توهین های قرآن به دگراندیشان و ناسزاگوئی قرآن به صورت لعنت فرستادن
اگر قرآن با دقت و بدون تعصب خوانده شود، ملاحظه میگردد که در آن به انسانهای زیادی توهین شده، برخی از این توهینها به نژاد بشریت است، مانند اینکه وی معتقد بود خوک و میمون از انساهای کافر طغیانگر پدید آمدند، گرفته تا دام خواندن تمامی مخالفینش و لعنت فرستادن به آنان، همه تمامی این توهینها را کمابیش شنیدهاند! خود محمد هم مثل خدایش به دشمنانش ناسزا میگفته است. به نظرم ناسزا به دشمنان سنت الله و رسولش بوده. امروز هم از این مورد بینصیب نیستیم! از جمله:
1- آیا منطقی است که خدا هم آرزوی مرگ کسی را بنماید و ناسزاگو باشد؟ و آنگاه که الله آرزو به دل ماند!
2- لعنت فرستادن از منطقهای الله و الله پرستان است!
3- توهین قرآن به شاعران!
4- توهین قرآن به کور، کر و لالها
5- جايگاه الاغ در دستگاه آفرينش و قرآن (انگار الله خر را برای تمسخر آفریده است)
6- بددهنی الله به درخت
7- توهین الله به کسانی که به او و آیاتش ایمان نمی آورند با مثل زدن که حکایت از عجز و درماندگی الله دارد
8- اوج ادبیات چاله میدانی الله در خطاب قرار دادن زنان و دختران در قرآن
9- حذف آیاتی که پیامبر اسلام آنها را شیطانی نامید و اهانت به زنان در آنها
1- آیا منطقی است که خدا هم آرزوی مرگ کسی را بنماید و ناسزاگو باشد؟ و آنگاه که الله آرزو به دل ماند!
محمد ادعا میکرد غیر از الله خدائی نیست و او با همین خدا در ارتباط است؛ عمویش ابولهب، سخنان او را قبول نداشت و میگفت که من او را از کودکی میشناسم، او انسانی است متوهم؛ محمد هم از دست او به ستوه آمده بود، بنابراین برای اینکه عمق خشم خویش را نسبت به او نشان دهد جملاتی را ناشیانه از قول الله بیان نمود، این جملات چیزی جز ناسزاگوئی و دشنام به ابولهب و زنش نبوند، الله (خدای وهمی عرب) آرزوی بریده شدن دو دست ابولهب و مرگ او را دارد وی حتی به زن ابولهب هم رحم نکرد، این آرزو از سوی کسی که همه چیز با یک اراده از سوی او به وقوع میپیوندند کاملا مسخره به نظر میرسد؛ از آنجائیکه آرزوی الله هیچگاه تحقق پیدا نکرد این موضوع خود بهترین دلیل بر شیادی محمد نیست؟زیرا او الله را خدا مینامید، من در اینجا روی سخنم به خداباوران الله پرست است
آیا منطقی است که خدا اقدام به نفرین بر کسی نماید؟
آیا عقلانی است که خدا آرزوی بریده شدن دو دست انسانی را داشته باشد؟
این چه خدائی است که آرزوی مرگ کسی را داشته دارد و همزمان به همسرش توهین نماید؟
آیا شأن موجودی که خود را خدا میداند این است که خود را درگیر ابولهب و زنش نماید؟ این چه خدائی است که خواهان مرگ ابولهب میباشد! آیا شأن خداوندی خدا این است که مرگ بر ابولهب را سر دهد؟
این چه خدائی است که به زن ابولهب فحاشی میکند!
جالب اینکه ابولهب هرگز دستش قطع نشد و جالبتر اینکه الله بیان مینماید در جهنم بر گردن زن ابولهب طنابی از لیف خرماست، طنابی که الله آنرا خوب میشناسد!
آیا هیزم جمع کردن و بستن آن به پشت خویش با طنابی که در آن زمان از لیف خرما درست میکردند، عیبی است بر زن ابولهب؟
البته این فحاشی ها و مرگ گفتنها، آروزی الله در اوایل اسلام است و ایشان هنوز برای خود قدرت زیادی را تصور نمی کنند!
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ
بریده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد)! ﴿١﴾
مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ
هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید! ﴿٢﴾
سَيَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ
و بزودی وارد آتشی شعلهور و پرلهیب میشود؛ ﴿٣﴾
وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ
و (نیز) همسرش، در حالی که هیزمکش (دوزخ) است، ﴿٤﴾
فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِّن مَّسَدٍ
و در گردنش طنابی است از لیف خرما! ﴿٥﴾
خود محمد هم مثل خدایش به دشمنانش ناسزا میگفته است. به نظرم ناسزا به دشمنان سنت الله و رسولش بوده. امروز هم از این مورد بینصیب نیستیم!
