژگی‌اش افزود می‌شود و نه کاسته، بنابراین نور نیز همیشه بخشی از هستی اوست؛ اگر الله خالق نور است پس الله خودش، خودش را خلق نموده است یا چیزهای دیگری خالق الله هستند حتی انسان، در هر صورت حتی اگر هم نور مخلوق باشد، پس الله در برهه‌ای از زمان ناقص بوده و تصمیم گرفته خودش را کامل نماید. یعنی الله هم مخلوق است و هم خالق!

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ ۖ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ ۚ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/35)

خدا نور آسمانها و زمين است. مَثَل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى، و آن چراغ در شيشه‌اى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى، افروخته مى‌شود. نزديك است كه روغنش -هر چند بدان آتشى نرسيده باشد- روشنى بخشد. روشنىِ بر روى روشنى است. خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى‌كند، و اين مَثَلها را خدا براى مردم مى‌زند و خدا به هر چيزى داناست.

همانگونه که در آیه بالا مشاهده می‌گردد:

  • اوصافی که الله بیان نموده، دقیقا فانوسی است که با سوخت روغن زیتون کار می‌نماید.

  • الله متعجب است که چگونه علی‌رغم نزدیک بودن آتش به مخزن سوخت، چرا این مخزن آتش نمی‌گیرد؟

  • از آنجائیکه الله شیشه‌ی این فانوس را به سیاره‌ای (کوکب) مرواریدگون تشبیه نموده است، پس قطعا در آن زمان فانوس کالائی بوده کاملا لوکس که پیامبر اسلام با دیدن آن به یاد الله افتاده است.

  • در بیان معنای نه شرقی و نه غربی بیش از هفت قول بیان شده است که مهمترین آنها زیتون منطقه‌ی شام است که با حجاز در یک راستاست (شمال حجاز است)

Untitled
bottom of page