تغییر رویکرد الله و محمد در دعوت مردم و گسترش دین اسلام (مقاله خلاصه)
تروریزم مقدس در اسلام
مراحل رشد و پرورش یک تروریست در مکتب اسلام و قرآن
خلاصه ای از آیات تروریستی قرآن که الگوی رفتاری تروریستهای مسلمان در دنیای حال حاضر می باشد!
در این جستار به بررسی اجمالی آیات جنایی قرآن که الگوی رفتاری تروریستهای مسلمان در دنیای حال حاضر می باشد، خواهیم پرداخت! ... متاسفانه باید گفت که منشاء همه بدبختی ها و ناامنی های کشورهای خاورمیانه، همین اسلام و شریعت محمد رسول است! ... براستی چرا می توان محمد و الله را الگوی تمام مسلمانان تروریست دانست؟ براستی چرا یک مسلمان واقعی همواره پتانسیل بالقوه تبدیل شدن به یک تروریست را دارد؟ براستی لزوم ممنوع شدن توزیع کتاب قرآن و فعالیت های مذهبی مسلمانان در یک جامعه انسانی، که براساس اخلاقیات و انسانیت پایه گزاری شده است، چیست؟ براستی چرا ما نباید به عقاید اسلامی و قرآن، که بوی از انسانیت و اخلاق در آنها مشاهده نمی شود، احترام مطلق و بی چون و چرا بگذاریم؟
در ذهن یک مسلمان هیچ خدایی نیست مگر خدای محمدی (الله) که فرستاده اوست. تمام اصول زیستن یک مسلمان نیز بر پایه درست بودن این ادعاست و برای کسانی که به این اصل و دیگر اصول ارائه شده در قرآن (همچون آخرین پیامبر بودن محمد، قیامت و…) اعتقاد نداشته باشند عذاب جاودان جهنم در نظر گرفتهشدهاست:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۖ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ (حشر/22)
او (الله) خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است، و او رحمان و رحیم است!
وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (قصص/70)
و او خدایی است که معبودی جز او نیست؛ ستایش برای اوست در این جهان و در جهان دیگر؛ حاکمیت (نیز) از آن اوست؛ و همه شما به سوی او بازگردانده میشوید!
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا ۖ وَبِئْسَ الْقَرَارُ (ابراهیم/29)
(سرای نیستی و نابودی، همان) جهنم است که آنها (کافران و مشرکان) در آتش آن وارد میشوند؛ و بد قرارگاهی است!
وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ ۗ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ (ابراهیم/30)
آنها برای خدا همتایانی قرار دادهاند، تا (مردم را) از راه او (منحرف و) گمراه سازند؛ بگو: «(چند روزی از زندگی دنیا و لذّات آن) بهره گیرید؛ امّا عاقبت کار شما به سوی آتش (دوزخ) است!»
دین اسلام بر مبنای قتل و ترور بنا نهاده شده است، این دین گرچه آیاتی دال بر آزاد بودن انسان در گزینش دین دارد، اما این آیه زمانی بیان شدهاند که محمد هنوز در موضع ضعف بود، پس از جنگ بدر هیچ آیهای در قرآن که حاکی از ترحم باشد به چشم نمیخورد. دستور به کشتن مخالف یا همان جهاد در قرآن مرحله به مرحله شدیدتر شده است.
آیات قران به دو دسته تقسیم میشوند، آیاتی که در مکه بیان شدهاند و آیاتی که در مدنیه پیامبر اسلام آنها را بیان نموده؛ در آیات مکی همواره صحبت از ترحم و انسانیت است، زیرا اسلام در آن هنگام زیر فشار مردمی بسر میبرد که پذیریش ایدهی جدید برایشان مشکل بود؛ اما آیاتی که در مدینه بیان شده اند در آنها سخن از جنگ و کشتن غیر مسلمانان است، زیرا در مدینه مردم اسلام را پذیرفته بودند و پیامبر اسلام احساس قدرت بیشتری میکرد. از لحاظ تاریخی، در زمان محمد، درجهٔ خشونتِ آیاتی که محمد بیان میکرد با گسترش اسلام افزایش مییافت. حال این تغییر رویکرد الله و محمد را می توان طبق آیات قرآن به "پنج مرحله" تقسیم بندی نمود تا خوی فاشیستی و توحش الله (خدای خودساخته محمد) و محمد برای جویندگان حقیقت آشکارتر گردد:
مراحل رشد و پرورش یک تروریست در مکتب اسلام و قرآن:
(1) مرحله اول تروریزم مقدس در اسلام:
در تمام آیات نازل شده در مکی، قرآن در همهٔ موارد مؤیّدِ خط فکر اعتقادی یهودیان و مسیحیان است. در تمام آن سالهای، محمد از پیوستگی آیینش با دو یهودیت و مسیحیت سخن میگفت و از پرستش خدای ابراهیم و موسی حرف میزد. در این مرحله در قرآن بیان شده که وظیفه محمد "فقط ابلاغ پیام الله به مردمان" است و تاکید می نماید که مسلمانان درباره عدم تابعیت اهل کتاب و مشركين از پذیرش اسلام ملاحظهاى بكنند، مثلا نباید در تحميل دين اسلام بر غیرمسلمانان اصرار ورزند و فقط کافیست نهایتا از آنان دوری کرده و روی گردانند:
اتَّبِعْ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (انعام/106)
از آنچه از پروردگارت (الله) به تو وحى شده پيروى كن. هيچ معبودى جز او نيست، و از مشركان روى بگردان.