فقط به این آیات زیر از سوریه توبه توجه کنید:
بَرَاءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ
(این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید! ﴿١﴾
فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّهِ ۙ وَأَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكَافِرِينَ
با این حال، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید (و هر جا میخواهید بروید، و بیندیشید)! و بدانید شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید، (و از قدرت او فرار کنید! و بدانید) خداوند خوارکننده کافران است! ﴿٢﴾
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَٰذَا ۚ وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاءَ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر میترسید، خداوند هرگاه بخواهد، شما را به کرمش بینیاز میسازد؛ (و از راه دیگر جبران میکند؛) خداوند دانا و حکیم است. ﴿٢٨﴾
قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا، و نه به روز جزا ایمان دارند، و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام میشمرند، و نه آیین حق را میپذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند! ﴿٢٩﴾
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ
یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصاری کفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنی است که با زبان خود میگویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ ، چگونه از حق انحراف مییابند؟! ﴿٣٠﴾
2- لعنت فرستادن از منطقهای الله و الله پرستان است
نفرین و لعنت همواره از سوی کسانی فرستاده میشود که خود را ضعیف دیده و توانائی مقابله با مخالف را ندارند، این موضوع همواره از سوی انسانهای ضعیف صورت میگیرد، آیا پذیرفتنی است که خدا هم نفرین کند؟ آیا این الله همان خدای حقیری نیست که اقدام به لعنت فرستادن میکند؟
برای شناخت رفتار پیروان هر دین باید خود آن دین را نیز شناخت، امروزه مشاهده مینمائیم که بد زبانترین و هتاکترین افراد در برخورد با مخالفان عقیدتی، مسلمانان(اللهپرستان) هستند؛ اما چرا؟
توهین سخن کسی است که خود را در استدلال و قانع نمودن مخالف ناتوان احساس نماید؛ اسلام ادعا دارد که این دین بر مبنای منطق و اخلاق بیان شده و از سوی خدائی است به نام الله.
اما ببینید که این الله چگونه مخالفانش با بدترین کلمات ممکن مورد خطاب قرار میدهد!:
إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِيرًا (احزاب/64)
خداوند کافران را (و از رحمت خود دور داشته) و برای آنان آتش سوزانندهای آماده نموده است،
خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ لَّا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا (احزاب/65)
در حالی که همواره در آن تا ابد میمانند، و ولیّ و یاوری نخواهند یافت!
يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا (احزاب/66)
در آن روز که صورتهای آنان در آتش (دوزخ) دگرگون خواهد شد (از کار خویش پشیمان میشوند و) میگویند: «ای کاش خدا و پیامبر را اطاعت کرده بودیم!»
وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (احزاب/67)
و میگویند: «پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند!
رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا (احزاب/68)
پروردگارا! آنان را از عذاب، دو چندان ده و آنها را !»
الله علاوه بر اینکه خودش بددهن است به پیروانش هم توصیه مینماید که بد دهن باشند:
این لعنت کنندگان چه کسانی هستند؟ فرشتگانی که فقط در حال لعنت هستند؟ سایر موجودات زنده یا خطاب به مسلمانان است که آنان هم باید مانند الله مخالفان عقیدتی خویش را لعنت نمایند؟
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَىٰ مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ ۙ أُولَٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ (بقره/159)
کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، ؛
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَٰئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ ۚ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (بقره/160)
مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،) اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند؛ آشکار ساختند؛) من توبه آنها را میپذیرم؛ که من توّاب و رحیمم.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (بقره/161)
کسانی که کافر شدند، و در حالِ کفر از دنیا رفتند، ! (كسانى كه كافر شدند و در حال کافری مردند لعنتالله و فرشتگان و همهی کردم بر آنان باد.)
خَالِدِينَ فِيهَا ۖ لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ (بقره/162)
همیشه در آن (لعن و دوری از رحمت پروردگار) باقی میمانند؛ نه در عذاب آنان تخفیف داده میشود، و نه مهلتی خواهند داشت!
الله در بحث با مخالفانش هنگامیکه منطق خویش را ضعیفتر دید، به لعن فرستادن متوسل گردید:
هدف از این کار، قانع کردن مسیحیان مبنی بر بر حق بودن اسلام و سخنان این دین دربارهی عیسی است
إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ (ال عمران/59)
مَثَل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است؛ که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد. (بنابر این، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست.)
الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُن مِّنَ الْمُمْتَرِينَ (ال عمران/60)
اینها حقیقتی است از جانب پروردگار تو؛ بنابر این، از تردید کنندگان مباش!
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ (ال عمران/61)
هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ .
إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ ۚ وَمَا مِنْ إِلَٰهٍ إِلَّا اللَّهُ ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (ال عمران/62)
این همان سرگذشتِ واقعی (مسیح) است. (و ادعاهایی همچون الوهیّت او، یا فرزند خدا بودنش، بیاساس است.) و هیچ معبودی، جز خداوند یگانه نیست؛ و خداوند توانا و حکیم است.
فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ (ال عمران/63)
اگر (با این همه شواهد روشن، باز هم از پذیرش حق) روی گردانند، (بدان که طالب حق نیستند؛ و) خداوند از مفسدهجویان، آگاه است.
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنجِيلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (ال عمران/65)
ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمیکنید؟!
هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (ال عمران/66)
شما کسانی هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید؛ چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو میکنید؟! و خدا میداند، و شما نمیدانید.
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (ال عمران/67)
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود!!!
الله حتی بر پیروان سایر ادیان که به دین خویش ایمان دارند نیز مورد لعن خویش قرار میدهد، او نه تنها خودش لعن کننده است بلکه از همهی مردم جهان میخواهد که آنان را مورد لعن خویش قرار دهند:
الله بیان مینماید که ما چگونه ایشان را هدایت کنیم! سپس شروع به نفرین کردن آنان مینماید، در این آیه خشم گویندهی سخن کاملا آشکار است!
قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (ال عمران/84)
بگو: «به خدا ایمان آوردیم؛ و (همچنین) به آنچه بر ما و بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل گردیده؛ و آنچه به موسی و عیسی و (دیگر) پیامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است؛ ما در میان هیچ یک از آنان فرقی نمیگذاریم؛ و در برابرِ (فرمان) او تسلیم هستیم.»
وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ (ال عمران/85)
و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.
كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (ال عمران/86)
چگونه خداوند جمعیّتی را هدایت میکند که بعد از ایمان و گواهی به حقّانیّت رسول و آمدن نشانههای روشن برای آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیّت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!
أُولَٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ (ال عمران/87)
کیفر آنها، این است که لعن (و طرد) خداوند و فرشتگان و مردم همگی بر آنهاست.
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنظَرُونَ (ال عمران/88)
همواره در این لعن (و طرد و نفرین) میمانند؛ مجازاتشان تخفیف نمییابد؛ و به آنها مهلت داده نمیشود.
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (ال عمران/89)
مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند؛ (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند، که توبه آنها پذیرفته خواهد شد؛) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ (ال عمران/90)
کسانی که پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر (خود) افزودند، (و در این راه اصرار ورزیدند،) هیچگاه توبه آنان، قبول نمیشود؛ و آنها گمراهان (واقعی) اند (چرا که هم راه خدا را گم کردهاند، و هم راه توبه را!).
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ ۗ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ (ال عمران/91)
کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روی زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفّاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچیک آنها قبول نخواهد شد؛ و برای آنان، مجازاتِ دردناک است؛ و یاورانی ندارند.
الله به تمام انکار کنندگانش (منافقان) لعنت را روانه میسازد!
چرا نامسلمانان (بجز آن سه مذهب آنهم با محدودیت) حق تبلیغ افکار خود را در سرزمین اسلام ندارند؟
يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ (توبه /64)
منافقان بیمناکند از اینکه سورهای بر ضد آنان نازل گردد که که آنها [مؤمنان را]را از آنچه در درون آنهاست آگاه کند. بگو ریشخند کنید، خدا آنچه را که از آن میترسید آشکار خواهد ساخت.
وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ۚ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ (توبه /65)
و اگر از ایشان بپرسی [چرا ریشخند میکردید] بیگمان خواهند گفت، پاسخ دهند که ما به مزاح و مطایبه سخن میراندیم. بگو: آیا به خدا و آیات و رسول او تمسخر میکردید؟!
لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ ۚ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ (توبه /66)
عذر نیاورید، که شما بعد از ایمان کافر شدید، اگر برخی از شما (نادانان و ساده لوحان) را ببخشیم، گروهی (فتنهگر) را نیز عذاب خواهیم کرد، که مردمی بسیار زشتکار بودهاند.
الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ ۚ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ ۗ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (توبه /67)
مردان و زنان منافق، متّفق با همدیگر و طرفدار یکدیگرند، مردم را به کار بد وا میدارند و از کار نیکو منع میکنند و دست خود را (از انفاق در راه خدا) میبندند، و چون خدا را فراموش کردند خدا نیز آنها را فراموش کرد (یعنی به خود واگذاشت تا از هر سعادت محروم شوند)، در حقیقت منافقان بدترین زشتکاران عالمند.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ هِيَ حَسْبُهُمْ ۚ وَلَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِيمٌ (توبه /68)
خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده، همان دوزخ برای (کیفر) آنها کافی است و و عذابی ابدی دارند.
هنگامی که محمد خود را قوی یافت، به جای نفرین معمولی، به مسلمین دستور داد که تمامی لعنت شدگان (منافقان) را با بدترین شیوه بکشید:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (احزاب/56)
خدا و فرشتگانش بر (روان پاک) این پیغمبر صلوات و درود میفرستند شما هم ای اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید.
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا (احزاب/57)
آنان که خدا و رسول را (به عصیان و مخالفت) آزار و اذیّت میکنند خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (و از رحمت خود دور گرداند) و بر آنان عذابی با ذلّت و خواری مهیّا ساخته است.
لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا (احزاب/60)
البته (بعد از این) اگر منافقان و آنان که در دلهاشان مرض (و ناپاکی) است و هم آنها که در مدینه (بر ضد اسلام) تبلیغات سوء میکنند (و دل اهل ایمان را مضطرب و هراسان میسازند) دست (از این زشتی و بدکاری) نکشند ما هم تو را بر (قتال) آنها بر انگیزیم (و بر جان و مال آنها مسلط گردانیم) که از آن پس جز اندک زمانی در مدینه در جوار تو زیست نتوانند کرد.
مَّلْعُونِينَ ۖ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا (احزاب/61)
این مردم (پلید، بدکار و منافق) رانده درگاه حقّند (نفرین شدگانند)، هرجا یافت شوند باید دستگیر شوند و جدّا (به بدترین شیوه) به قتل رساند.
اما بیشترین لعنت ممکن را نصیب یهودیان مینماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَكُم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَىٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا (نساء/47)
ای کسانی که کتاب (خدا) به شما داده شده (یهودیان و مسیحیان)! به آنچه فرو فرستاديم و تصديقكننده همان چيزى است كه با شماست ايمان بياوريد، پیش از آنکه صورتهایی را محو کنیم، سپس به پشت سر بازگردانیم، يا همچنانكه «اصحاب سبت»[= گروهی از تبهکاران بنی اسرائیل، حرمت شکنان شنبه] را لعنت كرديم؛ آنان را [نيز] لعنت كنيم (از رحمت خود دور سازیم)؛ و فرمان خدا همواره تحقق يافته است!
اما الله بدزبانیاش را ادامه میدهد:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَٰؤُلَاءِ أَهْدَىٰ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا (نساء/51)
آیا احوال کسانی را که بهرهای از کتاب آسمانی (اهل کتاب) دارند، ندانستهای که به "جبت" و "طاغوت" ایمان میورزند و درباره کافران میگویند که اینان از مؤمنان راه یافتهترند
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ ۖ وَمَن يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا (نساء/52)
اینان کسانی هستند که است و کسی که خدا لعنتش کرده باشد، یاوری برایش نخواهی یافت
و در ادامه الله فحاشیاش را به بدترین زبان ممکن بیان مینماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ (مائده/57)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفتهاند [چه] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه از] كافران، دوستان [خود] مگيريد، و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد.
وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ (مائده/58)
و هنگامى كه [به وسيله اذان، مردم را] به نماز مىخوانيد، آن را به مسخره و بازى مىگيرند، زيرا آنان مردمىاند كه نمىانديشند.
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ (مائده/59)
بگو: «اى اهل كتاب، آيا جز اين بر ما عيب مىگيريد كه ما به خدا و به آنچه به سوى ما نازل شده، و به آنچه پيش از اين فرود آمده است ايمان آوردهايم، و اينكه بيشتر شما فاسقيد؟»
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّهِ ۚ مَن لَّعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ ۚ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ (مائده/60)
بگو: «آيا شما را به بدتر از [صاحبان] اين كيفر در پيشگاه خدا، خبر دهم؟ همانان كه و بر آنان خشم گرفته و از آنان پديد آورده، و آنانكه طاغوت را پرستش كردهاند. اينانند كه از جایگاه بدتری برخوردارند و از راه راست گمراهترند.» (در این آیه الله میگوید که خوکها و میمونها انسانهای لعنت شدهی بارگاه ما هستند، او در کمال (با عرض پوزش) بیشرمی چنین توهینهائی را به مخالفانش روا میدارد! آیا این همان خدائی است که دم از اخلاق میزند؟)
سایر موارد:
وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا ۖ قَالُوا نَعَمْ ۚ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ [اعراف/44]
و بهشتيان، دوزخيان را آواز مىدهند كه: «ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست يافتيم؛ آيا شما [نيز] آنچه را پروردگارتان وعده كرده بود راست و درست يافتيد؟» مىگويند: «آرى.» پس آوازدهندهاى ميان آنان آواز درمىدهد كه: «لعنت خدا بر ستمكاران باد.»
3- توهین قرآن به شاعران
اما توهینی کمتر شنیده شده در قرآن وجود دارد که زیاد به آن پرداخته نشده است و آن توهین به شعرا در سورهای به همین نام است، قرآن آنان را کسانی مینامد که در هر درهای سرگردان هستند و بیان مینماید کسانیکه به سخنان شاعران گوش میدهند گمراهان هستند.
از دید این کتاب به اصطلاح آسمانی که بسیاری از شاعران ما نیز آن را ظاهرا نادانسته و تقلید گونه الگوی خویش میدانند خطاب به شعرا میگوید که آنان در هر درهای سرگردان هستند:
هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ (شعراء/221)
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟!
تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ (شعراء/222)
آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل میگردند؛ (از کسانی یاد میکند که شیطان بر آنانسخنانی را فرو میفرستد و آنان را دروغگوی گناهکار مینامد)
يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ (شعراء/223)
آنچه را میشنوند (به دیگران) القا میکنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند! (و در ادامه گروه بیشتر آنان را دروغگویان مینامد)
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (شعراء/224)
(پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند. (در آیهی پیش از این نیز میگوید که گمراهان پیروان آنان هستند)
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ (شعراء/225)
آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ (شعراء/226)
و سخنانی میگویند که (به آنها) عمل نمیکنند؟!
در زمان محمد در میان قبیلههای گوناگونی که در مکه حضور داشتند سخنوران و شاعران ماهری وجود داشتند، هنگامی که محمد سخنان خود را به خدایش، الله نسبت میداد، میان مردم مکه در مورد او حدس و گمانهای زیادی رواج یافت، خود قرآن در این زمینه میگوید که مردم به سه دسته تقسیم شدند، گروهی او را کسی میدانستند که خوابهای پریشان میبیند؛ زیرا وی معتقد بود که خواب جزئی از نبوت است، داستان اسرا و سفر شبانهی او با براق به آسمان هفتم و نزد الله در همین راستا بود؛ گروهی هم او را شیاد میدیدند و گروه سوم وی را شاعر مینامیدند، همه این گروهای در این نقطه اشترک نظر داشتند که اگر او راست میگوید معجزهی آشکاری را به آنان نشان دهد:
بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (انبیاء/5)
آنها گفتند: «(آنچه محمّد (ص) آورده وحی نیست؛) بلکه خوابهایی آشفته است! اصلاً آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلکه او یک شاعر است! (اگر راست میگوید) باید معجزهای برای ما بیاورد؛ همان گونه که پیامبران پیشین (با معجزات) فرستاده شدند!»
مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا ۖ أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ (انبیاء/6)
تمام آبادیهایی که پیش از اینها هلاک کردیم (تقاضای معجزات گوناگون کردند، و خواسته آنان عملی شد، ولی) هرگز ایمان نیاوردند؛ آیا اینها ایمان میآورند؟!
از آنجائیکه سخنان او به زیبائی شعر شاعران نبود، وی را شاعری دیوانه میدانستند، شاید دلیل اصلی توهینی که از زبان او و منتسب به الله در مورد شاعران بیان میشد در همین نکته باید دید:
وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ (صافات/36)و مىگفتند آيا ما به خاطر شاعرى [=پیامبر] دست از خدايانمان برداريم.
وَمَا صَاحِبُكُم بِمَجْنُونٍ (تکویر/22) ... وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ (تکویر/23) ... و همسخن شما [=پیامبر] دیوانه نیست ... و به راستی او [جبرئیل] را در افق آشکار دیده است
وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ (حجر/6) ... و گفتند: اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو[=پیامبر] ديوانهاى.
ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ (دخان/14) ... سپس از او روی گردان شدند و گفتند: «او [=پیامبر] تعلیم یافتهای دیوانه است!»
وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ (قلم/51) ... نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را میشنوند با چشمزخم خود تو را از بین ببرند، و میگویند: «او دیوانه است!»
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ (قلم/52) ... در حالی که این (قرآن) جز مایه بیداری برای جهانیان نیست!
قَدْ كَانَتْ آيَاتِي تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فَكُنتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ تَنكِصُونَ (مؤمنون/66) ... (آیا فراموش کردهاید که) در گذشته آیات من پیوسته بر شما خوانده میشد؛ امّا شما اعراض کرده به عقب بازمیگشتید؟!
مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ (مؤمنون/67) ... در حالی که در برابر او [=پیامبر] استکبار میکردید، و شبها در جلسات خود به بدگویی میپرداختید؟!
أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُم مَّا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ (مؤمنون/68) ... آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند، یا اینکه چیزی برای آنان آمده که برای نیاکانشان نیامده است؟!
أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ (مؤمنون/69) ... یا اینکه پیامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نیستند)، از این رو او را انکار میکنند؟!
أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ ۚ بَلْ جَاءَهُم بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ (مؤمنون/70) ... یا میگویند او است؟! ولی او حق را برای آنان آورده؛ امّا بیشترشان از حق کراهت دارند (و گریزانند).
وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ بَلْ أَتَيْنَاهُم بِذِكْرِهِمْ فَهُمْ عَن ذِكْرِهِم مُّعْرِضُونَ (مؤمنون/71) ... و اگر حق از هوسهای آنها پیروی کند، آسمانها و زمین و همه کسانی که در آنها هستند تباه میشوند! ولی ما قرآنی به آنها دادیم که مایه یادآوری (و عزّت و شرف) برای آنهاست، امّا آنان از (آنچه مایه) یادآوریشان (است) رویگردانند!