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ (حجر/94)
پس (ای محمد!)، آنچه به تو دستور داده شده آشكار كن و از مشركان روی گردان (دوری کن).
با وجود اصرارعجيبی که محمد نسبت به هدايت يافتن مردم مکه در این مرحله داشت و همه حرص و ولعش اعتقاد عموم مردم به الله و دین اسلام بود، کمتر کسی در این شهر به سخنان وی توجه نشان داد؛ از اینرو محمد خودش را در قرآن دلداری می دهد و الله تخیلی وی را دستور مىدهد که نباید در این راه به خویش زحمت دهد و کافیست تکذیب کنندگان آیات قرآن را به حال خویش واگذارد و به هیچ وجه تندی و خشونت از خویش نشان ندهند:
لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ (توبه/128)
به یقین، پیامبری از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ (توبه/129)
اگر آنها (از اسلام) روی بگردانند، (ای محمد، نگران مباش!) بگو: «الله مرا کفایت میکند؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ بر او توکل کردم؛ و او صاحب عرش (تخت پادشاهی) بزرگ است!»
(2) مرحله دوم تروریزم مقدس در اسلام:
در مرحلهی بعد، محمد با وجود برخی ناکامیها و دلسردیها، مایل نیست رشتهٔ روابط با یهودیان را بهکلّی بُگسلد. در اینجا قرآن از یهودیان انتقاد میکند کما اینکه لحن آن حالت پندآمیز و عاری از خشونت در خود دارد. در این دوره، الله به محمد میگوید که "برایشان قرآن تلاوت کن، نماز برپا دار و با اهل كتاب (یهود و نصاری) مجادله کن و آنان را با زبان نرم و بحث و گفتگوی دوستانه، به سوى دين اسلام دعوت كن". در آیه عنکبوت/46، محمد به طور آشکاری در مورد مسیحیان و یهودیان نرمی از خود نشان میدهد و بدون اینکه از خدایش (الله) نامی ببرد تنها میگوید که "خدای ما و خدای شما یکی است":
اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ ۖ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ ۗ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (عنکبوت/45)
آنچه را از کتاب آسمانی [= قرآن] به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمیدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و خدا میداند شما چه کارهایی انجام میدهید!
وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ۖ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَٰهُنَا وَإِلَٰهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت/46)
با اهل کتاب [= یهودیان و مسیحیان] جز به روشی که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوی خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکی است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!»
همچنین الله پیشبینی میکند که اهل کتاب به این دلیل که کتاب های دینی مشابهی دارند، آسمانی بودن قرآن را خواهند پذیرفت و دین اسلام را خواهند پذیرفت:
وَكَذَٰلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ ۚ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَمِنْ هَٰؤُلَاءِ مَن يُؤْمِنُ بِهِ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ (عنکبوت/47)
و این گونه، کتاب [= قرآن] را بر تو نازل کردیم؛ کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها دادهایم [= یهودیان و مسیحیان]، به این کتاب [= قرآن] ایمان میآورند؛ و بعضی از این گروه [= مشرکان] نیز به آن مؤمن میشوند؛ و آیات ما را جز کافران انکار نمیکنند.
ولی ظاهرا پیشگویی الله در خصوص ایمان آوردن اهل کتاب محقق نمی شود و اهل کتاب به الله خود ساخته و تخیلی محمد ایمان نمی آورند، چون قرآن را مشتمل بر گزافهگويىهايى می دانستند كه دل ایشان را راضى نمی کرد. از آنجا که محمد با مجادله و پند و اندرز نیز نمی تواند اهل کتاب و مشرکان را متقاعد به پذیرش دین اسلام نماید، آنها را ازعذابی دردناك در آخرت بیم می دهد:
وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (اعراف/36)
و آنها که آیات ما را تکذیب کنند، و در برابر آن تکبّر ورزند، اهل دوزخند؛ جاودانه در آن خواهند ماند.