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا ۗ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُّبِينٌ (اعراف/184) ... آیا فکر نکردند که (پس چگونه چنین نسبت ناروایی به او میدهند؟!) او فقط بیم دهنده آشکاری است (که مردم را متوجه وظایفشان میسازد).
جریان نفرت محمد از شعرا به پیش از اسلام باز می گردد، که در آیات بالا انعکاس یافته است:
«سوق» در زبان عربى به معناى بازار و جمع آن «اسواق» است. اسواق عرب، ده بازار بزرگ و همگانى فصلى بوده كه در زمان جاهليت يعنى دوران پيش از ظهور اسلام در نقاط مختلف عربستان شهرت داشت. در حقيقت عرب را مى توانستد در اين بازارها بشناسند. اسواق عرب پس از مراسم حج آن ها كه در ماه رجب و ماه ذی الحجه در مكه و عرفات و منا انجام مى گرفت، و شعار بزرگ قبائل عرب بود، مهمترين مراسم و كنگره بزرگ آن ها در ماه هاى مختلف سال به شمار مى رفت.
مشهورترين اين بازارها كه در تاريخ اسلام از آن سخن رفته است همان بازار عكاظ بود. بازار عكاظ واقع در بالاى سرزمين نجد بود. عرب در ماه ذى القعده در بازار عكاظ اجتماع مى كردند. در اين بازار قريش و ساير قبائل عرب گرد مى آمدند، و بيشتر آن ها اعراب مضرى بودند. در بازار عكاظ بود كه قبايل عرب اقدام به مفاخرت مى نمودند. چون تمام قبائل پس از شركت در بازارهاى ديگر در آخر به «سوق عكاظ» مى آمدند و در آن جا بود كه به مفاخرت و ايراد شعر و خطابه و شناسائى و شناساندن خود مى پرداختند.
در کتاب «دلائل النبوه» آمده است: عبدالمطلب، عبدالله را براى چيدن خرما به مدينه فرستاد و او همان جا درگذشت. آمنه، پيامبر (صلی الله علیه و آله) را در خانه عبدالمطلّب به دنيا آورد و زنى از قبيله بنى سعد دايگى او را به عهده داشت. همين مادر شيرى، پيامبر (صلی الله علیه و آله) را با خود به برد و در آن جا، كاهنى پيامبر را ديد و بانگ برداشت كه اى اهل عكاظ، اين پسر بچه را بكشيد؛ زيرا او را پادشاهى خواهد بود. و مادر سخت ترسيد؛ ولى خداوند متعال او را نجات داد (بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج 1، ص 78).
در کتاب «الطبقات الکبری»، پس از نقل این ماجرا، آمده است که حلمیه خاتون، کودک را برداشت و فرار کرد و پس از آن، او را به هیچ کاهنی نشان ندادند (بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج 1، ص 140).
شخصی به نام قس بن ساعده وجود دارد، بعضی گفته اند وی اسقف مسیحیان بوده است (الأعلام، ج5، ص:196)، بعضی وی را یکی از حکمای عرب می دانند (دلائل النبوة،ج2،ص:101سبل الهدى،ج2،ص:186) و عدهای وی را شاعری بلیغ و حکیم دانسته اند (المنتظم، ج2، ص:298).
در برخی منابع آمده: گروه اعزامى قبيله اياد به حضور پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند، پيامبر فرمود قس بن ساعده ايادى در چه حال است؟ گفتند مرده است، پيامبر اشاره به داستانی می کنند که قیس روزی در عکاظ سخنرانی می کرده و پیامبر نیز بعضی از گفته های وی را بیان می دارد (دلائل النبوة، ترجمه، ج1، ص:238).
4- توهین قرآن به کور، کر و لالها
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ (بقره/18)... (کافران/فسادگران) كرند، لالند، كورند؛ بنابراين به راه نمىآيند.
الله به کر و لالها توهینی آشکار را روا میدارد: از یک سو، هنگامیکه میخواهد مثال افرادی که نمیاندیشند را بزند؛ بهترین مثالی که به ذهنش میرسد، همین کر و لالها هستند؛ کر و لالها هستند و از سوی دیگر بر طبق قضا و قدر الهی، همین الله آنها را اینگونه آفریده است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ (انفال/20)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید؛ و سرپیچی ننمایید در حالی که (سخنان او را) میشنوید!
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ (انفال/21)
و همانند کسانی نباشید که میگفتند: «شنیدیم!» ولی در حقیقت نمیشنیدند!
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ(انفال/22)
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالی هستند که اندیشه نمیکنند.
توهین الله به ناشنویان: قرآن با حالتی توأم با تحقیر، برای بیان کسی که وابسته به کسی دیگری است و از خودش قدرتی ندارد، مثال فرد ناشنوائی را میزند.
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ ۖ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (نحل/76)
خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش میباشد؛ او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمیدهد؛ آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!
الله افراد جهنمی را به کرها(ناشنوایان) و کورها(نابینایان) تشبیه میکند:
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَىٰ وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ۚ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ (هود/24)
حال این دو گروه [= مؤمنان و منکران]، حال «نابینا و کر» و «بینا و شنوا» است؛ آیا این دو، همانند یکدیگرند؟! آیا پند نمیگیرند؟!
توهین الله به نابینایان:
قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ ۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ (انعام/50)
بگو: «من نمیگویم خزاین خدا نزد من است؛ و من، (جز آنچه خدا به من بیاموزد،) از غیب آگاه نیستم! و به شما نمیگویم من فرشتهام؛ تنها از آنچه به من وحی میشود پیروی میکنم.» بگو: «آیا نابینا و بینا مساویند؟! پس چرا نمیاندیشید؟!»
در این آیه، الله نابینایان را مانند ظلمات(تاریکی) میداند:
قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا ۚ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ ۗ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ ۚ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (رعد/16)
بگو: «چه کسی پروردگار آسمانها و زمین است؟» بگو: «اللّه!» (سپس) بگو: «آیا اولیا (و خدایانی) غیر از او برای خود برگزیدهاید که (حتّی) مالک سود و زیان خود نیستند (تا چه رسد به شما؟!)» بگو: «آیا نابینا و بینا یکسانند؟! یا ظلمتها و نور برابرند؟! آیا آنها همتایانی برای خدا قرار دادند بخاطر اینکه آنان همانند خدا آفرینشی داشتند، و این آفرینشها بر آنها مشتبه شده است؟!» بگو: «خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یکتا و پیروز!»
به این آیه خوب توجه نمائید که چگونه چگونه :
أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (رعد/19)
آیا کسی که میداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر میشوند...
وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ (فاطر/19)
و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند،
وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ (فاطر/20)
و نه ظلمتها و روشنایی،
وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ (فاطر/21)
و نه سایه (آرامبخش) و باد داغ و سوزان!
إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ (فاطر/23)
تو فقط انذارکنندهای، (اگر ایمان نیاورند نگران نباش، وظیفهات را انجام ده.)
در آیهی پائین، الله کافران را به کورها تشبیه میکند، کسانیکه آنها را روز قیامت هم کور قرار میدهد:
وَمَن كَانَ فِي هَٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا (اسراء/72)
اما کسی که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است!
الله در این آیه بیان مینماید که من آنها (کافران) را لعنت کرده و آنها را کور مینمایم:
وَيَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا لَوْلَا نُزِّلَتْ سُورَةٌ ۖ فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ ۙ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ ۖ فَأَوْلَىٰ لَهُمْ(محمد/20)
کسانی که ایمان آوردهاند میگویند: «چرا سورهای نازل نمیشود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل میگردد که در آن سخنی از جنگ است، منافقان بیماردل را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه میکنند؛ پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است!
طَاعَةٌ وَقَوْلٌ مَّعْرُوفٌ ۚ فَإِذَا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ (محمد/21)
(ولی) اطاعت و سخن سنجیده برای آنان بهتر است؛ و اگر هنگامی که فرمان جهاد قطعی میشود به خدا راست گویند (و از در صدق و صفا درآیند) برای آنها بهتر میباشد!
فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ (محمد/22)
اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار میرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟!
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَىٰ أَبْصَارَهُمْ (محمد/23)
آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور کرده است!
در این آیه، الله بینایان را برتر از نابینایان معرفی مینماید:
وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ (غافر/58) هرگز نابینا و بینا یکسان نیستند؛ همچنین کسانی که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند با بدکاران یکسان نخواهند بود؛ امّا کمتر متذکّر میشوید!
توهین الله به انسانهای گنگ مادرزاد (کر و لال):
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ ۖ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (نحل/76) ... خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش میباشد؛ او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمیدهد؛ آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد میکند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!
5- جايگاه الاغ در دستگاه آفرينش و قرآن (انگار الله خر را برای تمسخر آفریده است)
در این آیه قرآن آشکارا به یهودیانی که از پذیرش دین اسلام خودداری میکنند توهین میکند:
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (جمعه/5)
کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند، مانند خری (درازگوشی) هستند که کتابهایی حمل میکند، (آن را بر دوش میکشد اما چیزی از آن نمیفهمد)! گروهی که آیات خدا را انکار کردند مثال بدی دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند!
منظور این است که یهود به تورات عمل نمی کنند بنابراین مانند باری است که برالاغ زمانی میگذارند وزمانی برمیدارند وخود الاغ برپایه اینکه حیوانیست بی عقل وتدبیرکه ازبارخود هیچ ادراکی ندارد.
انگار الله خر را برای تمسخر آفریده است (نوصیه های اخلاقی الله نیز خالی از توهین به موجودات نیست):
وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ ۚ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/19)
(پسرم!) در راهرفتن، اعتدال را رعایت کن؛ از صدای خود بکاه (و هرگز فریاد مزن) که زشتترین صداها صدای خران است.