(3) مرحله سوم تروریزم مقدس در اسلام:
محمد در این زمان، از انجام رسالت خویش در مکه ناامید شده بود، ولی آن سخنان مهرورزانه (و در عین حال دروغین و فریبکارانه) باعث گردیده بود که در مکه طرفدارانی اندک پیدا نماید؛ همچنین آواز این دعوت به یثرب نیز رسید و او در این شهر نیز برای خویش طرفدارنی را پیدا نمود که در نهایت موجب شد تا گروهی از اهل یثرب به مکه آمده و با محمد پیمانی بستند که به «پیمان عقبه دوم» یا «پیمان جنگ و جهاد» شهرت یافت. محمد بعد از این پیمان بود که اولین آیاتی که در آنها الله بطور آشکار به مسلمانان اجازه قتال می دهد (سوره حج آیات 40–۳۹؛ الله در این آیات به طور آشکارا بیان می نماید که حفظ اجتماع تازه تشکیل شده مسلمانان، بر آدمکشی و جهاد استوار است!):
أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ (حج/39)
به کسانی [از مؤمنان] که [مشرکان] با آنان کارزار (جنگ فکری و عقیدتی) کردهاند، اجازه جهاد (جنگ و قتال) داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و الله بر یاری آنها تواناست.
الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِن دِيَارِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ (حج/40)
همانها که از خانه و شهر خود (مکه)، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: «پروردگار ما، الله یکتاست!» و اگر الله بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام الله در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و الله کسانی را که یاری او کنند (و از آیین اسلام دفاع نمایند) یاری میکند؛ الله قوی و شکست ناپذیر است.
پس از پیمان عقبه دوم بود که محمد در سال ۶۲۲ میلادی/۱ قمری، پیروانش در مکه را تشویق به مهاجرت و تشکیل اولین حکومت تروریستی اسلامی در شهر یثرب (مدینه) کرد. محمد حتی در هفته های اول هجرت به مدینه، برای متقاعد کردن یهودیان به پذیرش اسلام، اقدام به تعریف از دین یهود نمود، ولی با این حال کمتر یهودی ای به اسلام ایمان آورد و ظاهرا تلاش مجدد محمد نتیجه خاصی در بر نداشت؛ و در ادامه آیاتی که در این دوره بیان شدهاست (شامل: سوره حج آیات 42 تا 57، سوره مائده آیات 12 تا 32 و سوره بقره آیات 135 تا 140) از جدایی قاطع جامعه مسلمانان از یهودیان و مسیحیان حکایت میکند، تا بدانجا که محمد از ادعای تحریف کتابهای آسمانی آنها (انجیل و تورات) سخن به میان می آورد و آنان را متهم می نماید که به فرامین کتاب دینی خویش عمل نمی کنند. در خصوص ادعای الله و محمد در مورد تحریف تورات و انجیل توسط یهودیان و مسیحیان، باید به این نکته اشاره نمود که یهودیان و مسیحیان یثرب بدلیل همنشینی زیاد با اعراب آن زمان (که قرآن از آنها به اعراب جاهلیت یاد می کند، ولی این موضوع دروغی بیش نیست!)، از آنان تاثیر گرفته بودند و با جامعه و فرهنگ آنان یکپارچه و هماهنگ شده بودند و به همین دلیل احکام و قوانین خشن تورات و انجیل را که در خصوص اعدام، سنگسار، تازیانه، قصاص و ... بود، به دست فراموشی سپرده بودند و در کنار سایر قبائله عرب آن ناحیه با عدل و انسانیت و صلح و صفا زندگی می کردند؛ حال آنکه محمد با آمدن به یثرب می خواست تا آنان مجددا سراغ احکام خشن تورات و انجیل رفته و در حل مجادلات و دعاوی خویش از آنها استفاده نمایند، که این موضوع بدلیل ارزش گذاشتن به کرامت انسانی، مورد پسند یهودیان و مسیحیان یثرب واقع نشد و محمد که به این دلیل از آنان کینه به دل گرفته بود، این آیات را نازل نمود و ادعا نمود که اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) در احکام الله بیان شده در تورات و انجیل را تحریف کرده و یا آنها را به فراموشی سپرده اند و از اجرای فرامین الله سر باز می زنند:
وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ ۚ وَمَا أُولَٰئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ (مائده/43)
چگونه (یهودیان) تو را به داوری میطلبند؟! در حالی که تورات نزد ایشان است؛ و در آن، حکم الله هست. (وانگهی) پس از داوریخواستن، (چرا) از حکم تو روی می گردانند؟! آنها (که بر طبق تورات حکم نمیکنند) مؤمن نیستند (و آیات مرا به بهای ناچیزی می فروشند!)
وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنفَ بِالْأَنفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ۚ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَّهُ ۚ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده/45)
و بر آنها [= بنی اسرائیل] در آن [= تورات]، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بینی در برابر بینی، و گوش در مقابل گوش، و دندان در برابر دندان میباشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد؛ و اگر کسی آن را ببخشد (و از قصاص، صرفنظر کند)، کفاره (گناهان) او محسوب میشود؛ و هر کس به احکامی که الله نازل کرده حکم نکند، ستمگر است.
وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنجِيلِ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فِيهِ ۚ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (مائده/47)
اهل انجیل [= پیروان مسیح] نیز باید به آنچه الله در آن نازل کرده حکم کنند! و کسانی که بر طبق آنچه الله نازل کرده حکم نمیکنند، فاسقند.
أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ (مائده/50)
آیا آنها حکم (دوران) جاهلیّت را (از تو) میخواهند؟! ولی چه کسی بهتر از الله، برای قومی که اهل یقین هستند، حکم میکند؟!
با بیان این اوصاف، کاملا مشخص است که یهودیان یثرب به دعوت محمد آن طور که انتظار داشت پاسخ نگفتند و به نقل از تاریخ طبری "حتی وقتیکه یهودیان فهمیدند محمد عرب است و یهودی نیست، اصولاً گفتههایش را باور نکردند!"؛ و در نهایت محمد در آیاتی از عدم دوستی مسلمانان با یهودیان و مسیحیان سخن به میان می آورد و آنان را بعنوان دشمنان یکدیگر معرفی می کند و به مسلمانان توصیه اکید می نماید که از اهل کتاب (يهود و مسیحیان) کسی را به عنوان ولی و سرپرست خود نگیرند و با آنان دوستی نکنند. محمد نیز آنان را گمراه و پیرو شیطان دانسته و از خوارى، ذلت و رسوايى در این دنيا و نيز عذاب اخروی برای ایشان در آخرت خبر می دهد که در سوره "حج" در قرآن انعکاس یافته است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَىٰ أَوْلِيَاءَ ۘ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (مائده/51)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! یهود و نصاری را ولّی (و دوست و تکیهگاه خود،) انتخاب نکنید! آنها اولیای یکدیگرند (ولی دشمنان من و شما هستند)؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند؛ الله، جمعیّت ستمکار را هدایت نمیکند.
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ (حج/3)
گروهی از مردم، بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره الله برمیخیزند (و بر جهل خود اصرار هم مىورزند وآیات الله را انکار می کنند)؛ و از هر شیطان سرکشی پیروی میکنند.
هَٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ ۖ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ (حج/19)
اینان (مسلمانان و کافران) حریفانی هستند که در حق پروردگارشان مجادله کردهاند، اما کسانی [=اهل کتاب، مشرکان] که (به آیات الله) کفر ورزیدهاند ، بر بالای آنان جامههایی از آتش بریدهاند [و] از بالای سرهایشان آب جوش ریخته شود.
در آیات بعدی نیز الله، یهودیان را به نشانه تمسخر، به درازگوش تشبیه می نماید؛ چون از نظر الله، یهودیان با وجود در دست داشتن کتاب تورات، احكام خشن و ضد بشری آن مانند سنگسار، قصاص و ... را اجرا نمی کردند، و در نتيجه مانند الاغى شدند كه بارش كتاب باشد ولی هیچ درکی از آن ندارد:
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا ۚ بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (جمعه/5)
کسانی که مکلف به تورات شدند ولی حق آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتابهایی حمل میکند، (آن را بر دوش میکشد اما چیزی از آن نمیفهمد)! گروهی که آیات الله را انکار کردند مثال بدی دارند، و الله قوم ستمگر را هدایت نمیکند!
(4) مرحله چهارم تروریزم مقدس در اسلام:
پس از این، در آیاتی که در مدینه بیان شده اند فقط سخن از جنگ و کشتن غیر مسلمانان است. در این مرحله تغییری اساسی در خط مشی پیامبر در جهت تکیه بر تنازع خشونتآمیز بود که با آیات ستیزه جویانهٔ مدنی تجویز شد. بتدریج که برتری مسلمانان بر دیگران آشکارتر شد، آن لحن نسبتاً ملایم آیههای قرآن، جای خود را به احکام سختتر و وحشیانه تر داد و دیری نپایید که لحن صحبت الله در قرآن به حالت کاملاً خشن و آشتیناپذیر در برابر غیرمسلمانان درآمد.
محمد و یارانش در شهر مدینه (یثرب) روز به روز فقیرتر و تنگ دستتر میشدند و با سختی معیشتی زیادی دست به گریبان بودند، تا اینکه محمد هوس حمله به کاروان بازرگانی که از سفر شام برمیگشتند را نمود. قطع به یقین این موضوع نقطه آغاز تحول در اسلام و افکار محمد بود. جنگ بدر، اولین جنگ محمد که با هدف غارت کاروان تجاری مکیان که از سفر شام بر میگشتند در سال دوم پس از هجرت در منطقه بدر روی داد و مسلمانان نهایتا در این جنگ پیروز شدند؛ این نقطه ابتدای راه باز شده فرهنگ جهاد، شهادت، آدمکشی و غارت اموال مردم بیگناه در اسلام بود. ظاهرا "سورهٔ آل عمران آیات ۱۲۱ تا ۱۲۸" و "سوره انفال آیات 7 تا 66" بصورت پراکنده به اتفاقات جنگ بدر اشاره دارد و الله (ذهن بیمار و مریض محمد) در تلاش است تا مسلمانان را به جنگ، آدمکشی و خونریزی بیشتر تهییج و تشویق نماید:
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ ۚ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ ۚ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَفْقَهُونَ (انفال/65)
ای پیامبر مؤمنان را به جهاد برانگیز، (و بدان که در میدان نبرد بدر) اگر از شما بیست تن شکیبا باشند، بر دویست تن غلبه خواهند کرد و اگر از شما صدتن باشند بر هزار تن از کافران غلبه میکنند، چرا که اینان قومی هستند که چیزی در نمییابند
إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا ۚ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ (انفال/12)
و (به یاد آر) موقعی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم؛ کسانی را که ایمان آوردهاند، ثابت قدم دارید! بزودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم؛ ضربهها را بر بالاتر از گردن (بر سرهای دشمنان) فرود آرید (سرهای کافران را از تنشان جدا کنید)! و همه انگشتانشان را قطع کنید!