در چارچوب قضا و قدر الهی، الله خالق و مالک هرآنچه در گیتی است میباشد، او آفرینندهی تمام موجودات جهان است و رفتاری که هر جاندار از خود نشان میدهد، برگرفته از مشیت الله میباشد، او کسی است که خلق نمود و شکل بخشید و مخلوقش را به سوی سرنوشتی که برایش تعیین نمود، سوق داد:
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ﴿اعلی/۱﴾
منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را!
الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ ﴿اعلی/2﴾
همان خداوندی که آفرید و منظم کرد (هماهنگى بخشید)،
وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ ﴿اعلی/3﴾
وهمان كس كه (برای مخلوقش) تقديری مشخص كرد و (بسوی آن تقدیر )هدايت فرمود.
آیا در اینجا الله خر را برای مورد تمسخر قرار دادن خلق نمود؟
اگر نه پس چرا هر دو مثالی که از خرها بیان نموده است، مثال تمسخرآمیز است؟
6- بددهنی الله به درخت
طبق احادیث نقل شده از محمد ابن عبدالله این درخت همان زقوم است. درختی که الله میگوید غذای اهل جهنم نیز میباشد:
وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ ۚ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ ۚ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا (اسراء/60)
و [ياد كن] هنگامى را كه به تو گفتيم: «به راستى پروردگارت بر مردم احاطه دارد.» و آن رؤيايى را كه به تو نمايانديم، و [نيز] آن در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم (و آن درخت لعنت شده در قرآن نگذاشتیم مگر براى آزمايش مردم)؛ و ما آنان را بيم مىدهيم، ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمىافزايد.
7- توهین الله به کسانی که به او و آیاتش ایمان نمی آورند با مثل زدن که حکایت از عجز و درماندگی الله دارد
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ۚ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ۚ ذَّٰلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (اعراف/176) ... و اگر میخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا میبردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون میآورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکند؛ (گویی چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمیشود! (این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند)!
سَاءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُوا يَظْلِمُونَ (اعراف/177) ... چه بد مثلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند؛ و آنها تنها به خودشان ستم مینمودند!
8- اوج ادبیات چاله میدانی الله در خطاب قرار دادن زنان و دختران در قرآن
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالَاتُكُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُوا دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلَابِكُمْ وَأَن تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء/23)
[نكاح اينان] بر شما حرام شده است: مادرانتان، و دخترانتان، و خواهرانتان، و عمههايتان، و خاله هايتان، و دختران برادر، و دختران خواهر، و مادرهايتان كه به شما شير دادهاند، و خواهران رضاعى شما، و مادران زنانتان، و دختران همسرانتان كه [آنها دختران] در دامان شما پرورش يافتهاند و زنانتان كه داخلشان کردید و اگر داخلشان نکردید (ترجمه مودبانه: با آن همسران همبستر شدهايد -پس اگر با آنها همبستر نشدهايد) بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد]- و زنان پسرانتان كه از پشت خودتان هستند، و جمع دو خواهر با همديگر -مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد- كه خداوند آمرزنده مهربان است.
جملات مشخص شده در بالا نشان دهنده عمق ادبیان چاله میدانی الله است، شاید گفته شود که در آن زمان چنین ادبیاتی رایج بوده اگر چنین است پس باید پذیرفت که قرآن هم مخصوص همان زمان و قومی است که برای آنان بیان شده نه کل بشریت.
9- حذف آیاتی که پیامبر اسلام آنها را شیطانی نامید و اهانت به زنان در آنها
پیش از آمدن اسلام, (دگراندیشان)مشرکان زمان پیامبر اسلام معتقد بودند که فرشتگان دختران الله هستند؛ این در حالی بود که آنها از فرزند دختر بدشان میآمد؛ اما معتقد بودند که بتهای آنان دختران الله هستند. الله به این دلیل از چنین اسامی بدش میآید که آنها دخترند، و به دگراندیشان(مشرکان) میگوید که خود طالب چیز خوب هستی(فرزند پسر) و به الله چیز بد (ضیزی) میدهید.در آیهی 4 سورهی زمر اینطور بیان شده که:
"لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ"(زمر/4)
اگر الله مىخواست براى خود فرزندى بگيرد قطعا از آنچه خلق مىكند آنچه را مىخواست(پسر) برمىگزيد منزه است او اوست الله يگانه قهار.
در آیهی 62 سورهی نحل:
"وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ"( نحل/62)
و برای الله آن چیزی را که خود از آن بیزارند قرار میدهند زبانشان مبین دروغ است همانا برای خودشان چیز بهتر ,ناگزیر برای آنها آتش است و آنها افراط کنندگانند.
قرآن زن را شیطان مینامد. خطاب به غیر مسلمانان زمان پیامبر بیان شده:
إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا)نساء/117)
آنها غیر از الله تنها مادگانی بیش نمیخوانند و اینها که میخوانند(بتها) جز شیطانی سرکش (چیزی) نیستند.
....
....