در مورد غنائم جنگی (= انفال) بدست آمده از جنگ بدر، الله حریص چنین حکم می نماید، "یک پنجم اموال غارت شده از انسانهای بیگناه، سهم الله و محمد!":
اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ ۗ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (انفال/41)
بدانید هرگونه غنیمتی (در جنگ) به دست آورید، خمس[= یک پنجم] آن برای الله، و برای پیامبر، و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به الله و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) [= روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آوردهاید؛ و الله بر هر چیزی تواناست!
باید خاطرنشان نمود که یکی از رسوم خوب اعراب در جنگها این بود که از طرفین اسیر گرفته و سپس آنها را بدون دریافت غرامت یا با درخواست غرامتی آزاد می نمودند؛ ولی الله در اینجا یکی از سنت های پسندیده اعراب که در خصوص گرفتن اسیر از دشمنان بود را نقض می نماید! ... اما چرا؟! چرا الله فقط به دنبال قتل و عام مخالفان خویش است؟! ... "پیامبران اسیر نمیگیرند، بلکه نخست قتل عام میکنند" این جمله را محمد پس از اینکه مسلمانان در جنگ بدر با هدف دریافت فدیه اسیر گرفتند بیان نمود، و منظورش این بود که "سنت ما پیامبران اسیر گرفتن نیست، بلکه کشتن است تا دشمنان در ما درشتی ببینند". محمد که از این کار مسلمانان راضی نبود، الله را به خدمت گرفت و از قول الله آنها را بخاطر این کارشان در جنگ بدر مورد نکوهش قرار داد و گفت:
مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَىٰ حَتَّىٰ يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ ۚ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۗ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (انفال/67)
هیچ پیامبری را سزاوار نیست (حق ندارد) اسیرانی (از دشمن) بگیرد تا کاملاً بر آنها پیروز گردد (مگر اینکه در زمين قتل عام بسیار کند و جای پای خود را در زمین محکم کند)! شما متاع ناپایدار دنیا [= غرامت] را میخواهید؛ (و مایلید اسیران بیشتری بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه[= غرامت] آزاد کنید؛ ولی الله، سرای دیگر (آخرت) را (برای شما) میخواهد؛ و الله قادر و حکیم است!
محمد و یاران او پس منافع مالی عایده از جنگ بدر بود که متوجه اهمیت جنگ شدند و او درگیری یاران خویش با مخالفان عقیدتی را جهاد اعلام نمود؛ واژهی جهاد از این پس بصورت رسمی وارد فرهنگ اسلام شد و از ارکان این دین اسلام گردید؛ محمد در این مرحله که در واقع مرحلهی چهارم از تغییر خوی اوست، آیات تشویق به هجرت و جهاد (تروریزم مقدس از دیددگاه الله و محمد رسول) را بیان مینماید:
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (صف/11)
به الله و فرستادهی او ايمان بياوريد، و در راه الله با مالهایتان و جانهایتان جهاد كنيد، و اين [گذشت و فداكارى] اگر بدانيد، براى شما بهتر است.
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ (بقره/191)
و آنها را [= اهل مکه] هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون ساختند [= مکه]، آنها را بیرون کنید! و فتنه (=بت پرستی و شرک) از کشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجد الحرام (در منطقه حرم)، جنگ نکنید! مگر اینکه در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آن جا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید! چنین است جزای کافران!
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ (بقره/193)
و با آنها بجنگید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند؛ و دین، مخصوص الله گردد ( و همه مسلمان شوند!). پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.
سایر ایات تشویق به جهاد و آدمکشی در قرآن که در آنها الله به شدت خشونت می ورزد، عبارتست از:
بقره/190، انفال/74، انفال/75، توبه/13، توبه/14، توبه/24، تبه/41، نساء/71، نساء/75، نساء/76، بقره/218، صف/4، محمد/4، توبه/38، عنکبوت/69، آل عمران/169، نساء/84، ... و الا ما شاء الله!!!
الله جهت ترغيب و تحريك مسلمانان بر قيام به امر جهاد و شتاب نموده و از يكديگر سبقت گرفتن در جهاد در راه الله بیان می نماید که مسلمانی که در راه الله بجنگد، در نزد الله دارای درجاتی بسیار بالاتر از کسی است که نمیجنگد؛ همچنین الله برای کشتهشدگان در راستای امور خواستهشده، ارزش زیادی قائل شدهاست و میگوید که الله جان آنان را در این دنیا میخرد تا بهشت را تقدیم کند (معامله بهشت در این دنیا! الله معامله گر!)::
لَّا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا (نساء/95)
(هرگز) افراد باایمانی که بدون بیماری و ناراحتی، از جهاد بازنشستند، با مجاهدانی که در راه الله با مال و جان خود جهاد کردند، یکسان نیستند! الله، مجاهدانی را که با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان [= ترککنندگان جهاد] برتری مهمّی بخشیده؛ و به هر یک از این دو گروه (به نسبت اعمال نیکشان،) الله وعده پاداش نیک داده، و مجاهدان را بر قاعدان [= ترککنندگان جهاد]، با پاداش عظیمی برتری بخشیده است.
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (توبه/ 111)
در حقيقت، الله از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد، خريده است؛ همان كسانى كه در راه الله مىجنگند و مىكُشند و كشته مىشوند. [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسى از الله به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معاملهاى كه با او كردهايد شادمان باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است.
فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ ۚ وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (نساء/74)
کسانی که زندگی دنیا را به آخرت فروختهاند، باید در راه الله جهاد کنند! و آن کس که در راه الله جهاد کند، و کشته شود یا پیروز گردد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ (نمل/31)
باغهایی از بهشت جاویدان است که همگی وارد آن میشوند؛ نهرها از زیر درختانش میگذرد؛ هر چه بخواهند در آنجا هست؛ الله پرهیزگاران را چنین پاداش میدهد!
و گرچه ممکن است برخی از مؤمنان از این واجب اسلامی (جهاد و آدمکشی) نفرت داشته باشند؛ ولی باید بدانند که در این تنفر، خیری است برای ایشان:
وَلَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِّنْهُمْ ۖ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِيتًا (نساء/66)
اگر (همانند بعضی از امتهای پیشین،) به آنان دستور میدادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید»، و یا: «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمی از آنها عمل میکردند! و اگر اندرزهایی را که به آنان داده میشد انجام میدادند، برای آنها بهتر بود؛ و موجب تقویت ایمان آنها میشد.
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (بقره/216)
جهاد در راه الله، بر شما مقرّر شد؛ در حالی که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و الله میداند، و شما نمیدانید.
محمد بر این امر تاکید دارد که برای جهاد نیاز به اجازه از وی نیست و در عین حال کسانیکه مردم را از جهاد و آدمکشی در راه الله باز می دارند، سرزنش می کند و آنان را به تفرقه و ایجاد نفاق بین مسلمین متهم می نماید:
لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَن يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ (توبه/44)
آنها که به الله و روز جزا ایمان دارند، هیچ گاه برای جهاد (در راه الله) با اموال و جانهایشان، از تو اجازه نمیگیرند؛ و الله پرهیزگاران را میشناسد.
إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ (توبه/45)
(و) تنها کسانی از تو (برای جهاد) اجازه میگیرند که به الله و روز جزا ایمان ندارند، و دلهایشان با شکّ و تردید آمیخته است؛ آنها در تردید خود سرگردانند.
لَوْ خَرَجُوا فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (توبه/47)
اگر آنها همراه شما (بسوی میدان جهاد) خارج میشدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند؛ و بسرعت در بین شما به فتنهانگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) میپرداختند؛ و در میان شما، افرادی (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرامیدهند؛ و الله، ظالمان را میشناسد.
با توجه به طعم پیروزی که مسلمانان چشیدند و در جنگ بدر عنایم زیادی را به دست آوردند، محمد جهاد را واجب دانست، اما در عین حال در این مرحله شرطی را گذاشته بود و آن اینکه این جنگ در "ماههای حرام" نباشد، در این مرحله دستور صریح بر کشتن هر مشرکی را داده است و استثنائی هم وجود ندارد، مگر اینکه اسلام آورند و نماز و زکات بر پا دارند:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ ۚ فَلَا تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ ۚ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ۚ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (توبه/36)
تعداد ماهها نزد الله در کتاب الهی، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است؛ که چهار ماه از آن، ماه حرام است؛ (و جنگ در آن ممنوع میباشد.) این، آیین ثابت و پابرجا (ی الهی) است! بنابر این، در این ماهها به خود ستم نکنید (و از هرگونه خونریزی بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعی پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار میکنند؛ و بدانید الله با پرهیزگاران است!
فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ ۚ فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (توبه/5)
پس چون ماههاى حرام سپرى شد، مشركان را هر كجا يافتيد بكُشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد؛ پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا الله آمرزنده مهربان است.
فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ ۗ وَنُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (توبه/11)
پس اگر توبه كنند و نماز برپا دارند و زكات دهند، در اين صورت برادران دينى شما مىباشند، و ما آيات [خود] را براى گروهى كه مىدانند به تفصيل بيان مىكنيم.
این مرحله همراه با تثبیت اسلام در جزیرهالعرب میباشد، البته او برای مدتی استثناهای دیگری هم در نظر گرفته است و آن گرفتن "جزیه" از کسانی است که از آنان با عنوان "مشرکین اهل کتاب" یاد مینماید. محمد به این دلیل یهودیان و مسیحیان را در زمره مشرکان قرار می دهد که یکی عزیز را و دیگری عیسی را پسر الله میدانند، ولی به مسلمانان میگوید که میتوانید آنها را نکشید و از آنها جزیه بگیرید و این بدان معناست که اگر جزیه ندادند باید آنها را بکشید. همچنین قرآن از اهل کتاب که به اسلام ایمان نمی آورند با عنوان "شر البریه"(= بدترین آفریده شدهگان) یاد مینماید:
وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِكَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (توبه/30)
یهود گفتند: «عزیر پسر خداست!» و نصاری (مسیحیان) گفتند: «مسیح پسر خداست!» این سخنی است که با زبان خود میگویند، که همانند گفتار کافران پیشین است؛ الله آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف مییابند (که چگونه به بیراهه میروند)؟!
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" (توبه/29 )
و کسانیکه از اهل كتابى(یهودیان و مسیحیان) كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشتهی الله و فرستادهاش را حرام نمىگيرند و به دين حق(اسلام) نمىگردند ، (با آنها ) بجنگید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ أُولَٰئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ (بینه/6)
كسانى از اهل كتاب كه كفر ورزيدهاند و [نيز] مشركان در آتش دوزخند، [و] در آن همواره مىمانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگانند.
(5) مرحله پنجم تروریزم مقدس در اسلام:
اما در مرحلهی آخر آن شرط استثنا بودن "ماههای حرام" و "جزیه" را هم در مورد جنگ و جهاد برداشته شده است و به صورت مطلق بیان مینماید که در راه دالله باید جنگید؛ بنابراین دستور به جهاد از ارکان اسلام میباشد و کسی که به جنگیدن با کافران اعتقاد نداشته باشد، در واقع دستور صریح قرآن و محمد که همان دستور اسلام است را زیر پا گذاشته است:
وَقَاتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره/244)
و در راه الله بجنگید و بدانيد كه الله شنواى داناست.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ (حجرات/15)
مؤمنان واقعی تنها کسانی هستند که به الله و رسولش ایمان آوردهاند، سپس هرگز شکّ و تردیدی به خود راه نداده و با اموال و جانهای خود در راه الله جهاد کردهاند؛ آنها راستگویانند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده/35)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) الله بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!
وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ۚ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (انفال/39)
و با آنها (آنها که کافر شدند) بجنگید، تا فتنه [= شرک و بت پرستی در کل دنیا] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص الله شود (و همه انسانها مسلمان شوند)! و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند، و از اعمال نادرست خود) خودداری کنند، (الله توبه آنها را میپذیرد؛) الله به آنچه انجام میدهند بیناست.
پس از این دوره است که محمد خوی وحشیگریاش را نشان داد، او تقریبا هر یک ماه و نیم از عمرش را در جنگ بسر میبرد؛ الله حتی مجوز تجاوز به زنان غیر مسلمان را در این مرحله صادر می نماید. از نظر الله، مردان مسلمان میتوانند بدون محدودیت، صاحب زنان کفار شوند؛ در این تصاحب، زن مانند دیگر غنایم جنگی به حساب میآید. وی از زنان به اسارت گرفته شده با عنوان "ملک یمین" یاد نمود و این زنان را بردگان جنسی میدانست. آیا این تجاوز جنسی نیست؟ محمد حتی در جنگی که با یکی از قبایل یهودی (اهل کتاب) داشتند پس از تقسیم زنان، دختران و پسران آنان در میان یاران خویش؛ زیادی از آنان را به ساکنان نجد فروخت و اسلحه خرید؛ میراثی که محمد پس از این دوره بر جای گذاشت چیزی جز کشتن مردان و به اسارت گرفته شدن زنان نبود.
اما مجازات هر کسی بخواهد بعد از استقرار حکومت اسلمی در جامعه، با الله و پیامبرش به جنگ برمیخیزند چیست؟
الله پاسخ قاطعی به این پرسش داده است آن هم با جزئیات! الله میگوید که آنها دشمن هستند و باید به بدترین نحو شکنجه و یا کشته شوند:
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33)
کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پای (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.
اما منظور قرآن از جنگ با الله و محمد چیست؟ چه نوع جنگی؟ آیا این آیه "جنگ و براندازی نرم" را نیز شامل می گردد؟
در اینجا "و" بین الله و رسوله "و" عطف است؛ و این بدان معناست که هر حکمی که برای یکی ثابت شد بر دیگری نیزصادق است، مانند این است که بگوئیم "حسن و حسین همکار هستند" اگر مایل به دانستن شغل آنها هستیم کافی است که شغل یکی ازآنها را بشناسیم. پس روی همین اصل است که ابتدا به بررسی منظور قرآن از جنگ با الله میپردازیم؛ و نتیجه هم برای رسول قابل تعمیم است. حرب با الله در این آیه جنگ فیزیکی نیست، زیرا با الله (خدای وهمی) نمیتوان به صورت فیزیکی مبارزه کرد. از دید اسلام کسی که از انجام دادن دستورات الله سرپیچی میکند، در واقع با او اعلام جنگ مینماید؛ یعنی هر نوع مخالفت با قرآن در واقع اعلام جنگ با الله است، لذا در این آیه چون حرب با الله مخالفت با اوست؛ پس حرب با رسول هم همینگونه است.
به نظر میرسد که اصطلاح جنگ نرم که خامنه ای از آن بیم دارد و محاربه، ریشه در چنین نگرشی دارد.
در قضیه ی ساخت "مسجد ضرار" توسط عدهای که از ترس به ظاهر اسلام آورده بودند، قرآن آنها را کسانی مینامد که با الله و رسولش در جنگ هستند (الله میداند که آنها با اسلام در کارزار فکری یا همان جنگ نرم هستند):
وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ ۚ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ ۖ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (توبه/107)
(و گروهی دیگر از اعراب بادیهنشین که اطراف شما هستند،) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان)، و (تقوّیت) کفر، و تفرقهافکنی میان مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند یاد میکنند که: «جز نیکی (و خدمت)، نظری نداشتهایم!» امّا خداوند گواهی میدهد که آنها دروغگو هستند!
لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا ۚ لَّمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَن تَقُومَ فِيهِ ۚ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ (توبه/108)
هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست! آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایستهتر است که در آن (به عبادت) بایستی؛ در آن، مردانی هستند که دوست میدارند پاکیزه باشند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد!
أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ تَقْوَىٰ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَىٰ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ ۗ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (توبه/109)
آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرومیریزد؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمیکند!
لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَن تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (توبه/110)
(امّا) این بنایی را که آنها ساختند، همواره بصورت یک وسیله شک و تردید، در دلهایشان باقی میماند؛ مگر اینکه دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند؛ وگرنه، هرگز از دل آنها بیرون نمیرود)؛ و خداوند دانا و حکیم است!
احادیث معتبر در خصوص جهاد:
در صحیح بخاری که معتبرترین کتاب جهان اسلام است حدیثی وجود دارد که در آن به صراحت بر ستم اسلام و زورگوئی این دین در مجبور کردن مردم به پذیرش اسلام سخن میگوید:
بهترین مردم برای مردم کسی است که زنجیر را به گردنشان بندازد و آنان را وارد اسلام کند.
(صحیح بخاری/ جلد 5/ صفحه 170)
محمد برای اینکه شدت ثواب جنگیدن و کشتن در راه الله را گوشزد کند میگوید:
بهشت زیرا سایه شمشیر است.
(جامع الاحادیث الشیعه/ ایت الله بروجردی/ جلد 13/ صفحه 14 - الامثال فی تفسیر کتاب الله المنزل/ آیت الله مکارم شیرازی/ جلد 2/ صفحه 784 - المستدرک/ حاکم نیشابوری/ جلد 2/ صفحه 78 )
فرستادهی الله گفت: سوگند به کسی که جان محمد در دستش است، یقینا من پیش شما به(وسیلهی) سربریدن آمدم
( بحار الانوار / علامه مجلسی / جلد 16 / صفحه 116 - الکامل فی التاریخ / ابن اثیر / جلد 2 / صفحه 79 - صحیح ابن حبان / جلد 14 / صفحه 526) و همچنین در التاریخ الطبری/ جلد 2/ صفحه 71 - مجمع الزوائید / هیثمی/ جلد 6 / صفحه 15 - مسند احمد ابن حنبل/ جلد 2/ صفحه 218 - البدایه و النهایه/ ابن کثیر/ جلد 3 / صفحه 61 )
سوگند به کسی که جان محمد در دستش است، یقینا من پیش شما به(وسیلهی) سربریدن آمدم (من برای سر بریدن آمدم تا مردم را مسلمان کنم)، برای درو آمدم نه جهت کشاورزی.
(تفسیر قرطبی / جلد 10 / صفحه 54)؛ این حدیث با همین لفظ در منابع معتبر اسلامی مانند البدایه و النهایه / ابن کثیر/ جلد3 /ص61، کشف الغمه اربلی /ج1 /ص9، سیره ابن اسحاق /ج4/ ص 212 و تاریخ الاسلام ذهبی/جلد 1/ص165 نیز امده است.
و رسول الله فرمود: دروازههای بهشت زیر سایهی شمشیرهاست.
(صحیح مسلم/ جلد 6 / صفحه 45 - صحیح البخاری / کتاب الجهاد/ باب الجنه تحت بارقه السیوف {جلد 3/ صفحه 208})